میلاد علی پور - جزئیات مدال‌ها

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

despite appearance to the contrary: برعکسِ تمامِ این ظواهر، با وجودِ تم ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

salute with: چیزی را به منظور گفتن حرفی به افتخا ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

i beg your pardon: اگر در انتهای این جمله علامت سوال د ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

in marked contrast: دقیقا برعکس، کاملا برخلافِ

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

so there we have it: خب پس اینجوری شد. خب اینم از این. خ ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

embitterment: تلخی، تلخکامی

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

truffle pig: نوعی خوک اهلی و تربیت شده که کشاورز ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

the lot of you: همۀ شما، همه تون، تک تکِ شما

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

what is sb going on about: برای وقتی است که می خواهیم از صحبت ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

it struck me that: به نظرم آمد، به فکرم رسید، به سرم ز ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

sail past: به سرعت رد شدن، سریع گذشتن، تند رد ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

sail past: به سرعت رد شدن، سریع گذشتن، تند رد ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

greatly done: خیلی عالی بود، خیلی عالی انجام شد، ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

mind you: بگم ها. . .

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

psychic: رمال

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

intent: می تواند به عنوان اسم فاعل هم استفا ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

take care of it: حل اش کُن، ردیف اش کن گاهی مواقع ه ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

be through all that: فراز و نشیب هایی را طی کردن، مشکلات ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

every last one: همه، تک به تک، یکایک

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

you don’t say: چی میگی؟!! شوخی می کنی؟!! جدی میگی ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

strong ties: رابطۀ نزدیک داشتن، صمیمی بودن، خودم ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

that will be all: می تونی بری، مرخصی حرفی که مافوق و ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

that will be all: می تونی بری، مرخصی حرفی که مافوق و ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

imply: مستلزم چیزی بودن، نشان دادن

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

after hours: شبانه روزی، مانند درمانگاه

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

against the wall: تنگنا، وضعیت سخت، وضعیت دشوار، گرفت ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

curator pic: دسته گُزین کسی که تشخیص می دهد، نمو ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

curator pic: دسته گُزین کسی که تشخیص می دهد، نمو ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

luxury: سلام. خدمت دوستان چیزی که خانوم عار ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

a moment too soon: به این زودی ها، اینقدر زود

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

phanindra: خانوم خضرلو سلام. همۀ معلم های زبا ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

angle: قصد، غرض، هدف، منظور، مقصود، نیت

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

even though: در پاسخ به خانوم sahar gh کاش قبل ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

so much as: بلکه

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

hardware store: ابزارفروشی

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

on the corner of: سر تقاطعِ. جایی که نبش ساختمان یا خ ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

running errand: انجام کار های خارج از خانه ( معمولا ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

riffle through: گشتن، زیر و رو کردن، بالا و پایین ک ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

riffle through: گشتن، زیر و رو کردن، بالا و پایین ک ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

yet: یکی دیگه از کاربردهای این کلمه که ت ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

that's it already: کافیه دیگه، تمومش کن دیگه، بسه دیگه

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

simmer down: حساس نشو، سخت نگیر، آروم بگیر، کوتا ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

come back anytime: قدمت سر چشم، هر وقت برگردی، قدمت سر ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

come back anytime: قدمت سر چشم، هر وقت برگردی، قدمت سر ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

just so you know: بگم که بدونی، گفتم که بدونی، گفته ب ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

dirt farmer: کشاورز دست تنها

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

jaw dropped: کف کردن، کف کسی بُریدن، بر ق از سر ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

having a hard time: مشکل بود که، سخت می توانست که، سخت ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

that is something: این شد یه چیزی، اینش خوبه، خوب شد ا ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

rise above: از پس چیزی/کاری/کسی/وضعیتی برآمدن

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

turf war: جنگ قلمرو، جنگ محله ای، جنگ بر سر م ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

without missing a beat: 1 بدون تردید، بدون شک، بدون اینکه ش ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

come right down to it: همۀ جوانب را در نظر گرفتن، همۀ جزئی ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

come right down to it: همۀ جوانب را در نظر گرفتن، همۀ جزئی ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

undergoing: دستخوش چیزی شدن/بودن

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

in as many days: در این دو روز این عبارت، خواننده را ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

in as many days: در این دو روز این عبارت، خواننده را ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

public exposure: در مفاهیم حقوقی، عنوان جُرمی در ایا ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

public exposure: در مفاهیم حقوقی، عنوان جُرمی در ایا ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

seeing as though: حالا که، از اونجا که، با توجه به ای ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

go from: از چیزی به چیز دیگری رسیدن، از چیزی ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

go from: از چیزی به چیز دیگری رسیدن، از چیزی ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

work it out: حل و فصل کردن، رفع و رجوع کردن

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

it just so happens that: اتفاقا، بر حسب اتفاق، از قضا

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

i mean: می توان به عنوان کلمۀ ربط هم از آن ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

picketer: معترض، اعتراض کننده، اعتصاب کننده، ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

riled up: عصبی، خشمگین

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

information desk: باجۀ پذیرش، میز پذیرش

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

heckling: هو کردن، سرو صدا کردن، شلوغ کاری کر ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

the next thing i knew: بلافاصله بعدش، پشت بندش یهویی. . . ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

run errands for: دوندگی کردن برای کسی

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

hang up: به معنای چسباندن به دیوار هم هست. م ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

bat one's eyes: جلب توجه کردن با چشم، آمار دادن با ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

bat one's eyes: جلب توجه کردن با چشم، آمار دادن با ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

you're all set: معنی دیگۀ آن اینها است. تموم شد، ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

bringing up the rear: آخر بودن، آخرین نفر، پشت سر قرار دا ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

benefactor: پشتیبان، حامی

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

or rather: یا بهتر بگویم

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

do well to: بهتر است که، باید که

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

rapturously: با ذوق و شوق، با هیجان، با شوق زیاد

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

rapturously: با ذوق و شوق، با هیجان، با شوق زیاد

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

not in a good way: به حالتِ بدی، به شکل ناپسندی، به طر ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

given half a chance: اگه پاش بیفته

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

glare at: چپ چپ نگاه کردن، بد نگاه کردن

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

go through with: از پس چیزی بر آمدن، از عهدۀ کاری بر ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

artifact: محصول

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

the last of us: آخرین بازمانده ها درسته. نه آخرین ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

reluctantly: از سر ناچاری، به ناچار

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

on one's plate: وقت گرفتن، انرژی را گرفتن، صرف وقت ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

on one's plate: وقت گرفتن، انرژی را گرفتن، صرف وقت ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

baby fine hair: موی نازک بچه

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

homecoming queen: در دبیرستان یا کالج به دختری می گوی ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

knight: مقام دادن، جایگاه بخشیدن

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

that’s about it: همین بود و بس. همین و بس

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

affirmation: جملات انگیزشی

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

the coast is clear: اوضاع آرام است، خبری نیست

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

like nobody's business: خیلی خوب، خیلی زیاد، به سرعت، طوری ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

like nobody's business: خیلی خوب، خیلی زیاد، به سرعت، طوری ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

fairground: بازارگاه، محل احداث بازار یا نمایشگ ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

fairground: بازارگاه، محل احداث بازار یا نمایشگ ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

have to hand it to someone: این عبارت زمانی استفاده می شود که ب ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

have to give it to someone: این عبارت زمانی استفاده می شود که ب ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

cluck: بشکن زدن با زبان. به صدایی می گوین ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

penny arcade: شهربازی سرپوشیده

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

paralleling: به موازاتِ

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

parallel: همخوانی داشتن

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

stump: محل بریدیگی. الزاما برای درخت نمی ب ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

take some convincing: راضی کردن اش سخت هست اگر منفی باشد ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

thing was: موضوع این بود که، جریان این بود که، ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

thing was: موضوع این بود که، جریان این بود که، ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

the larger picture: چم و خم ماجرا، زیر و بم کار، مثل جر ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

the larger picture: چم و خم ماجرا، زیر و بم کار، مثل جر ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

have more than earned: فراتر از حد انتظار ظاهر شدن نتیجه ا ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

have more than earned: فراتر از حد انتظار ظاهر شدن نتیجه ا ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

have more than earned it: بیشتر از حد لزوم تلاش کردن بیش از آ ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

have more than earned it: بیشتر از حد لزوم تلاش کردن بیش از آ ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

rejuvenation: 1 ) انرژی دادن، انرژی بخشی 2 ) راهک ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

replenish: به حالت اول برگرداندن

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

get into one's head: به سر کسی زدن، به فکر خطور کردن

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

on its merits: صرفا بر اساس ارزش های خود، تنها به ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

on its merits: صرفا بر اساس ارزش های خود، تنها به ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

for his part: به سهم خود

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

have occasion to do something: 1 ) ناچار شدن، لازم دیدن، ضرورت یاف ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

harden: تبدیل شدن، تغییر ماهیت دادن

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

storefront: مغازۀ نبش خیابان. به ویژه اتاقی که ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

pit of the stomach: عمقِ وجود

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

queasiness: غم، اندوه، ناراحتی

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

it wasn’t until: حالت دیگری هم می توان ترجمه کرد. ال ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

oh: در موقعیت های مختلف می تواند معانی ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

one sort or another: 1 ) از این دست، از این طیف، از این ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

by way of: 1 ) بابتِ ، به خاطرِ ، به دلیلِ 2 ) ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

chase after: در جست و جوی . . . . . بودن در پیِ ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

his full weight: با تمام قدرتش

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

his full weight: با تمام قدرتش

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

come out wrong: اشتباه از آب در آمدن نتیجۀ مورد انت ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

off we go: الزاما معنای راه افتادن و حرکت کردن ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

advocacy: پشتیبانی

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

meant for: برای چیزی/کسی/کاری ساخته شدن

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

stretch of time: دوره، هنگامه، مدت زمان، دوران، هنگا ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

stretch of time: دوره، هنگامه، مدت زمان، دوران، هنگا ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

so again: یک بارِ دیگر، بار دیگر، دوباره

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

so again: یک بارِ دیگر، بار دیگر، دوباره

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

delights: نوعی شیرینی

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

delights: نوعی شیرینی

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

display box: مقوای مخصوص خوراکی، کارتن خوراکی

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

blast: محشر، خارق العاده، عالی

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

obsessing: وسواس فکری، فکر مشغولی

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

manifest: به وجود آوردن، ایجاد کردن

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

side jobs: مشاغل جانبی، کارهای غیر اصلی، شغل د ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

side job: کار غیر اصلی، شغل دوم/سوم/. . .

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

lock in: به دست آوردن، تصاحب کردن

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

salesy: زور چپانی، به زور فروختنی، زبون ریخ ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

skinny fat: توپُر به کسی می گویند که بدنش چربی ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

work one's butt off: پدر خود را در آوردن، دهن خود را سرو ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

stray bullet: گلولۀ تصادفی

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

miss priss: خانوم مغرور و از خودراضی، خانوم پر ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

bob haircut: مُدل موی باب. چیزی شبیه مدل موی مصر ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

spa: سالن مراقبت

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

loan officer: مسئول وام، وام دهنده، کارمند دفتر و ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

loan office: دفتر وام، بنگاه/موسسۀ رهنی

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

amount to: تبدیل شدن

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

drugged up: تحت مصرف شدید دارو بودن، داروی زیاد ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

same ole same ole: همون همیشگی، همون حالت ثابت، مثل سا ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

same ole same ole: همون همیشگی، همون حالت ثابت، مثل سا ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

light up: شوق پیدا کردن، اشتیاق داشتن

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

plateau: در مفوهم انتزاعی یعنی: درجا زدن، ثب ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

be over it: دست کشیدن از چیزی، دل کندن از چیزی، ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

take jabs at: 1 انتقاد کردن، گله کردن، نارضایتی ر ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

agree to disagree: تحمیل نکردن عقیده به دیگری، سازش کر ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

defuse: آرام کردن

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

ergonomic: خوش ساخت

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

knock yourself out: بسم الله. . . . یعنی شروع کن

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

fudgepacker: لفظی توهین آمیز برای تحقیر مردان هم ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

fudgepacker: لفظی توهین آمیز برای تحقیر مردان هم ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

scenic route: مسیر خوش منظره، جاده ی زیبا

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

self preception: درک از خود، خود آگاهی

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

self preception: درک از خود، خود آگاهی

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

actionable: قابل انجام

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

drive into the ground: شیره ی چیزی/کسی را کشیدن، کاری را ب ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

drive into the ground: شیره ی چیزی/کسی را کشیدن، کاری را ب ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

flip on: روشن کردن

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

here it goes: 1 ) اینجوریه، اینطوری می شه، از این ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

here it goes: 1 ) اینجوریه، اینطوری می شه، از این ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

cramped up: گرفته، کش آمده، منقبض شده

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

cramped up: گرفته، کش آمده، منقبض شده

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

supply run: دویدن برای رساندن چیزی ضروری به کسی ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

supply run: دویدن برای رساندن چیزی ضروری به کسی ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

heartbreaking: جانسوز

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

rise to the occasion: تا تنور داغ است، چسباندن

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

good enough: تا حدی خوب است. تا حدودی خوب است

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

bottomless: اگر برای کیف و کیسه و محفظه نگه دار ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

pick one's battles: خود را درگیر مسائل جزئی نکردن، وارد ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

pick one's battles: خود را درگیر مسائل جزئی نکردن، وارد ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ultra achieving: ابر موفق، فوق موفق، ورا کامیاب

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

ultra achieving: ابر موفق، فوق موفق، ورا کامیاب

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

call someone over: کسی را به جایی فراخواندن، صدازدن کس ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

call someone over: کسی را به جایی فراخواندن، صدازدن کس ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

stick–to–itiveness: عزم راسخ، پایبندی، پایبند بودن

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

stick–to–itiveness: عزم راسخ، پایبندی، پایبند بودن

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

talk smack: نیش و کنایه زدن، متلک انداختن، با ز ...

١١ ماه پیش

مدال‌های میلاد علی پور