میلاد علی پور - جزئیات مدال‌ها

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

not coincidentally: نه از روی اتفاق، به طورِ از قبل تعی ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

knowing that: با دانستنِ این موضوع که

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

knowing that: با دانستنِ این موضوع که

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

star witness: شاهد اصلی، گُلِ شاهدین، ( به شاهدی ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

fabricated: جعلی، ساختگی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

horizon: افقِ دید، پیشِ رو، معنای "آینده" نی ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

boon: نعمت

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

help: باعث شدن، سبب شدن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

fund raising: جمع آوری اعانه، جمع آوری کمک های ما ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

unimaginably: به طرز غیر قابل تصوری،

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

meager: اندک، چندرغاز

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

what’s more: ازهمه مهمتر، از آن گذشته، علاوه بر ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

loom: نزدیک شدن/بودن، در شرف وقوع بودن ( ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

closure: ( درمورد وضعیتی سخت و بد ) کنار آمد ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

brutally: با بی رحمی، با قساوت

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

unannounced: بی خبر، سر زده

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

on the one hand: از طرفی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

land: پا در جایی گذاشتن، پا گذاشتن، وارد ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

seasoned: سابقه دار، با سابقه

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

sub shop: اغذیه فروشی، فست فود، دِلی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

find oneself: متوجه شدن، دریافتن، برخلاف انتظار

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

explode: شلوغ شدن، اغتشاش شدن، شورش کردن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

lockdown: دستور منع برقراری ارتباط با فضای خا ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

surge through: به زور از جایی عبور کردن، به زور وا ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

viciously: وحشیانه

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

codefendant: متهمِ هم تراز/همرتبه

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

longish: بلند

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

hitch hiking: مسافر توراهی را سوار کردن، مسافر سر ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

parole officer: افسر عفو مشروط، به اختصار به آن P. ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

parole officer: افسر عفو مشروط، به اختصار به آن P. ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

وارش: برادرها، خواهر ها، وارش به زبون پهل ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

hitchhike: سواریِ رایگان

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

securing: فراهم کردن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

newly minted: اخیرا درست شده، اخیرا منصوب شده، اخ ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

mint: پولِ قلمبه، ضرابخانه، به وجود آوردن ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

mint: پولِ قلمبه، ضرابخانه، به وجود آوردن ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

a game: بهترین عملکرد، بهترین رفتار، بهترین ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

a game: بهترین عملکرد، بهترین رفتار، بهترین ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

refined: بی غل و غش

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

gesticulate: با دست صحبت کردن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

set to: قرار بودن، بنا بودن، برنامه این بود ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

curl: تاب دادن/خوردن، پیچ خوردن/دادن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

sport: ( با خودنمایی یا به منظور خودنمایی ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

bravado: قُپی اومدن، قُمپز در کردن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

bring to life: هیجانی کردن، هیجان دادن/بخشیدن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

headdress: کُلاه، سرپوش

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

shaky: ضعیف، غیر مستدل، غیرقابل استناد

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

shaky: ضعیف، غیر مستدل، غیرقابل استناد

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

it became clear: مشخص شد، کاشف به عمل آمد

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

leading: القا کننده، راهنمایی کننده

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

coach: آموزش دادن، آماده کردن، مهیا کردن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

medication: درمان

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

thus: به همین دلیل، از این رو، رو این حسا ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

hound: اذیت کردن، مورد اذیت و آزار قرار دا ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

duress: فشار

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

suggest: گفتن، نشان دادن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

dismissed: مختومه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

hear: بررسی کردن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

teem: شلوغ شدن/بودن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

teem: شلوغ شدن/بودن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

repression: سرکوب، سرجای خود نشاندن، تحت کنترل ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

imbedded: نهفته، جاساز شده، فرو رفته

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

imbedded: نهفته، جاساز شده، فرو رفته

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

redress: جبران مافات

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

redress: جبران مافات

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

involving: در ارتباط با، در رابطه با، مربوط به

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

hold: ترتیب دادن، انجام دادن، اجرا کردن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

on a regular basis: به طور منظم، شسته و رفته، با نظم و ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

drop: پایان داد، تمام کردن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

akin to: مشابه با، مانند، مثل

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

akin to: مشابه با، مانند، مثل

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

effigy: آدمک، مترسک

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

atlas: گیتاشناسی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

atlas: گیتاشناسی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

round trip: سفر رفت و برگشت، سرویس رفت و برگشت

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

unnerving: اعصاب خُرد کُن، تو مُخی، رو اعصاب

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

not all that: نه خیلی، نه زیاد، نه چندان، نه اونق ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

unpredictably: برخلاف انتظار، برخلاف آنچه که پیش ب ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

derail: ازبین بردن، خراب کردن، بی اثر کردن، ...

١ سال پیش

تایید موبایل و ایمیل

-

همه

١ سال پیش

انتخاب عکس پروفایل

-

همه

١ سال پیش

تکمیل درباره من

-

همه

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

wore on: وقت صرف کردن _ زمان را گذراندن ( مع ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

wore on: وقت صرف کردن _ زمان را گذراندن ( مع ...

١ سال پیش

اولین لایک کردن

-

همه

١ سال پیش

اولین دیسلایک کردن

-

همه

١ سال پیش

ثبت حداقل ٣٠٠ رای

-

همه

١ سال پیش

کاربر فعال با حداقل ٢٠٠ امتیاز

-

همه

١ سال پیش

کاربر فعال با حداقل ١,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١ سال پیش

کاربر فعال با حداقل ٥,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١ سال پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١ سال پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١ سال پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١ سال پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١ سال پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١ سال پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١ سال پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١ سال پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١ سال پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١ سال پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١ سال پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١ سال پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١ سال پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١ سال پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١ سال پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١ سال پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١ سال پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١ سال پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١ سال پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١ سال پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١ سال پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١ سال پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١ سال پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١ سال پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١ سال پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١ سال پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١ سال پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١ سال پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١ سال پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١ سال پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١ سال پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١ سال پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١ سال پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١ سال پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١ سال پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١ سال پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١ سال پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١ سال پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١ سال پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١ سال پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١ سال پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١ سال پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١ سال پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١ سال پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١ سال پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١ سال پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١ سال پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١ سال پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

locked up: بازداشت، محبوس

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

locked up: بازداشت، محبوس

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

come across: به موردی یا شخصی بر خوردن. با کسی ی ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

to that end: در همین راستا

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

to that end: در همین راستا

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

at best: در بهترین حالت

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

at best: در بهترین حالت

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

abysmal: بسیار بد

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

abysmal: بسیار بد

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

come to: به کاری روی آوردن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

feel compel: ضروری دانستنِ/بودنِ چیزی برای انجام ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

feel compel: ضروری دانستنِ/بودنِ چیزی برای انجام ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

its all about: مهم بودن، اهمیت داشتن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

its all about: مهم بودن، اهمیت داشتن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

cheerleader: تشویق کننده، لیدرِ تشویق گر، ( فرد ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

cheerleader: تشویق کننده، لیدرِ تشویق گر، ( فرد ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

TO: درمیانِ، درخِلالِ

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

what is more: از آن گذشته

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

theater: جبهه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

asset: موهبت

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

disunity: تفرقه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

disunity: تفرقه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

following: در پیِ

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

pray: امید داشتن، آرزوی چیزی را داشتن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

pray: امید داشتن، آرزوی چیزی را داشتن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

take: برداشت

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

drop off: رساندن, بردن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

by chance: شانسی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

meanwhile: در همان لحظه، در همان زمان

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

enthusiastically: مشتاقانه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

enthusiastically: مشتاقانه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

should: در آن صورت

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

real distraction: دیوانگیِ محض

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

whatever: علی رغم

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

unlash: باز کردنِ طناب یا تسمه

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

shaken: آشفته، شکننده، ترسیده

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

shaken: آشفته، شکننده، ترسیده

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

deploy: رشد کردن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

telegram: پیام

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

integrated: منسجم

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

brisk: سرحال

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

brisk: سرحال

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

simulating: محرک

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

providing: عامل چیزی بودن, ارائه دهنده بودن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

wary: تشویش

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

steely: شدید

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

unfocused: بی فایده

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

in spite: با وجودِ

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

unfold: پیش بردن، توسعه دادن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

charge with: متهم شدن/کردن به . . . . .

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

charge with: متهم شدن/کردن به . . . . .

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

shape up: پیش بُردن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

uncomfortable: ناراضی، ناخشنود

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

stall: منتفی شدن، نادیده گرفتن، بی خیال شد ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

and so forth: از این قبیل, از این دست

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ergogenic: نیروبخش, توان افزا

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

ergogenic: نیروبخش, توان افزا

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

in this case: در این وضعیت

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

in this case: در این وضعیت

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

tersely: کوتاه و مختصر

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

tersely: کوتاه و مختصر

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

in reference to: در اشاره به، در موردِ، درخصوصِ

١ سال پیش

مدال‌های میلاد علی پور