میلاد علی پور - جزئیات مدال‌ها

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

damage control: اشتباه را جبران کردن، اثراتِ منفیِ ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

damage control: اشتباه را جبران کردن، اثراتِ منفیِ ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

find oneself: برخلاف انتظار خود را در وضعیتی یافت ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

find oneself: برخلاف انتظار خود را در وضعیتی یافت ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

beat up: سرزنش کردن، انتقاد کردن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

according to: به گزارشِ

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

grapple: پرداختن، رسیدن، فهمیدن، دریافتن، ( ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

grapple: پرداختن، رسیدن، فهمیدن، دریافتن، ( ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

mea culpa: اشتباهِ خود را پذیرفتن، اقرار به اش ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

mea culpa: اشتباهِ خود را پذیرفتن، اقرار به اش ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

maiming: آسیب زا، صدمه زننده

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

irresponsibly: بی بند و باری، باری به هرجهت

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

only to: اما، ولی، با اینحال، با این وجود

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

only to: اما، ولی، با اینحال، با این وجود

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

why else: پس چه دلیلِ دیگه ای داره؟ دلیلِ دیگ ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

why else: پس چه دلیلِ دیگه ای داره؟ دلیلِ دیگ ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

medical examiner: آسیب شناس، پزشک تشخیص دهنده نوعِ مر ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

medical examiner: آسیب شناس، پزشک تشخیص دهنده نوعِ مر ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

right winger: موافق دولت

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

critique: بحث، گفتگو، تبادل نظر

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

critique: بحث، گفتگو، تبادل نظر

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

commit: پذیرفتن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

agenda: هدف و مقصود، نیّت ( معمولا مخفی )

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

schedule: زمان گذاشتن، وقت گذاشتن ( برای کاری ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

nervously: با نگرانی، به حالتِ عصبی، مضطربانه، ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

nervously: با نگرانی، به حالتِ عصبی، مضطربانه، ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

independently: خودسرانه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

independently: خودسرانه

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

buckshot: فشنگ پر از ساچمه ( بدنه ی آن معمولا ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

buckshot: فشنگ پر از ساچمه ( بدنه ی آن معمولا ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

pellet: ساچمه، تکه های فلز ( که درون فشنگ ش ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

but rather: درعوض، بلکه، در ازا

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

but rather: درعوض، بلکه، در ازا

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

douchebag: آدم پست و نفرت انگیز, حال بهم زن ( ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

accordingly: بر این اساس. بر طبقِ آن، به این ترت ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

plot: جریان

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ricocheting: کمانه کرده

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

tear apart: برهم زدن، تخریب کردن، ازبین بردن، ب ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

tear apart: برهم زدن، تخریب کردن، ازبین بردن، ب ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

choose: به نتیجه رسیدن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

as for: با توجه به اینکه، با درنظر گرفتنِ ا ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

over: با استفاده از، بوسیله ی، از طریقِ

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

coddle: ناز کشیدن، لی لی به لالای کسی گذاشت ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

coddle: ناز کشیدن، لی لی به لالای کسی گذاشت ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

canvas: پرس و جو کردن، حمایت کردن، رأی جمع ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

outraged: عصبانی، ناراحت، خشمگین

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

outraged: عصبانی، ناراحت، خشمگین

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

come to be: فعل بعد از آن ( هرچه باشد ) به صورت ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

come to be: فعل بعد از آن ( هرچه باشد ) به صورت ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

rewrite: تغییر، تحریف

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

rewrite: تغییر، تحریف

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

concession: ( در موردِ کار یا اقدام ) توجه کردن ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

only then: فقط در آنصورت، فقط در آن شرایط

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

only then: فقط در آنصورت، فقط در آن شرایط

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

it wasn’t until: تا آن لحظه ( که ذکر می شود ) وجود ن ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

it wasn’t until: تا آن لحظه ( که ذکر می شود ) وجود ن ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

laud: خواندن، گفتن، ایراد کردن، خطابه سرد ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

eulogy: تکریم نامه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

eulogy: تکریم نامه

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

motorcade: دسته ای اتومبیل که در مراسماتی نظیر ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

motorcade: دسته ای اتومبیل که در مراسماتی نظیر ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

process: عبور کردن، حرکت کردن، پیش رفتن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

jump start: باتری به باتری کردن ( خودرو )

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

plummet: فرو رفتن ( به وضعیتی سخت ) ، ( به و ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

plummet: فرو رفتن ( به وضعیتی سخت ) ، ( به و ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

fund: کمک مالی، اعانه ، کمک هزینه

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

grief stricken: مصیبت دیده، داغدار

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

grief stricken: مصیبت دیده، داغدار

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

and then: به این ترتیب، با این اوصاف، در نتیج ...

١ سال پیش

مدال‌های میلاد علی پور