پیشنهادهای زهرا کابلی (١٣١)
زنده نگه داشتن، تداوم بخشیدن و حفظ کردن ( حیات )
در جایگاه فعل: 1. کور کردن 2. ( در مورد نور و . . . ) چشم را زدن 3. چشم کسی را بستن، غافل کردن
با بدجنسی، با پستی با وقاحت، با بی شرمی به طرزی ناخوشایند یا زننده
1. کار دائمی، کار همیشگی و مادام العمر 2. حاصل عمر، ثمره زندگی، حاصل یک عمر تلاش و زحمت
مرموز، اسرار آمیز، مافوق طبیعی supernatural - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - رعب انگیز، هراس انگیز، وحشتناک weird and frightenin ...
1. کمی، اندکی 2. به طور نامشخص یا مبهم 3. به زحمت
نمی دانم چی چی نمی دانم کی کی موقع فراموش کردن نام یا ویژگی کسی یا برای خودداری از اشاره به ان استفاده میشه
( جانوران، گیاهان ) اجتماع، دسته، گروه a colony of crows یک دسته کلاغ
خرت و پرت، زلم زیمبو جواهر ارزان قیمت اسباب بازی anything of trivial value هر چیز کم ارزش و کم اهمیت
از چنگ درآوردن چیزی را با مکر و حیله از چنگ دیگری درآوردن
بسیار. . . به مقدار زیاد. . . قبل از صفت در جایگاه تشدیدکننده یا intensifier هم میاد Decidedly means to a great extent and in a way that is very o ...
عالی، کامل، درست و حسابی، جانانه
به نرمی به آرامی با آرامش
با آرامش، با خونسردی
آدم عتیقه آدم نامتعارف و عجیب و غریب
ابدا عمرا به هیچ وجه
تمام هم و غم خود را صرف چیزی کردن
با عجله انجام دادن کسی را هول کردن و وادار به عجله کردن
معادل بارقه . . . . در بارقه ی امید
بارقه، پرتو، کورسو مثلا بارقه ی امید، پرتو امید، کورسوی امید برای Sliver of Hope
sliver of hope
سر کسی شیره مالیدن، زبلی بیشتری نشان دادن، کلک زدن، زرنگ بازی بیشتری دراوردن
مرکب سواری هر حیوانی که سوارش شوند مثال: The soldier scowled menacingly as his steed bore down on them در این متن از یک داستان. . . . سرباز یک آد ...
روبروی هم قرار گرفتن. . . دشمنی کردن با هم. . . با هم در افتادن
. adj بدون جلب توجه دیگران، پنهانی . adv بی آن که توجه کسی را جلب کند، پنهانی، یواشکی
چرک گرفته، کثیف و نشُسته، زشت و زننده
کوه یخ یخ شناور
محوطه
اعتماد داشتن اطمینان کردن
نظر تصمیم نتیجه گیری
( ابر ) نازک و کمرنگ
در جایگاه فعل: به سختی راه خود را باز کردن به چالش طلبیدن در افتادن
تیغ، تیغه، دستگاه برش
خردکن
حواس جمع بودن حواست حسابی جمع باشد
چند پا چند دست limb عضو بدن
مقاومت کردن
رکورد زدن پیشی گرفتن
to be trifled with دست کم گرفته شدن
مزرعه پرورش سبزیجات
نیروی کمکی
رها کردن آزاد کردن از بند
آتش دان
مزیّن به
با حرف شنوی با سر به راهی
روی اعصاب روی مخ
جان به لب رسیدن
شرابه دار منگوله دار
محفظه گرد و غبار جاروبرقی
ابر توفان زا