پیشنهادهای مـجـتـبـی عـیـوض صـحـرا (١,٥٩٠)
چند روز پیش دیدم فرهنگستان، به جای واژه بادیگارد واژه "جانپاس" را پیشنهاد داده است! گرچه من از سال۹۶ واژه "جانپاس" را بهره می گرفتم و واژه ای بسیار د ...
پس از آن که سنگ نوشته آجُری کوروش بزرگ در اوروک را تَرانویسی ( ترجمه ) کردم، برآن شدم گِل نوشته ای از خشیارشا در اوروک را هم تَرانویسی کنم، که خشایار ...
پس از آن که سنگ نوشته آجُری کوروش بزرگ در اوروک را تَرانویسی ( ترجمه ) کردم، برآن شدم گِل نوشته ای از خشیارشا در اوروک را هم تَرانویسی کنم، که خشایار ...
یادآوری از واژه زیما: هومت ( humat - پندار یا اندیشه نیک ) هوخْت ( hūxt، گفتار نیک ) هورِشت ( huwaršt، کردار نیک ) . نیایش اَشِم وُهو ( ašem voh ...
یادآوری از واژه زیما: هومت ( humat - پندار یا اندیشه نیک ) هوخْت ( hūxt، گفتار نیک ) هورِشت ( huwaršt، کردار نیک ) . نیایش اَشِم وُهو ( ašem voh ...
چندی پیش، استوانه یا فرمان شاهی ( منشور ) کوروش بزرگ به نشانه یکی از نخستین دَستَک های ( اسناد ) هوده بِهیمَن ( حقوق بشر ) جهان به پذیرش همگان رسید ی ...
چندی پیش، استوانه یا فرمان شاهی ( منشور ) کوروش بزرگ به نشانه یکی از نخستین دَستَک های ( اسناد ) هوده بِهیمَن ( حقوق بشر ) جهان به پذیرش همگان رسید ی ...
به این دستکندها >>> "وَرِکوه ( پناهگاه کوه ) " می گویند سرشناس ترین آن ها >>> "کافر کُلِی یا کُلِیگَبر" است! یادآوری از واژه وَرِجَمکَرد: وَرِ ( وَر ...
گات ها، هات ( بخش ) 33، بند4 ( اَهنَوَدگاه ) : ye thwat mazdā asrushtīm akemcā manō yazāi apā hvaētēushcā tarēmaitīm verezēnah'yācā nazdishtām drujem ...
نوشته ای از زمان ساسانیان نشان می دهد که "خورِش ماست" که امروزه خوراک اصفهانیان است از دیرباز پخته می شده است و ریدَگ ( پسر جوان، غلام دربار ) خورشتی ...
نوشته ای از زمان ساسانیان نشان می دهد که "خورِش ماست" که امروزه خوراک اصفهانیان است از دیرباز پخته می شده است و ریدَگ ( پسر جوان، غلام دربار ) خورشتی ...
برپایه بند 21 خسروقُبادان و ریدَک: "سپیدبا یا سپیدباگ": چاشنی سفید معنی می دهد که برابر پارسی >>>sauce ( سُس ) . bē ān pad - mizagtar wahīg ī dō - ...
برپایه بند 21 خسروقُبادان و ریدَک: "سپیدبا یا سپیدباگ": چاشنی سفید معنی می دهد که برابر پارسی >>>sauce ( سُس ) . bē ān pad - mizagtar wahīg ī dō - ...
برپایه بند 21 خسروقُبادان و ریدَک: "رودَن" : موی کندن یا تراشیدن، صفا دادن بدن معنی می دهد که برابر پارسی >>> shave ( ( واژه ای که از آن برگرفته شده ...
میهَن: واژه اوستایی: 𐬨𐬆𐬙𐬀𐬥، مَئیثَن، maēthan پهلوی ساسانی ( پارسیک ) : mēhan فارسی میانه ( پَهلوانیک، پارتی ) : 𐭬𐭩𐭧𐭩𐭭، مِهَن / مِهان، mēhān ...
در سنگ نوشته شوش ( بابِلی کهن، ۱۶۰۰ پیش از میلاد یا ۳۶۲۴سال پیش ) در دوره پادشاهی سوکَّل مَخ ها ( فرمانروایان، نماینده شاه، فرستادگان بزرگ، پیامبران ...
در سنگ نوشته شوش ( بابِلی کهن، ۱۶۰۰ پیش از میلاد یا ۳۶۲۴سال پیش ) در دوره پادشاهی سوکَّل مَخ ها ( فرمانروایان، نماینده شاه، فرستادگان بزرگ، پیامبران ...
در سنگ نوشته شوش ( بابِلی کهن، ۱۶۰۰ پیش از میلاد یا ۳۶۲۴سال پیش ) در دوره پادشاهی سوکَّل مَخ ها ( فرمانروایان، نماینده شاه، فرستادگان بزرگ، پیامبران ...
در سنگ نوشته شوش ( بابِلی کهن، ۱۶۰۰ پیش از میلاد یا ۳۶۲۴سال پیش ) در دوره پادشاهی سوکَّل مَخ ها ( فرمانروایان، نماینده شاه، فرستادگان بزرگ، پیامبران ...
رُخصَت: واژه ورزش پهلوانی زورخانه و کُشتی - این واژه فارسی بسیار کهن است که امروزه به نادرستی عربی می دانند! . رُخ: چهره، سیما، روی - پهلوان، جنگن ...
یادآوری از واژه دوشیارا: ( ( از داریوش بزرگ"داریوش یکم"، هفت کتیبه یا سنگ نوشته در تخت جمشید بر جای مانده که در کتیبه های Dpd واژه "دوشیارا" آمده اس ...
یادآوری از واژه دوشیارا: ( ( از داریوش بزرگ"داریوش یکم"، هفت کتیبه یا سنگ نوشته در تخت جمشید بر جای مانده که در کتیبه های Dpd واژه "دوشیارا" آمده اس ...
پارسی آن: وِردِسکو!
وِردِسکو: verdeskū - واژه اوستایی و آیینی پس از یورش تازیان ( اعراب ) نام روستایی در فارس ( شیراز ) گَشت! به فرنود ( دلیل ) یورش تازیان ( اعراب ) ، آ ...
لَمتُر، ی پسوند وابسته ساز ( نسبت ) - واژه پهلوی ( فارسی میانه، پارسیک ) - در گویش بازاری و تهرانی و اصفهانی ( کوچه بازاری ) . لَم: شُل و وِل، سس ...
لَمتُر - واژه پهلوی ( فارسی میانه، پارسیک ) - در گویش بازاری و تهرانی و اصفهانی ( کوچه بازاری ) گونه ای نفرین یا ناسزا است! . لَم: شُل و وِل، سست، ...
لَمتُر!
تَجریش - واژه فارسی باستان و پهلوی فَرگَشت واژه: فارسی باستان: تَچَریش >>> پهلوی: تَگریش >>> عربی: طَجرِشت ( مکان سرد ) >>> امروزه: تَجریش . با این ...
تَجریش - واژه فارسی باستان و پهلوی فَرگَشت واژه: فارسی باستان: تَچَریش >>> پهلوی: تَگریش >>> عربی: طَجرِشت ( مکان سرد ) >>> امروزه: تَجریش . با این ...
تَجریش - واژه فارسی باستان و پهلوی فَرگَشت واژه: فارسی باستان: تَچَریش >>> پهلوی: تَگریش >>> عربی: طَجرِشت ( مکان سرد ) >>> امروزه: تَجریش . با این ...
تَجریش - واژه فارسی باستان و پهلوی فَرگَشت واژه: فارسی باستان: تَچَریش >>> پهلوی: تَگریش >>> عربی: طَجرِشت ( مکان سرد ) >>> امروزه: تَجریش . با این ...
طَجرِشت - واژه عربی در زمان قاجاریان ساخته شده است! تَجریش - واژه فارسی باستان و پهلوی فَرگَشت واژه: فارسی باستان: تَچَریش >>> پهلوی: تَگریش >>> عربی ...
بند نخست یَسنا، هات ( بخش ) 43، دومین گات ها ( اَشتَوَدگات ) : ushtā ahmāi yahmāi ushtā kahmāičīt vasē - xshayās mazda dāyāt ahurō utayūitī tevīshīm ...
گرامی محمد علی عطار دسترنجه ( زحمت ) فرمایید که اینجا را رها ( تَرک ) کنید! چون در واژه ها تون بارها فرمودید که سایت آبادیس بدرد نمی خورد و بدون سند ...
ریشه واژه موسیقی یا موزیک ( music ) از مُوْساها ( موزها ) میاد! نُه ایزد و پری از نیمه خدایان اساطیری یونان هستند که خویشکاری ( وظیفه ) آن ها امید دا ...
ریشه واژه موسیقی یا موزیک ( music ) از مُوْساها ( موزها ) میاد! نُه ایزد و پری از نیمه خدایان اساطیری یونان هستند که خویشکاری ( وظیفه ) آن ها امید دا ...
ریشه واژه موسیقی یا موزیک ( music ) از مُوْساها ( موزها ) میاد! نُه ایزد و پری از نیمه خدایان اساطیری یونان هستند که خویشکاری ( وظیفه ) آن ها امید دا ...
چهار دیدگاه درباره ریشه شناسی گاه ( فصل ) پاییز ( pādēz ) در اوستا و پهلوی هست: 1. اوستا: پَتی - دَئیزَ ( pati - daīza ) پیشوند پَتی یا پَری ( pati ...
گونه های گوناگونی دارد: زَرتُشت - زَردُشت - زَرد تُشت - زَردِشت - زَرد هِشت - زَراتُشت - اَشو زَرتُشت - سِپَنتمان زَرتُشت . در اوستا: زَرَثُشترَ ( � ...
زَرتُشت: گونه های گوناگونی دارد: زَرتُشت - زَردُشت - زَرد تُشت - زَردِشت - زَرد هِشت - زَراتُشت - اَشو زَرتُشت - سِپَنتمان زَرتُشت . در اوستا: زَرَ ...
زَردُشت: گونه های گوناگونی دارد: زَرتُشت - زَردُشت - زَرد تُشت - زَردِشت - زَرد هِشت - زَراتُشت - اَشو زَرتُشت - سِپَنتمان زَرتُشت . در اوستا: زَرَ ...
دل: واژه فارسی میانه پهلوی ( پارسیک، پارسیگ ) . در اوستا: پیشینیان ما باور داشتن دلِ ما به مانند زَر ( طلا ) گرانبهاست و نباید زَنگاری ( زنگ زدگی ) ...
نوتریکا: نوتریگا - نام پسرانه - واژه اوستایی و پهلوی نام چهارمین برادر سِپَنتمان ( اَشو ) زرتشت . نوتر: وَدر یا بَر: آپا، سَر، بالا، بلند، زِبَر، صد ...
نوتریگا: نوتریکا - نام پسرانه - واژه اوستایی و پهلوی نام چهارمین برادر سِپَنتمان ( اَشو ) زرتشت . نوتر: وَدر یا بَر: آپا، سَر، بالا، بلند، زِبَر، صد ...
فَرناسپ: فَرنَسپ - نام پسرانه واژه پارسی باستان و اوستایی: فریناسپه ( frīnāspahe ) از واسپوهران ( بزرگان ) و اشراف زادگان ( پهلوی: اَپَرمانیک ) هخام ...
فَرنَسپ: نام پسرانه - واژه پارسی باستان و اوستایی: فریناسپه ( frīnāspahe ) از واسپوهران ( بزرگان ) و اشراف زادگان ( پهلوی: اَپَرمانیک ) هخامنشی است! ...
دانیل: دانِل - واژه فارسی اوستایی و عِبری - نام پسرانه کوتاه شده واژه دانیال! . دان: به عبری: داور، نماینده، قاضی! - از واژه اوستایی دَیان ( dayān ...
دانیال: دانِل، دانیل - واژه فارسی اوستایی و عِبری - نام پسرانه . دان: به عبری: داور، نماینده، قاضی! - از واژه اوستایی دَیان ( dayān ) مُرشد، پیشوا ...
دانِل: دانیل - واژه فارسی اوستایی و عِبری - نام پسرانه کوتاه شده واژه دانیال! . دان: به عبری: داور، نماینده، قاضی! - از واژه اوستایی دَیان ( dayān ...
چیچیکا: کوتاه شده آن: چیکا - نام دخترانه واژه سانسکریت یا چینی که از راه ابریشم به مازندرانی هم راه یافت! گونه ای پرنده از خانواده گنجشکان و نام علمی ...