پیشنهادهای مجتبی عیوض صحرا (١,٤٩٦)
اوشا، اوشَه ( uaah ) ، اوشاه ( usha ) ، اُشَهین، اُشَهن ( اوشَهینا، ushahina ) ، هوشبام ( اوشبامه، hošbama ) - نام دخترانه، واژه اوستایی از نیمه شب ...
اوشا، اوشَه ( uaah ) ، اوشاه ( usha ) ، اُشَهین، اُشَهن ( اوشَهینا، ushahina ) ، هوشبام ( اوشبامه، hošbama ) - نام دخترانه، واژه اوستایی از نیمه شب ...
اوشا، اوشَه ( uaah ) ، اوشاه ( usha ) ، اُشَهین، اُشَهن ( اوشَهینا، ushahina ) ، هوشبام ( اوشبامه، hošbama ) - نام دخترانه، واژه اوستایی از نیمه شب ...
اوشا، اوشَه ( uaah ) ، اوشاه ( usha ) ، اُشَهین، اُشَهن ( اوشَهینا، ushahina ) ، هوشبام ( اوشبامه، hošbama ) - نام دخترانه، واژه اوستایی از نیمه شب ...
اوشا، اوشَه ( uaah ) ، اوشاه ( usha ) ، اُشَهین، اُشَهن ( اوشَهینا، ushahina ) ، هوشبام ( اوشبامه، hošbama ) - نام دخترانه، واژه اوستایی از نیمه شب ...
یادآوری از واژه کوس! کوسیدن: kōsīdan، کوسید، کوستَن - واژه فارسی میانه ( پارسیک، پارسیگ ) معنی: زور زدن، فشار آوردن، کوفتن ( کوبیدن ) - آسیب، صدم ...
یادآوری از واژه کوس! کوسیدن: kōsīdan، کوسید، کوستَن - واژه فارسی میانه ( پارسیک، پارسیگ ) معنی: زور زدن، فشار آوردن، کوفتن ( کوبیدن ) - آسیب، صدم ...
یادآوری از واژه کوس! کوسیدن: kōsīdan، کوسید، کوستَن - واژه فارسی میانه ( پارسیک، پارسیگ ) معنی: زور زدن، فشار آوردن، کوفتن ( کوبیدن ) - آسیب، صدم ...
یادآوری از واژه کوس! کوسیدن: kōsīdan، کوسید، کوستَن - واژه فارسی میانه ( پارسیک، پارسیگ ) معنی: زور زدن، فشار آوردن، کوفتن ( کوبیدن ) - آسیب، صدم ...
هَنگ دِرام ( Hang drum ) یا هَند پَن ( Handpan ) یادآوری از واژه کوس! کوس: kōs - کوست - واژه فارسی میانه ( پارسیک، پارسیگ ) از آیین مانی ( مانوی ...
هَنگ دِرام ( Hang drum ) یا هَند پَن ( Handpan ) یادآوری از واژه کوس! کوس: kōs - کوست - واژه فارسی میانه ( پارسیک، پارسیگ ) از آیین مانی ( مانوی ...
کوس: kōs - کوست - واژه فارسی میانه ( پارسیک، پارسیگ ) از آیین مانی ( مانوی ) به واژه های امروزی راه پیدا کرده است: شاید پیشتر ( قبل تر ) در واژه خ ...
کوس: kōs - کوست - واژه فارسی میانه ( پارسیک، پارسیگ ) از آیین مانی ( مانوی ) به واژه های امروزی راه پیدا کرده است: شاید پیشتر ( قبل تر ) در واژه خ ...
یادآوری از واژه برشان! بَرشان، بَرسان، بَرُوشان، بَررُوشَنان ( پَرپُرُوشان ) - نام پسرانه - واژه پارسی میانه ( پارسیگ ) این واژه را واسه ( برای ) پ ...
یادآوری از واژه ارنواز! اَرِنَه ( arena ) : اَرِن - واژه انگلیسی "arena" از این واژه وام گرفته است! مانند: ارنواز! ستم، آزار، بیداد، زورگویی - میدان ...
آرناک، اَرناک - نام پسرانه واژه اوستایی: ( اَرِناک ) اَرِنَه ( arena ) : اَرِن - واژه انگلیسی "arena" از این واژه وام گرفته است! مانند: ارنواز! ستم، ...
اَرنَواز - نام دخترانه در اوستا به این گونه آمده است: اَرِنَواک ( arenavāči ) اَرِنَه ( arena ) : اَرِن - واژه انگلیسی "arena" از این واژه وام گرف ...
شَهناز، شَهرناز، شَهرنَواز، شَهنَواز - نام دخترانه در اوستا به این گونه آمده است: شَنگ هَواک ( sanghavāči ) شَنگ ( sang ) : پیشکش، هدیه، رَهاوَرد، ...
نَریمان، نیرمان ( nyrmān ) ، نیرَم ( nyram ) - واژه اوستایی - نام پسرانه نَریمان، یک ویژگی در اوستا هست که به پهلوانان داده می شده است! به مانند: نر ...
نَریمان، نیرمان ( nyrmān ) ، نیرَم ( nyram ) - واژه اوستایی - نام پسرانه نَریمان، یک ویژگی در اوستا هست که به پهلوانان داده می شده است! به مانند: نر ...
یادآوری از واژه نیرمان! می توان به جای واژه انرژی زا که سَرهَمی ( ترکیبی ) از واژه انگلیسی و سِتاک ( بُن فعل ) زاینده یا افزاینده هست >>> از واژه پا ...
هوسر، هوسرَو، هوسَراو - نام پسرانه واژه اوستایی: هَئوسرَوَنگهه ( haosravanghahe ) هوسر ( hosr ) : نام اوستایی کَسرا یا کِیخسرو یا خسرو کیانی! هر دو ...
هوسر، هوسرَو، هوسَراو - نام پسرانه واژه اوستایی: هَئوسرَوَنگهه ( haosravanghahe ) هوسر ( hosr ) : نام اوستایی کَسرا یا کِیخسرو یا خسرو کیانی! هر دو ...
هوسر، هوسرَو، هوسَراو - نام پسرانه واژه اوستایی: هَئوسرَوَنگهه ( haosravanghahe ) هوسر ( hosr ) : نام اوستایی کَسرا یا کِیخسرو یا خسرو کیانی! هر دو ...
هوسر، هوسرَو، هوسَراو - نام پسرانه واژه اوستایی: هَئوسرَوَنگهه ( haosravanghahe ) هوسر ( hosr ) : نام اوستایی کَسرا یا کِیخسرو یا خسرو کیانی! هر دو ...
هوسر، هوسرَو، هوسَراو - نام پسرانه واژه اوستایی: هَئوسرَوَنگهه ( haosravanghahe ) هوسر ( hosr ) : نام اوستایی کَسرا یا کِیخسرو یا خسرو کیانی! هر دو ...
هوسر، هوسرَو، هوسَراو - نام پسرانه واژه اوستایی: هَئوسرَوَنگهه ( haosravanghahe ) هوسر ( hosr ) : نام اوستایی کَسرا یا کِیخسرو یا خسرو کیانی! هر دو ...
هوسر، هوسرَو، هوسَراو - نام پسرانه واژه اوستایی: هَئوسرَوَنگهه ( haosravanghahe ) هوسر ( hosr ) : نام اوستایی کَسرا یا کِیخسرو یا خسرو کیانی! هر دو ...
دارمان ( دارمَن، دارامان ) ، رادمان - واژه اوستایی، نام پسرانه نام یکی از سرداران خسرو پرویز ساسانی که در شاهنامه فردوسی بزرگ هم از آن نام برده ا ...
دارمان ( دارمَن، دارامان ) ، رادمان - واژه اوستایی، نام پسرانه نام یکی از سرداران خسرو پرویز ساسانی که در شاهنامه فردوسی بزرگ هم از آن نام برده است ...
دارمان ( دارمَن، دارامان ) ، رادمان - واژه اوستایی، نام پسرانه نام یکی از سرداران خسرو پرویز ساسانی که در شاهنامه فردوسی بزرگ هم از آن نام برده ا ...
زِنهار، زینهار! می توان به جای واژه فرانسوی: اولتیماتوم ( ultimatum ) از آن بهره برد! واژه اوستایی آن: زینو هاره ( zyno hare ) . در زمان باستان و ب ...
زِنهار، زینهار! می توان به جای واژه فرانسوی: اولتیماتوم ( ultimatum ) از آن بهره برد! واژه اوستایی آن: زینو هاره ( zyno hare ) . در زمان باستان و ب ...
زِنهار، زینهار! می توان به جای واژه فرانسوی: اولتیماتوم ( ultimatum ) از آن بهره برد! واژه اوستایی آن: زینو هاره ( zyno hare ) . در زمان باستان و ب ...
نومان - نومَن، نومینا - نام پسرانه واژه اوستایی که به فرهنگ های رومی و اروپایی هم راه پیدا کرده است و به کسانی که از این آیین پیروی می کنند، "نومینال ...
نومان، نومَن یا نومینا - نام پسرانه یا دخترانه - واژه اوستایی که به فرهنگ های رومی و اروپایی هم راه پیدا کرده است و به کسانی که از این آیین پیروی می ...
نومان، نومَن - نام پسرانه یا دخترانه - واژه اوستایی که به فرهنگ های رومی و اروپایی هم راه پیدا کرده است و به کسانی که از این آیین پیروی می کنند، "نو ...
ویام ( ویاو، vyām ) واژه اوستایی - نام پسرانه در اوستا به دو گونه آمده است: ویاوَنت ( vyāvant ) اَئیویامَه ( aiwyāma ) ( ( آن را با واژه اوستای ...
ایرمان، ائیریامَن، آریامَن، هَخامَن - نام پسرانه واژه اوستایی: اَئیریَمَن ( airyaman ) در هات ( بخش ) 53 یَسنا و هَفتَن یَشت کوچک و اردیبهشت یَشت >> ...
ایرمان، ائیریامَن، آریامَن، هَخامَن - نام پسرانه واژه اوستایی: اَئیریَمَن ( airyaman ) در هات ( بخش ) 53 یَسنا و هَفتَن یَشت کوچک و اردیبهشت یَشت >> ...
ایرمان، ائیریامَن، آریامَن، هَخامَن - نام پسرانه "آریامَن": نام فرمانده ای در ناوگان دریایی خشایارشا، در نبرد سالامیس! واژه اوستایی: اَئیریَمَن ( ai ...
یادآوری از واژه ایرمان! ( ( ایرمان سَرا، در شاهنامه فردوسی بزرگ و دیگر شاعران: مهمان خانه، مهمانسرا، مسافرخانه پس به جای واژه فرانسوی هُتِل ( hotel ...
یادآوری از واژه ایرمان! ( ( ایرمان سَرا، در شاهنامه فردوسی بزرگ و دیگر شاعران: مهمان خانه، مهمانسرا، مسافرخانه پس به جای واژه فرانسوی هُتِل ( hotel ...
کالین!
واژه فارسی میانه ( پارسیک، پارسیگ ) و سانسکریت - امروزه کردی و لری - نام دخترانه کال: قهوه ای، خُرمایی، حَنایی، خُماهَنی! - ژولیده پولیده، آشفته، ...
دِلهان - نام دخترانه واژه فارسی میانه ساسانی ( پارسیک، پارسیگ ) این نام به بَُوَندگی ( کاملا ) ایرانی است! چشمداشت بیشتری از ثبت احوال و کارگروه واژ ...
نیهان، نَهان واژه اوستایی - نام دخترانه ( ( دو گونه ویهان در اوستا داریم، این دو را با هم یکی ندانیم: 1. ویهان: پنهان، نبود - انگیزه، فَرنود 2. ویه ...
رُهبان، روهان، رُهان ( rōhān ) - نام پسرانه واژه فارسی میانه ( پارسیک، پارسیگ ) - ( ( پس واژه رُهبان از رَه ( راه ) نمیاد و پارسی است: روه، پسوند ن ...
رُهبان، روهان، رُهان ( rōhān ) - نام پسرانه واژه فارسی میانه ( پارسیک، پارسیگ ) - ( ( پس واژه رُهبان از رَه ( راه ) نمیاد و پارسی است: روه، پسوند ن ...