پیشنهاد‌های مجتبی عیوض صحرا (١,٥٥٨)

بازدید
٤,٣٥٠
تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣٥

سِپَندارمَذ: سِپَندارمَد - واژه پارسی میانه ( پارسیک، پارسیگ ) اوستایی: سِپَنتا آرمیتی یا آرمَئیتی ( ārmaīti ) نام دیگر آن در اوستا: توشنامَتی، توش ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢٣

سِپَندارمَذ: سِپَندارمَد - واژه پارسی میانه ( پارسیک، پارسیگ ) اوستایی: سِپَنتا آرمیتی یا آرمَئیتی ( ārmaīti ) نام دیگر آن در اوستا: توشنامَتی، توش ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١٧

سِپَندارمَذ: سِپَندارمَد - واژه پارسی میانه ( پارسیک، پارسیگ ) اوستایی: سِپَنتا آرمیتی یا آرمَئیتی ( ārmaīti ) نام دیگر آن در اوستا: توشنامَتی، توش ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

یادآوری از پَرگست! پَرگَس یا پَرگَست: واژه فارسی میانه ( پارسیک، پارسیگ ) پر: داشتَن! ( اوستایی و پهلوی: دارِش ) ، پاییدن ( پایش! ) ، زیر پر و بال گ ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

پَرگَس یا پَرگَست: واژه فارسی میانه ( پارسیک، پارسیگ ) پر: داشتَن! ( اوستایی و پهلوی: دارِش ) ، پاییدن ( پایش! ) ، زیر پر و بال گرفتن! - دور و بر، ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١١

پَرگَس یا پَرگَست: واژه فارسی میانه ( پارسیک، پارسیگ ) پر: داشتَن! ( اوستایی و پهلوی: دارِش ) ، پاییدن ( پایش! ) ، زیر پر و بال گرفتن! - دور و بر، ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١٣

نخست درود ( درستی و راستی ) و دست خوش می گم به" فرتاش جان" واسه آگاهی درخور و نوشته اُسپوری ( کاملی ) که داده، کار منو آسون کرده، دست مریزاد! منم از ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣٢

ویسپوبیش: نام درختی اساطیری یا "درخت زندگانی"، که پس از پیروزی تیشتر و با کمک سِپَندارمذ بر روی زمین رویید و درمانگر همه دردها و بیماری هاست! ( ( در ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١٠

هَرویسپ، هَروِسپ - واژه پارسی میانه ( پارسیک، پارسیگ ) : هَرویسپ: harwisp . واژه های دیگری از آن ساخته شد: یادآوری از تیشتر: ویسپوبیش ( vīspō - bīš ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١٩

هَرویسپ، هَروِسپ - واژه پارسی میانه ( پارسیک، پارسیگ ) : هَرویسپ: harwisp . واژه های دیگری از آن ساخته شد: یادآوری از تیشتر: ویسپوبیش ( vīspō - bīš ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢٢

پَرَستار: واژه اوستایی: پَر ایستاریه ( parēstārīh ) پهلوی: پریستار ( paristār ) پر: داشتَن! ( اوستایی و پهلوی: دارِش ) ، پاییدن ( پایش! ) ، زیر پر ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

یادآوری از واژه بیمار! پهلوی: ویمار ( wēmār ) وی: همان معنای "بیش" را می دهد با اندکی دگرش ( تغییر ) آسیب، صدمه، گزند، زخم، خسارت، زیان، انگره! - ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢٤

یاد آوری از ویسپوبیش! بی: کوتاه شده بیش - در اوستا: بَئیش ( baēš ) - آسیب، صدمه، گزند، زخم، خسارت، زیان، انگره! - بیماری، درد و رنج، آزار و اذیت، س ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

یادآوری از واژه هی! به گونه خودمونی بکار می رود! هِی - در چکامه ها ( شعرها ) به گونه "هین" کاربرد دارد! در اوستا: "hadha" ( ( این واژه بیشتر با زوه ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

یادآوری از واژه هی! هِی - در چکامه ها ( شعرها ) به گونه "هین" کاربرد دارد! در اوستا: "hadha" ( ( این واژه بیشتر با زوهر بکار می رود: zaothrō - barāi ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

یادآوری از واژه هی! هِی - در چکامه ها ( شعرها ) به گونه "هین" کاربرد دارد! در اوستا: "hadha" ( ( این واژه بیشتر با زوهر بکار می رود: zaothrō - barā ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٨

کُِراوات، کُِرِوات! - اوستا: کوئیریس ( kuiris ) ، کائوریس ( kaoiris ) نام "کوروش" هم از این واژه برگرفته شده است! سپس در اوستا و پهلوی: نام "خُرداد ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١١

کُِراوات - اوستا: کوئیریس ( kuiris ) ، کائوریس ( kaoiris ) نام "کوروش" هم از این واژه برگرفته شده است! سپس در اوستا و پهلوی: نام "خُرداد" از آن گرف ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١٣

پاپیون درسته واژه ای فرانسوی هست ولی ریشه آن از ایران باستان آمده است: اوستا: کوئیریس ( kuiris ) ، کائوریس ( kaoiris ) نام "کوروش" هم از این واژه ب ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١١

کُِروات - اوستا: کوئیریس ( kuiris ) ، کائوریس ( kaoiris ) نام "کوروش" هم از این واژه برگرفته شده است! سپس در اوستا و پهلوی: نام "خُرداد" از آن گرفت ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢٥

کُِروات - اوستا: کوئیریس ( kuiris ) ، کائوریس ( kaoiris ) نام "کوروش" هم از این واژه برگرفته شده است! سپس در اوستا و پهلوی: نام "خُرداد" از آن گرفت ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٨

نام دخترانه واژه اوستایی و پهلوی ( پارسیک ) برای آگاهی بهتر به واژه "سپاس" یه نگاهی بیَندارید! سنایی: دوست کز ( که از ) کاس و کاسه دور بود/ از سپا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٩٧

سپاس: واژه اوستایی و پارسی میانه پهلوی ( پارسیک ) . اوستا: سپاش ( spash ) ، سپاس ( spas ) . پارسی میانه ( پارسیک ) : سپاس ( spās ) - هوسپاس ( hū ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١٤

سپاس: واژه اوستایی و پارسی میانه پهلوی ( پارسیک ) . اوستا: سپاش ( spash ) ، سپاس ( spas ) . پارسی میانه ( پارسیک ) : سپاس ( spās ) - هوسپاس ( hū ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

سپاس: واژه اوستایی و پارسی میانه پهلوی ( پارسیک ) . اوستا: سپاش ( spash ) ، سپاس ( spas ) . پارسی میانه ( پارسیک ) : سپاس ( spās ) - هوسپاس ( hū ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

سپاس: واژه اوستایی و پارسی میانه پهلوی ( پارسیک ) . اوستا: سپاش ( spash ) ، سپاس ( spas ) . پارسی میانه ( پارسیک ) : سپاس ( spās ) - هوسپاس ( hū ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٩٣

درود: واژه اوستایی و پارسی میانه پهلوی ( پارسیک ) اوستا: دروَت ( drvat ) : درست و راست ( ( در اوستا بیشتر با واژه تنو ( tanu ) می آید >>> تندرست! ) ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
-١٣

واژه سلام، از واژه اَکَدی ( از زبان های سامی یا بابِلی کهن یا سومر باستان ) آمده است: سیلوم یا شیلوم در تورات: شَلوم ( Shalom ) ( به عبری: שלום ) سُ ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

اود: اودن - پسوند نسبت و دارندگی اوستایی و صفت فاعلی ( کُنایی ) مانند: نمود، شنود، آلود، آسود، افزود، فرمود، درود! و. . .

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

واژه ناماسته ( namaste ) >>> नमस्ते نام: نَم، خَم شدن، نماز خواندن، نیایش کردن استه: درستی و راستی معنی: نماز و ستایش کردن راستی و درستی ( اَشا ) ) ) ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

این واژه درستش: "سَهِش" هست! ( ( زِنهار: آن را با واژه عربی "سُهی یا سُها" یکسان ندانید: نام کوچکترین ستاره دب اکبر، در زمانِ کهن برای بینایی سنجی ب ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢٨

این واژه درستش: "سَهِش" هست! ( ( زِنهار: آن را با واژه عربی "سُهی یا سُها" یکسان ندانید: نام کوچکترین ستاره دب اکبر، در زمانِ کهن برای بینایی سنجی ب ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١٤

( ( زِنهار: آن را با واژه عربی "سُهی یا سُها" یکسان ندانید: نام کوچکترین ستاره کم نور دب اکبر، در زمانِ کهن برای بینایی سنجی بهره می بردن! یکی از فرن ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

( ( زِنهار: آن را با واژه عربی "سُهی یا سُها" یکسان ندانید: نام کوچکترین ستاره کم نور دب اکبر، در زمانِ کهن برای بینایی سنجی بهره می بردن! یکی از فرن ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

نام دخترانه - واژه اوستایی، نام ایزدبانو ( ( یادآوری از واژه نوروز و داشاد!: نام 25 روز اوستایی: اَرد ( آراد، اَردوخش، اَشی وَنگوهی، پارَند، راتا، ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١٢

داشاد، داشن واژه اوستایی - نام پسرانه دَشت: داشت ( داشتن! ) ، داشن ( دَشن، دَهِش به مانند: پاداشن! ) - واژه پارسی میانه ( پارسیک، پارسیگ ) واژه ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

داشن، داشاد واژه اوستایی - نام پسرانه دَشت: داشت ( داشتن! ) ، داشن ( دَشن، دَهِش به مانند: پاداشن! ) - واژه پارسی میانه ( پارسیک، پارسیگ ) واژه ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

دَهِش - واژه پارسی میانه ( پارسیک، پارسیگ ) : "dahišn" دَشت، داشت ( داشتن! ) ، داشن ( دَشن، دَهِش به مانند: پاداشن! ) - ( ( آن را با واژه "دَهشَت" ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

دَهِش - واژه پارسی میانه ( پارسیک، پارسیگ ) : "dahišn" دَشت، داشت ( داشتن! ) ، داشن ( دَشن، دَهِش به مانند: پاداشن! ) - ( ( آن را با واژه "دَهشَت" ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١٠

دَهِش - واژه پارسی میانه ( پارسیک، پارسیگ ) : "dahišn" دَشت، داشت ( داشتن! ) ، داشن ( دَشن، دَهِش به مانند: پاداشن! ) - ( ( آن را با واژه "دَهشَت" ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

دَشت: - واژه پارسی میانه ( پارسیک، پارسیگ ) داشت ( داشتن! ) ، داشن ( دَشن، دَهِش به مانند: پاداشن! ) واژه انگلیسی "donate، donation" از واژه دشت ( ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

دَخش - واژه پارسی میانه ( پارسیک، پارسیگ ) دَشت: داشت ( داشتن! ) ، داشن ( دَشن، دَهِش به مانند: پاداشن! ) - واژه انگلیسی "donate، donation" از واژ ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

دستلاف ( دست لاف ) - واژه پارسی میانه ( پارسیک، پارسیگ ) " لاف" در معنای کهن ( قدیم ) : ستاینده و پرستنده، دست خوش و نازِ شست دادن! کسی که برای دس ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

دستلاف - واژه پارسی میانه ( پارسیک، پارسیگ ) "لاف" در معنای کهن ( قدیم ) : ستاینده و پرستنده، دست خوش و نازِ شست دادن! کسی که برای دستِ ( داو، فروش ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

دست لاف - واژه پارسی میانه ( پارسیک، پارسیگ ) "لاف" در معنای کهن ( قدیم ) : ستاینده و پرستنده، دست خوش و نازِ شست دادن! کسی که برای دستِ ( داو، فرو ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢١

واژه ترکی - نام دخترانه آیری: جدا، مجزا، پهلوی: یوتاک - تک، تنها، منفرد، مجرد - به تنهایی، دست تنها - بجز، فقط مانند: آیری بی ذات ده >>> یه چیزه دیگ ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١٢

یادآوری از واژه میش: واژه جانِوَر یا حیوان، در اوستا: اَنومایا ( anumaya ) اَنو: پیشوند منفی ساز مایا: از ریشه مَشی ( mašya: مَرد، انسان ) معنی: ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

یادآوری از واژه میش: جانِوَر، در اوستا: اَنومایا ( anumaya ) اَنو: پیشوند منفی ساز مایا: از ریشه مَشی ( mašya: مَرد، انسان ) معنی: نا انسان ( غیر ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

جانِوَر - یادآوری از واژه میش: در اوستا: اَنومایا ( anumaya ) اَنو: پیشوند منفی ساز مایا: از ریشه مَشی ( mašya: مَرد، انسان ) معنی: نا انسان ( غی ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

شَهنَواز، شَهناز، شَهرناز، شَهرنَواز - نام دخترانه در اوستا به این گونه آمده است: شَنگ هَواک ( sanghavāči ) شَنگ ( sang ) : پیشکش، هدیه، رَهاوَرد، ...