allah

/ˈɑːlə//ˈælə/

(عربی) الله

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: in the religion of Islam, the name of the supreme deity.
مشابه: almighty

جمله های نمونه

1. It is the will of Allah.
[ترجمه ترجمه] این خداست
|
[ترجمه فرید] این کار خواست خدا است
|
[ترجمه گوگل]خواست خداست
[ترجمه ترگمان]این اراده الله است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Now, brother, repeat after me, "All praise to Allah, Lord of All the Worlds".
[ترجمه فروید ایرانی] حال بعد از من تکرار کن برادر : تمام ستایش ها برای خداست ؛ پروردگار تمام جهان ها
|
[ترجمه گوگل]حالا ای برادر بعد از من تکرار کن: «الحمد لله رب العالمین»
[ترجمه ترگمان]حالا برادر، تکرار کن \"همه ستایش از خدا، خدای همه جهان\"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. That she still believed in Allah and prayed regularly at the nearby mosque.
[ترجمه گوگل]اینکه او هنوز به خدا ایمان داشت و در مسجد مجاور نماز می خواند
[ترجمه ترگمان]که او هنوز به خدا اعتقاد دارد و به طور مرتب در مسجد مجاور دعا می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. He reported back to Allah that he could find only an idol worshipper.
[ترجمه گوگل]او به خدا گزارش داد که فقط یک بت پرست پیدا می کند
[ترجمه ترگمان]او به خدا گزارش داد که می تواند یکی از worshipper بت را پیدا کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. In her time of distress she prayed to Allah to help her.
[ترجمه سید هادی حسینی] در وقت پریشانحالی از خداوند طلبِ یاری کرد.
|
[ترجمه گوگل]در مواقع ناراحتی از خدا خواست که او را یاری کند
[ترجمه ترگمان]در زمان پریشانی به درگاه خدا دعا می کرد که به او کمک کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Allah naturally inflicted total defeat on him, from which he never recovered.
[ترجمه گوگل]خداوند به طور طبیعی شکستی را بر او وارد کرد که هرگز از آن خلاص نشد
[ترجمه ترگمان]خداوند به طور طبیعی کل شکست خود را بر او وارد آورد، و هرگز التیام نیافت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Allah! There is no god but He: of a surety He will gather you together against the Day of Judgment, about which there is no doubt.
[ترجمه سید هادی حسینی] بی شک، الله که خدایی جز او نیست، همه شما را در روز داوری که بی گمان به وقوع خواهد پیوست گِرد خواهد آورد.
|
[ترجمه گوگل]خدا! معبودی جز او نیست، یقیناً شما را در روز قیامت که در آن شکی نیست گرد می آورد
[ترجمه ترگمان]الله! هیچ خدایی وجود ندارد جز او: به یک ضمانت، شما را در برابر روز داوری گرد هم جمع خواهد کرد که در آن شکی نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Islam, Allah is a respected word that you need to have ablutions before saying.
[ترجمه گوگل]اسلام، الله کلمه محترمی است که قبل از گفتن آن باید وضو بگیرید
[ترجمه ترگمان]اسلام، یک واژه مورد احترام است که باید قبل از گفتن، ablutions داشته باشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. "Thanks to Allah the people and the mujahideen are together in this area, " said the Mawlawi Sahib.
[ترجمه گوگل]مولوی صاحب گفت: به لطف خدا مردم و مجاهدان در این منطقه با هم هستند
[ترجمه ترگمان]صاحب صاحب گفت: \" به لطف خدا مردم و مجاهدین در این منطقه کنار هم جمع شده اند \"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. We prayed that Allah may give him 200 years to live, Khan said.
[ترجمه گوگل]خان گفت: ما دعا کردیم که خداوند به او 200 سال عمر بدهد
[ترجمه ترگمان]خان گفت که ما دعا می کنیم که خداوند به او دویست سال فرصت دهد تا زنده بماند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. But Allah, and know that Allah is with those who restrain themselves.
[ترجمه سید هادی حسینی] و اما در باره خداوند باید دانست که او با کسانی است که خویشتندار ( با تقوا ) باشند.
|
[ترجمه گوگل]اما خدا، و بدانید که خدا با کسانی است که خودداری می کنند
[ترجمه ترگمان]اما الله، و می دانم که خداوند با کسانی است که خود را مهار می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Fountain where the Devotees of Allah do drink, making it flow in unstinted abundance.
[ترجمه گوگل]چشمه ای که بندگان خدا در آن می نوشند و آن را بی حد و حصر جاری می کنند
[ترجمه ترگمان]جایی که مریدان خدا می نوشند، آن را به وفور انجام می دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Allah has time to listen; do you have time to pray?
[ترجمه گوگل]خداوند برای شنیدن وقت دارد آیا برای دعا وقت داری؟
[ترجمه ترگمان]خداوند برای گوش دادن وقت دارد؛ آیا وقت دارید که دعا کنید؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. And besides, investigators came back, what does Allah look like?
[ترجمه گوگل]و علاوه بر این، بازپرسان برگشتند، خدا چگونه است؟
[ترجمه ترگمان]و علاوه بر این، بازرسان بازگشتند، خدا چه شکلی است؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• god (arabic); supreme muslim deity (islam)
allah is the name of god in islam.

پیشنهاد کاربران

این واژه وَشناد ( بسیار ) ، شِگَرف هست و پایه دین مَزدَِیَسنا ( mazdēyasnā، زرتشتی، خداپرستی ) است!
.
اَهلَو: اَهلاو، اَهلا - نام پسرانه -
واژه پارسی میانه ( پارسیک، پارسیگ ) : "ahlaw"
در اوستا: اَشا ( اَشه، اَشَم، اَشو، اَشوَن، اَشوان، اَشاوَن ) !
...
[مشاهده متن کامل]

( ( در اوستا: واژه اوشتا ( ushta ) افزون بر ( علاوه بر ) درستی و راستی، به معنای درود هم هست!
مانند: تیشتریشت، بند29 ) )
هُزوارِش: اَهلوب یا اَهروب
هَمِستار ( متضاد ) آن در اوستا: دُرِگوَنت ( دُرُوج، دُرُوغ )
در پارسی باستان و میانه، به "خدا" می گویند:
اِخوَدای ( xwadāy ) >>> واژه "خود" هم از این واژه گرفته شده است!
.
واژه عِبری و عربی"الله" هم از واژه پهلوی "اَهلا، ahlā" وام گرفته شده است!
سپس در واژه عربی "اهلاً" بکار رفت که از "اَهلا" وام گرفته است:
مردان پارسا و خداجو که به جایی می آمدند و به آن ها درود و خوشامد می فرستادند!
.
واژه های انگلیسی و هند و اروپایی ( ژرمنی ) بسیاری از "اَهلَو، اَهلا" ساخته شده اند:
hello, aloha, hail, hola, hollo
hallow, halloo, holy, hallelujah, halo
واژه "هاله، halo" پیامبران و بزرگان:
از واژه "اَهلَو، اَهلا" وام گرفته است!
فَرِّ ایزدی و کاریزمایی که همچون شایوَردی ( هاله ای ) نورانی بر گِرد و دور سر پیامبران و بزرگان است و از آن ها پایش می کند!
.
امروزه به کسی که خیلی درون پاک، پارسا و ساده دل هست، می گوییم: "هالو!"
.
نخست به ریشه یابی واژه "الله" می پردازیم:
دو گونه برداشت از آن شده است:
1. برخی دانشمندان واژه "الله" را عِبری یا سُریانی می دانند!
به مانند: ابوزید بلخی، سیبَوَیه شیرازی، خلیل بن احمد، ابوالعبّاس مُبَرَّد!
( ( یادآوری از واژه یلدا:
زبان سُریانی یا آرامی باستان پس از چیرگی امپراتوری آشوری نو بر ممالک سوری - هیتی ( امروزه بُغازکوی ترکیه ) بهره گرفته شد!
پس از آن هم هخامنشیان که پس از امپراتوری آشور، بنیان گذاشته شده بودند، نیز از زبان سُریانی در دستگاه دیوانی ( دَرباری ) خود استفاده می کردند و آرامی به عنوان زبان میانجی این منطقه باقی ماند
همچنین در طول سده های سوم و چهارم میلادی باشندگان این منطقه به مسیحیان گرویدند ) )
.
الله: از زبان های سامی:
واژه عِبری، سُریانی - alāhā یا ālōho ( ܐܰܠܳܗܳܐ )
ال: ایل:ئیل - به زبان عبری:
خدا، پروردگار، آفریدگار، ایزد، یزدان، جان آفرین
مانند: عزرائیل ( عزیز خدا، نورچشمی خدا ) ، میکائیل ( روزی رسان بندگان خدا ) ، اسماعیل ( اسماع: شنیده - گوش به زنگ خدا ) ، ناتانائیل! ( خداداده ) و. . .
اله: له - واله، شیدا، عاشق ( عَشیق ) ، شیفته، مفتون، دلباخته -
ایزد، الهه، صَنَم، نگار، بُت - پرستش، ستایش، سپاس!
.
2. برخی هم این واژه را عربی می دانند:
ال: الف و لام تعریف
اله: یالَه، وَلَهَ، یَولَهُ -
پشت و پناه، پشتیبان ( پشتیوان ) ، حامی، پاسدار، جانپاس، زِنهار! -
واله، شیدا، عاشق ( عَشیق ) ، شیفته، مفتون، دلباخته -
ایزد، الهه، صَنَم، نگار، بُت - پرستش، ستایش، سپاس! -
خدا، پروردگار، آفریدگار، دادار، ایزد، یزدان ( yazata ) ، جان آفرین، پدید و بوجود آورنده، هستی بخش، شروع کننده و آغازگر -
یکتا، یگانه، بی همتا، بیتا، منحصر به فرد! -
.
سپس به ریشه یابی واژه "اَهلاو، اَهلا" می پردازیم:
اَهه: خدا، پروردگار، آفریدگار، دادار، ایزد، یزدان ( yazata ) ، جان آفرین، پدید و بوجود آورنده، هستی بخش، شروع کننده و آغازگر -
یکتا، یگانه، بی همتا، بیتا، منحصر به فرد!
به مانند: اَهه >>> اَهورامَزدا!
.
لَو: لاو، لا -
به مانند: ( پَهلَوی - پَهلَو یا پَهلاو: پهن و چشمگیر )
واژه انگلیسی "love" هم از واژه "لاو" وام گرفته است!
فطرت و سرشت پروردگار، نشانه اهورامزدایی ( سَروَر راستی، بزرگِ دانایی ) ، رنگ و بوی خدایی، هو ( هولس ) !
شخصیت، انسانیت، منش، نهاد، وجود، گوهره، نژاد، خیم!، آسِن ( در واژه آسنا! ) ، روه ( روح - در واژه روهان! ) -
نیک ( نیکو ) ، خوب، خوش، بهتر، شایسته، پسندیده، اَشا ( درست و راست ) ، هَژیر!
.
معنی: با خدا، خداجو، پارسا و سپَنتا، ، پرهیزکار ( پرهیزگار ) ، درستکار، بِهدین ( زرتشتی ) ، اَشامند ( اَشو، اَشوَن، اَشوان ) ، هیرسا، پاک و مقدس، وَرجاوَند! -
بهشتی ( پَرتَتِش! ) ، مینویی، پردیسی ( فردیسی ) ، خُلدی! -
ستایش، پرستیدن، ستودن ( ستوت یسن! ) ، آفرین، خدا را شکر، ایول ( ای ولله ) ، باریکلا ( بارک الله ) ، زنده باد، سَرِت سلامت! -
بزرگ زاده ( آقازاده، ژن خوب ) ، سرشت خوب ( هومَت: پندار نیک ) ، نژاد والا، گوهره چشمگیر و تماشایی -
با اصل و نسب، ریشه دار، تبارمند، شریف، نجیب، شرافتمند، پاک نژاد ( اوستا: اَشَستو، ašastu ) ، سِپَنتا، بزرگوار، مناعت طبع، بلندنظر، بزرگ منش ( فرانسوی: جنتلمن ) ، وَرجاوَند!
والا، گرانمایه، ارزنده، شکوهمند، با شوکت، فَرِّ ایزدی، کاریزما دار!
.
گویا اهورامزدا در آغاز، نخستین انسان را همه چی تموم ( اُسپور، کامل ) آفرید!
مانند: کیومرث، هوشنگ، جمشید ( جَم، یَم ) تهمورث، زرتشت، فریدون ( تریتا ) ، گرشاسپ، هوشیدر! و. . .
امروزه برخی کسان ( افراد ) با تلاشِ بسیار می توانند به اُسپور ( انسان کامل ) برسند!
مانند: فیلم لوسی ( lucy ) !
بخشی از بُندَهِش ( بُندَهِشن ) ، فَرگَرد ( فصل ) 1a، بند4:
ū - š nazdist, asmān dād pad abāz daršanīh ast ke fradom gōwēd.
dudigar, āb dād pad zadan ī tišn druz.
dsidigar, zamīg dād harwisp astomandih.
cahārōm, urwar dād ō ayārīh ī gōspand hudāg.
Panjōm, gōspand ō ayārīh ī mard ī "ahlaw".
šašōm, mard ī "ahlaw" dād ō zadārīh ud agārīh ī gannāg mēnōg ud hamist dēwān.
معنی: او[اهورامزدا] نخست، آسمان را آفرید، برای بازداشتن[اهریمن و دیوان]؛ باشد که[آن آفرینش را] آغازین گویند ( خوانند ) .
دیگر، آب را آفرید برای از بین بردن دیو ( دروج ) تشنگی[اَپوش].
سِدیگر، زمین همه ی ( هَرویسپ ) دنیایی ( اَستومند ) را آفرید.
چهارم، گیاه را آفرید برای یاریِ گوسفند سودمند.
پنجم، گوسفند را برای یاریِ "مردِ پارسا ( اسپور، انسان کامل ) " [آفرید].
ششم، "مردِ پرهیزگار ( اسپور، انسان کامل ) " را برای از میان بردن و از کار انداختن ( افکندن ) اهریمن و همه دیوان آفرید.
( ( همان آفرینش هستی، در اوستا:
1. آسمان 2. آب 3. زمین 4. گیاه 5. جانوران 6. اُسپور ( انسان کامل ) 7. رامِشن یا رامَِن ( آرامش ) ) )
.
در شایشت ناشایست، فَرگرد ( فصل ) 15، بند7 و 8:
آن را برابر با هُرمَزد می داند و نیروی آن را در حد و اندازه هُرمَزد می داند:
7. Kē andar gēhān ohrmazd kāmēd šnāyēnīdēn tis i ohrmazd kāmēd abzūdan kē ān abāyēd kē - š ohrmazd hamē pad harw gāh abāg bawēd mard ī "ahlaw" pad harw čē - š mad estēd
ud harw čē ast ē šnāyēnēd ū - š pad rāmišn ē kunēd u - š az wattarān pānagīh ē kunē.
معنی: هر کس در جهان خواهد که هُرمَزد را گرامی دارد و چیز ( متعلقات ) را خواهد بیافزاید
"مرد پارسا" با هرچه او را آمده ( نصیبش شده ) است و هرچه او را هست؛باید گرامی دارد
و باشد که او[هُرمَزد] را خشنود کند و او را[مرد اَهلَو] از بتران ( بدتران ) نگهبانی کند ( به پا و مراقب باشه، دست از پا خطا نکنند )
.
8. čē mard ī "ahlaw" hangōšīdag ī ohrmazd xwadāy ka mard ī "ahlaw" kunēd ă - š ān i ohrmazd kerd bawēd
kē mard ī "ahlaw" šnāyēnēd ā - š andar gēhān dērang zamān hu - srawīh ud nēkīh bawēd ū - š wahišt rōšnih ī ohrmazd ud šadīh ud rāmišn xwēš bawēd.
معنی: چه "مردِ اَهلَو ( انسان کامل ) " همانند هُرمَزد خدای باشد، هنگامی که "مردِ اَهلَو ( انسان کامل ) " گیرد، پس هُرمَزد را گرفته باشد
هر کس که "مردِ اَهلَو ( انسان کامل ) " را گرامی دارد، پس او را در جهان دیر زمان ( دراز ) نیکنامی ( هوسرَو! ) و نیکی باشد و در بهشت ( پرتتش! ) روشنی هُرمَزد ( روشنان! ) و شادی و خوشی ( آرامش ) از آن او باشد
.
در شایشت ناشایست، فَرگرد ( فصل ) 15، بند5:
نشان ( نماد ) هُرمَزد در جهان مادی، همان انسان کامل است!
gētīg ān ī man kē ohrmazd hēm mard ī "ahlaw"
معنی: در جهان مادی ( استومند ) ، [نشان یا نماد] من که هُرمَزدم، "مردِ اَهلَو ( انسان کامل ) " است
مینوی خرد، فَرگَرد ( فصل ) 1، بند123و124:
ud ka ruwān ī "ahlawān" pad ān puhl widerēd ē ( w ) frasang homānāg ān puhl pahnāy bawēd
معنی: و هنگامی که روانِ "پارسایان" به آن پُل می گذرد، به مانند یک فرسنگ آن پُل پهن می شود
ud ān ī "ahlawān" ruwān pad abāgīh ī
srōš "ahlā" be widerēd
معنی: و روانِ "پارسایان" به همراهی سُروش "وَرجاوَند" [از پُل] می گذرد
.
این جُستار، با دستاویز ( کمک ) از جُستار: "مرد اَهلَو" نوشته: دکتر محمود جعفری دِهَقی برگرفته شده است!
.
به روشنگری پرداختیم که واژه "الله" از "اَهلا" می آید!
ولی برخی واژه "الله" را وابسته به سلمان فارسی می دانند در حالی که این واژه همان جور که روشنگری کرده ام، پیشتر ( قبل تر ) هم بکار می رفته است و سلمان فارسی، آیین های ایرانی را به اسلام رسانید ( وارد کرد ) !
( ( چندی درباره روزبه اسپَهانی خشنودان ( سلمان فارسی ) :
از اشراف زادگان و زمین داران کازرون و جِی اصفهان بود و در جوانی استاندار مَدائِن ( تیسفون! ) بود!
پدرش ( وَهامان یا نَعیم اسپَهانی بوذَخشان، بَدَخشان یا خشنودان ) از موبدان ( آسرونان! ) سرشناش زرتشتی بود!
پس با باورهای میترایی و زرتشتی آشنا بود!
در نوجوانی به فَرنود ( دلیل ) دوستای مسیحی که داشت، بخشی از آیین آن ها را یاد گرفت!
سپس در جوانی به دین مانوی گرایش ( علاقه ) پیدا کرد و به درجه برگزیدگان ( بالاترین درجه مانوی ) رسید
و پس از آگاه شدن پدرش و کلنجار ( بحث ) بر سر دین برتر، برآن شد ( تصمیم گرفت ) ، برای یادگیری ( تحصیل ) به سوریه ( شام ) برود و بهترین زندگی را به دنبال چیزی که دوست دارد، رها کند!
در آنجا برای بدست آوردن هزینه های آموزش ( تحصیل ) و خوراک، چندسالی در پیشگاه ( در خدمت ) چندی از یهودیان نَصرانی ( مسیحی سوریه ) بود و از اونجایی که نمی خواست زیر پرچم ( وابسته ) پدرش باشد، به نوکری ( غلامی ) آن ها درآمد!
در میانسالی: هنگامی که حضرت محمد به سوریه ( شام ) برای گسترش ( تبلیغ ) اسلام آمده بود با او آشنا شد
سپس پیامبر اسلام ( محمد ) از دانش او خوشش آمد و برآن شد ( تصمیم گرفت ) ، او را آزاد کند و پس از آزادی به روزبه ( سلمان ) گفت که اگر دوست دارد به مدینه بیاید
سپس روزبه ( سلمان: وارسته، رها شده، آزاد، مسلمان شده، پیرو دین اسلام ) ، برخی از آیین های زرتشتی، مانی و مسیحی را در اسلام هم به کار گرفت!
منبع: سلمانِ پاک: نوشته لویی ماسینیون و
برگردان: دکتر علی شریعتی
سلمانِ فارسی استاندار مدائن ( تیسفون! ) :
نوشته: احمد صادقی اردستانی ) )

منابع• https://fa.m.wikipedia.org/wiki/الله • https://www.google.com/amp/s/civilica.com/doc/1901055/amp/ • https://fa.m.wikipedia.org/wiki/لوسی_(فیلم_۲۰۱۴) • https://fa.m.wikipedia.org/wiki/سلمان_فارسی • https://fa.m.wikipedia.org/wiki/برگزیدگان_(مانوی)• http://www.avesta.org/ka/ka_tc.htm• https://www.parsigdatabase.com/• https://www.parsigdatabase.com/surf?lang=Fa• https://www.parsigdatabase.com/search?lang=Fa

بپرس