دیکشنری
امتیاز در دیکشنری
١٢,١٠٦
رتبه در دیکشنری
٣٧٨
لایک
١,٢١٠
دیسلایک
٢٦٦
جدیدترین پیشنهادها
٤ روز پیش
٠
ست لباس هاییکه تنمون هست مثال: I check out my outfit من لباس ها ( یی که تنم هست ) رو برانداز می کنم.
٤ روز پیش
٠
مرتب کردن مثل مرتب کردن لباس. مثال: I tuck in my shirt دارم پیراهنم ر. مرتب می کنم.
١ هفته پیش
٠
باد کردن چیزی مثال: Pumping air into a baloon باد کردن یک بادکنک
١ هفته پیش
٠
I know rigt? دقیقا همینه. نه؟
١ هفته پیش
٠
[صرفا] جهت اطلاع
جدیدترین ترجمهها
١ سال پیش
You'll need to wear a light jacket on cool spring days.
٠
در سرمای روزهای بهاری یک کت نازک [هم] کفایت می کنه.
١ سال پیش
You'll need to wear a light jacket on cool spring days.
٠
در روزهای عالی بهاری [فقط] یک کت نازک لازمتون می شه.
٣ سال پیش
The hyena spoke and said, " How goes the day with you, Sir? "
١
مرد بدسرشت شروع به صحبت کرد و گفت. . .
٣ سال پیش
After all, you're thirty now and no spring chicken yourself any more.
١
بعد از این همه - تجربه - الان سی سالته و بچه که نیستی.
جدیدترین پرسشها
پرسشی موجود نیست.
جدیدترین پاسخها
٣
رأی
٢٢٢
بازدید
Her family didn’t want her to become a nurse
١١ ماه پیش
٢
رأی
خانواده اش علاقه ای به پرستار شدن او نداشتند
١١ ماه پیش