پیشنهادهای سیامک یوسفی (٥٥)
در انگلیسی میشود "میم" ( Meme )
پایانه
منبر ایوان بنگاه
داستان چبود ( چه بود ) چشد ( چه شد ) چکرد ( چه کرد ) چرفت ( چه رفت ) چامد ( چه آمد ) چفتاد ( چه افتاد )
بنامیزد
بی بها بر آن بی بها چرم آهنگران - بر آویختی نو به نو گوهران
پیشنهاد آقای صانع که "واج آرایی" گفته اند مرا بی یاد , واژه "ترنگ" انداخت. هر گاه تیری از کمانی رها شود آوایی از کمان خیزد که آنرا ترنگ گویند. این و ...
مو شکاف کنکاش گر
به ژرف آوردن = غرق کردن به ژرف آمدن = غرق شدن ژرفه = غریق / غرقه ژرفه به در یا ی عشق - آمد و از جان گذشت اوست ژرفه دریای بخشش و سر نشین خوان دهش ع ...
سخن گنج ز فردوسی طوسی و شهریار - سخن گنج پارسی بُوَد یادگار
پنداره پنداره بهینش گونه ها = تئوری تکامل انواع
بهینش ( بهین شدن )
همان همانا همانای همانی یعنی بیا که آتش موسی نمود گل - تا از درخت نکته توحید بشنوی. همانا بیا که آتش موسی نمود گل - تا از درخت نکته توحید بشنوی. ...
واژه "پارسی" دو ریشه دارد نخست سرزمین "پارس" که از استان های ایران است و آنچه را از پارس بیاید "پارسی" گویند دیگر "پارسا" که پرهیزکار و پاکدامن را گو ...
معنی دو سیلاب دارد و اگر واژه جایگزین هم دو سیلاب داشته باشد می توان آنرا همه جا به آسانی جایگزین "معنی" کرد. پیشنهاد میکنم بگوییم "چگفت" ( چه گفت ...
بینش
جناب علی بدر. با عرض ادب به نظر بیاورید که گروهی از کودکان با مادرانشان در پارکی مشغول بازی هستند. مادران در گوشه ای گرد هم آمده و با هم گفتگو میکنند ...
مهرناز خانم واژه "جبان" به معنی ترسو و بزدل متضاد خوبی است و هم وزن "ژیان" هم هست زنده باشید
کبر به معنی خود بزرگ بینی است ولی کبریا بزرگی راستین است. مولوی میگوید: همه نقش ها برون شد همه بحر آبگون شد - - - همه کبر ها برون شد همه کبریا درآمد ...
چون هم برابر "چگونه" کاربرد دارد و هم برابر "چرا" و هم برابر "به دلیل اینکه" هوا گرم است چون تابستان است. تابستان دلیل گرمی هوا است
آرایه بعد یکهفته لشگری آراست - - سیصد و سی هزار موشانا
آقای شهاب نمونه زیبایی را از نظامی آورده اند. این نمونه سه پهلو است نه دو پهلو: نخست اینکه فرهاد شیرین را در خواب میبیند دوم اینکه شیرین فرهاد را در ...
"مینو" به جای "معنی" گزینه بهتری است چون با این گزینه مینَوی را میتوان به جای مَعنَوی به کار برد و واژگان آشنا تری خواهند بود. "مثنوی را مینوی بینی ...
مولوی در مثنوی از واژه تاب استفاده کرده: گرچه صد چون من ندارد تاب بحر - لیک من نشکیبم از غرقاب بحر پیچ و تاب زلف یار هم مانند موج است. شاید پیچاب و ...
از ترکیب پیشوند های "مِه" به معنی بالا ( مهتر ) یا " کِه" به معنی پایین ( کهتر ) میتوان دو واژه " مِهاب" یا "کِهاب" را جایگزین "موج" کرد. برای نمونه ...
پیدا و پنهان به جای ظاهر و باطن یکی ظاهر که باطن از ظهور است - - یکی باطن که ظاهر تر ز نور است ( عطار - اسرار نامه ) یکی پیدا که پنهان از ظهور است ...
فراخ نای گستره
از ریشه حرق به معنی سوختن در آتش. هر چیز که شعله آتش ایجاد کند مصداق واژه حراقه است. نمونه آن "شعله افکن" و "آتش گردان" و "بمب آتش زا" و "ماده فسفر" ...
یکی از معانی حراقه همان آتش گردان است که برای اشتعال سریع ذغال به کار میرود
گرانمایه
شگفتکاری شگفتینه شگفتانه شگفتار
به هر راهی که دانستم فرو رفتم به بوی تو - کنون ( عاجز ) فرو ماندم رهی دیگر نمیدانم ( عطار ) کنون ( خسته ) فرو ماندم ره دیگر نمیدانم کنون ( درمانده ...
شاهانه فَرَّهی فَرَّهین
گرانپایه
نا گزین
واژه و پسوند "گاه" در پارسی هم برای" جای" و هم برای "هنگام" بکار میرود. بنابر این آنچه را که در دانش فیزیک "حیطه فضا - زمان" نامند به پارسی میشود "گس ...
فرو گشت
رَگ و پِی چرخ و دنده در و پیکر پیچ و مهره پوست و استخوان
مو به مو شبی ار به دستم افتد سر زلف یار با او - همه مو به مو شمارم غم بیشمار خود را
پند واژه
نویسه نویسه پارسی را نه تنها برای نوشتن بکار میبرند که کاربرد هنری و آراستن را هم دارد
جدا شناسی جدا شناختن نقل است که صادق از ابو حنینفه پرسید که: عاقل کیست؟ گفت: آنکه تمیز کند میان خیر و شر. صادق گفت: بهایم نیز تمیز توانند کرد، میان ...
گمانکرد ( از گمان و کردن ) این واژه هم به ادعای اتهام زننده اشاره دارد و هم به عمل متهم. فلان کس به گمانکرد دزدی دستگیر شد. ( اتهام ) فلان کس گم ...
فاخر
گران ساخته گران ساخت خودروی گران ساخته خانه ی گران ساخته زندگی گران ساخته میهمانسرائی گران ساخته
رهگشا ره گشودن ره گشایی رهگشان
گمان جای پندار جای پندار گاه گمان گاه پندارستان گمانستان نبودستان نبودآباد
اتم = ساختک ملوکول = همساختک همساختک آب از پیوند دو ساختک هیدروژن و یک ساختک اکسیژن بدست می آید هر ساختکی یک هسته دارد که مانند خوشه ایست از چند هستک ...
اسکل یک واژه من در آوردی است که هیچ معنی ندارد ولی فراوان مصداق دارد!
یک آهنگی - یک آغازی - هم زنگی - هم آغازی - هم ترنگی یک آهنگ - یک آغاز - هم آغاز - هم زنگ - هم ترنگ خبرت خرابتر کرد جراحت جدایی