پیشنهادهای سیدحسین اخوان بهابادی (٢,٧٠٩)
نفیر: نفرات. نَفِیر اسم جمع، و به معنای گروهی از مردان است، بعضی گفته اند: جمع نَفْر. ثُمَّ رَدَدْنَا لَکُمُ الْکَرَّةَ عَلَیْهِمْ وَأَمْدَدْنَاکُم ...
( اَ ) [ ع . ] بدان، بدانید.
در گویش شهرستان بهاباد به فتیر، پَتیل می گویند.
در گویش شهرستان بهاباد به فتیر، پَتیل می گویند.
در توصیف گل نرگس هر نرگس را به دو بخش تقسیم می کنیم: گلبرگ ها تاج گل ( شیپور ) هر گل نرگس دارای یک ساختار فنجانی شکل در مرکز است که به آن تاج گفته م ...
در توصیف گل نرگس هر نرگس را به دو بخش تقسیم می کنیم: گلبرگ ها تاج گل ( شیپور ) هر گل نرگس دارای یک ساختار فنجانی شکل در مرکز است که به آن تاج گفته م ...
در توصیف گل نرگس هر نرگس را به دو بخش تقسیم می کنیم: گلبرگ ها تاج گل ( شیپور ) هر گل نرگس دارای یک ساختار فنجانی شکل در مرکز است که به آن تاج گفته م ...
زِبرِج:زینت. زِبْرِجِهَا: زینت آن. بَعْدَ أَنْ شَرَطْتَ عَلَیْهِمُ الزُّهْدَ فِی دَرَجَاتِ هَذِهِ الدُّنْیَا الدَّنِیَّهِ وَ زُخْرُفِهَا وَ زِبْرِج ...
زِبرِج:زینت. زِبْرِجِهَا: زینت آن. بَعْدَ أَنْ شَرَطْتَ عَلَیْهِمُ الزُّهْدَ فِی دَرَجَاتِ هَذِهِ الدُّنْیَا الدَّنِیَّهِ وَ زُخْرُفِهَا وَ زِبْرِج ...
نرگس شهلا ( Trumpet Daffodils ) مشخصات: شیپور گل بلندتر از گلبرگ های آن. گل نرگس شهلا بسیار زیبا و متداول است.
متضاد بود:نابود
نابود مقابل بود است.
در ادبیات فارسی بلبل مظهر عشق است و مولانا در مصرع ؛ گویاترم ز بلبل ، در واقع خواسته خود را عاشق تر از بلبل معرفی کند و این عبارت کنایه از سرشار بودن ...
قلم فور ( ghalamfor ) میخک. میخک صدور. بازی با کلمات برای یادسپاری آسانتر: خوردن میخک میخ بدن را سفت می کند و طرف را میخکوب می کند. ( مفید برای مرد ...
میخک. قلم فور. بازی با کلمات برای یادسپاری آسانتر: خوردن میخک میخ بدن را سفت می کند و طرف را میخکوب می کند. ( مفید برای مردان ) قلم فور، قلمی که م ...
رودبار. ( اِخ ) نام مکانی است. از: �رود � �بار� ( پسوند مکان ) . ناحیه رود. مثل زنگبار.
مِل یا همان صابون خیاطی وسیله ای گچی یا روغنی در شکل های مختلف مانند مداد، خودکار، ماژیک و صابون معمولی بوده که کاربرد آن علامت گذاری الگو روی پارچه ...
مِل یا همان صابون خیاطی وسیله ای گچی یا روغنی در شکل های مختلف مانند مداد، خودکار، ماژیک و صابون معمولی بوده که کاربرد آن علامت گذاری الگو روی پارچه ...
برای یادسپاری آسانتر می توان با کلمات بازی کرد و داستان ساخت. چیز نجس را در منبجس [ مُم ْ ب َ ج ِ ] می توان پاک کرد. منبجس: آب جاری وروان. جمع آن م ...
برای یادسپاری آسانتر می توان با کلمات بازی کرد و داستان ساخت. چیز نجس را در منبجس [ مُم ْ ب َ ج ِ ] می توان پاک کرد. منبجس: آب جاری وروان. جمع آن م ...
دریای سوف. دریای قُلزُم.
دریای سوف. دریای قُلزُم
دریای قُلزُم
�حوریث� همان کوه �حوریب� است که در تورات ذکر شده و در واقع همان کوه طور است، ولی این که کدام یک صحیح است، برای ما روشن نیست. در این گونه موارد تصحیف ...
در گویش کرمان به پستانک، گولو/gulu/ می گویند. پستانک، پستونک یا گول زن/gulzan/آلتی است لاستیکی که آنرا بدهان بچه شیرخواره گذارند تا بمکد. در گویش ش ...
پستانک. پستونک. آلتی است لاستیکی که آنرا بدهان بچه شیرخواره گذارند تا بمکد. گول زن/gulzan/. در گویش شهرستان بهاباد به پستانک یا پستونک، گولزنو/gulza ...
پستانک. پستونک. آلتی است لاستیکی که آنرا بدهان بچه شیرخواره گذارند تا بمکد. گول زن/gulzan/. در گویش شهرستان بهاباد به پستانک یا پستونک، گولزنو/gulza ...
پستانک. پستونک. آلتی است لاستیکی که آنرا بدهان بچه شیرخواره گذارند تا بمکد. گول زن/gulzan/. در گویش شهرستان بهاباد به پستانک یا پستونک، گولزنو/gulza ...
پستانک. پستونک. آلتی است لاستیکی که آنرا بدهان بچه شیرخواره گذارند تا بمکد. گول زن/gulzan/. در گویش شهرستان بهاباد به پستانک یا پستونک، گولزنو/gulza ...
اَلُوْ گرفتن /alow/در گویش شهرستان بهاباد علاوه بر آتش گرفتن و شعله ور شدن در مورد گرم و داغ شدن هم در مورد بدن و دهان بکار می رود. مثال:�الو گرفتم ...
اَلُوْ گرفتن /alow/در گویش شهرستان بهاباد علاوه بر آتش گرفتن و شعله ور شدن در مورد گرم و داغ شدن هم در مورد بدن و دهان بکار می رود. مثال:�الو گرفتم ...
ویلی/veyli/در گویش شهرستان بهاباد به معنای رها، ول، ولو، ولنگار، لاابالی و بی بندوبار است.
ویلی/veyli/در گویش شهرستان بهاباد به معنای رها، ول، ولو، ولنگار، لاابالی و بی بندوبار.
اطلاعاتی درباره کلمه هاشم: هاشم. [ ش ِ ] شکننده. خردکننده. آنکه نان در اشکنه خرد میکند. هشم. [ هَ ] شکستن نان خشک و هر چیز خشک. هشیم. [ هَ ] شکسته ...
هاشم. [ ش ِ ] شکننده. خردکننده. آنکه نان در اشکنه خرد میکند. هشم. [ هَ ] شکستن نان خشک و هر چیز خشک. هشیم. [ هَ ] شکسته. ﮔﻴﺎﻩ ﺧﺸﻚ ﻭ ﺧﺮﺩ ﺷﺪﻩ. ﺇِﻧَّ ...
هاشم. [ ش ِ ] شکننده. خردکننده. آنکه نان در اشکنه خرد میکند. هشم. [ هَ ] شکستن نان خشک و هر چیز خشک. هشیم. [ هَ ] شکسته. ﮔﻴﺎﻩ ﺧﺸﻚ ﻭ ﺧﺮﺩ ﺷﺪﻩ. ﺇِﻧَّ ...
هاشم. [ ش ِ ] شکننده. خردکننده. آنکه نان در اشکنه خرد میکند. هشم. [ هَ ] شکستن نان خشک و هر چیز خشک. هشیم. [ هَ ] شکسته. ﮔﻴﺎﻩ ﺧﺸﻚ ﻭ ﺧﺮﺩ ﺷﺪﻩ. ﺇِﻧَّ ...
در پشت دیوارهای بلند کاخ یکی از پادشاهان تنوری بود که در آن نان می پختند در یک شب سرد زمستانی مرد فقیری از آنجا رد میشد ودر ان آخر شب راه به جایی ندا ...
شنیده ایم که محمود غزنوی یک شب شراب خوردو شبش جمله در سمور گذشت گدای گوشه نشینی لب تنور خزید لب تنور به آن بینوای عور گذشت علی الصباح بزد نعره ای ...
در گذشته برای تقسیم بندی آب قنات ها از روشی استفاده می شده است که در تمام ایران و برای تمامی قنات ها متداول بوده است که شرح آن بدین صورت است : ظرفی ب ...
در گذشته برای تقسیم بندی آب قنات ها از روشی استفاده می شده است که در تمام ایران و برای تمامی قنات ها متداول بوده است که شرح آن بدین صورت است : ظرفی ب ...
در گذشته برای تقسیم بندی آب قنات ها از روشی استفاده می شده است که در تمام ایران و برای تمامی قنات ها متداول بوده است که شرح آن بدین صورت است : ظرفی ب ...
فکر می کنید مارموز درست است یا مارموذ؟ جالب است بدانید که این کلمه در زبان فارسی پیشینه چندانی ندارد و اخیرا در میان فارسی زبانان رایج شده است. برای ...
فکر می کنید مارموز درست است یا مارموذ؟ جالب است بدانید که این کلمه در زبان فارسی پیشینه چندانی ندارد و اخیرا در میان فارسی زبانان رایج شده است. برای ...
فکر می کنید مارموز درست است یا مارموذ؟ جالب است بدانید که این کلمه در زبان فارسی پیشینه چندانی ندارد و اخیرا در میان فارسی زبانان رایج شده است. برای ...
فکر می کنید مارموز درست است یا مارموذ؟ جالب است بدانید که این کلمه در زبان فارسی پیشینه چندانی ندارد و اخیرا در میان فارسی زبانان رایج شده است. برای ...
جانباز، جانسپار، پیشمرگ، ازخودگذشته، کسی که جان را فدای دیگری کند، آن که در راه کسی جانبازی و فداکاری کند.
گاهی به فرش انداز یا خروجی، تقا گفته می شود.
مَبَرّات. ج ِ �مبرة�. از [برّ] مَبَرَة: عطا و نیکی، آنچه که نیکی بدست آورد.
- مَبَرَة/ الجمع مَبَارّ و مَبَرّات [برّ]: عطا و نیک، آنچه که نیکی بدست آورد.