پیشنهاد‌های سیدحسین اخوان بهابادی (٢,٧٠٩)

بازدید
٢,٨٨٧
تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نفیر: نفرات. نَفِیر اسم جمع، و به معنای گروهی از مردان است، بعضی گفته اند: جمع نَفْر. ثُمَّ رَدَدْنَا لَکُمُ الْکَرَّةَ عَلَیْهِمْ وَأَمْدَدْنَاکُم ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

( اَ ) [ ع . ] بدان، بدانید.

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

در گویش شهرستان بهاباد به فتیر، پَتیل می گویند.

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

در گویش شهرستان بهاباد به فتیر، پَتیل می گویند.

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

در توصیف گل نرگس هر نرگس را به دو بخش تقسیم می کنیم: گلبرگ ها تاج گل ( شیپور ) هر گل نرگس دارای یک ساختار فنجانی شکل در مرکز است که به آن تاج گفته م ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

در توصیف گل نرگس هر نرگس را به دو بخش تقسیم می کنیم: گلبرگ ها تاج گل ( شیپور ) هر گل نرگس دارای یک ساختار فنجانی شکل در مرکز است که به آن تاج گفته م ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

در توصیف گل نرگس هر نرگس را به دو بخش تقسیم می کنیم: گلبرگ ها تاج گل ( شیپور ) هر گل نرگس دارای یک ساختار فنجانی شکل در مرکز است که به آن تاج گفته م ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

زِبرِج:زینت. زِبْرِجِهَا: زینت آن. بَعْدَ أَنْ شَرَطْتَ عَلَیْهِمُ الزُّهْدَ فِی دَرَجَاتِ هَذِهِ الدُّنْیَا الدَّنِیَّهِ وَ زُخْرُفِهَا وَ زِبْرِج ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

زِبرِج:زینت. زِبْرِجِهَا: زینت آن. بَعْدَ أَنْ شَرَطْتَ عَلَیْهِمُ الزُّهْدَ فِی دَرَجَاتِ هَذِهِ الدُّنْیَا الدَّنِیَّهِ وَ زُخْرُفِهَا وَ زِبْرِج ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نرگس شهلا ( Trumpet Daffodils ) مشخصات: شیپور گل بلندتر از گلبرگ های آن. گل نرگس شهلا بسیار زیبا و متداول است.

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

متضاد بود:نابود

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

نابود مقابل بود است.

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

در ادبیات فارسی بلبل مظهر عشق است و مولانا در مصرع ؛ گویاترم ز بلبل ، در واقع خواسته خود را عاشق تر از بلبل معرفی کند و این عبارت کنایه از سرشار بودن ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

قلم فور ( ghalamfor ) میخک. میخک صدور. بازی با کلمات برای یادسپاری آسانتر: خوردن میخک میخ بدن را سفت می کند و طرف را میخکوب می کند. ( مفید برای مرد ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

میخک. قلم فور. بازی با کلمات برای یادسپاری آسانتر: خوردن میخک میخ بدن را سفت می کند و طرف را میخکوب می کند. ( مفید برای مردان ) قلم فور، قلمی که م ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

رودبار. ( اِخ ) نام مکانی است. از: �رود � �بار� ( پسوند مکان ) . ناحیه رود. مثل زنگبار.

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مِل یا همان صابون خیاطی وسیله ای گچی یا روغنی در شکل های مختلف مانند مداد، خودکار، ماژیک و صابون معمولی بوده که کاربرد آن علامت گذاری الگو روی پارچه ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مِل یا همان صابون خیاطی وسیله ای گچی یا روغنی در شکل های مختلف مانند مداد، خودکار، ماژیک و صابون معمولی بوده که کاربرد آن علامت گذاری الگو روی پارچه ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

برای یادسپاری آسانتر می توان با کلمات بازی کرد و داستان ساخت. چیز نجس را در منبجس [ مُم ْ ب َ ج ِ ] می توان پاک کرد. منبجس: آب جاری وروان. جمع آن م ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

برای یادسپاری آسانتر می توان با کلمات بازی کرد و داستان ساخت. چیز نجس را در منبجس [ مُم ْ ب َ ج ِ ] می توان پاک کرد. منبجس: آب جاری وروان. جمع آن م ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دریای سوف. دریای قُلزُم.

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دریای سوف. دریای قُلزُم

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دریای قُلزُم

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

�حوریث� همان کوه �حوریب� است که در تورات ذکر شده و در واقع همان کوه طور است، ولی این که کدام یک صحیح است، برای ما روشن نیست. در این گونه موارد تصحیف ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

در گویش کرمان به پستانک، گولو/gulu/ می گویند. پستانک، پستونک یا گول زن/gulzan/آلتی است لاستیکی که آنرا بدهان بچه شیرخواره گذارند تا بمکد. در گویش ش ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پستانک. پستونک. آلتی است لاستیکی که آنرا بدهان بچه شیرخواره گذارند تا بمکد. گول زن/gulzan/. در گویش شهرستان بهاباد به پستانک یا پستونک، گولزنو/gulza ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پستانک. پستونک. آلتی است لاستیکی که آنرا بدهان بچه شیرخواره گذارند تا بمکد. گول زن/gulzan/. در گویش شهرستان بهاباد به پستانک یا پستونک، گولزنو/gulza ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پستانک. پستونک. آلتی است لاستیکی که آنرا بدهان بچه شیرخواره گذارند تا بمکد. گول زن/gulzan/. در گویش شهرستان بهاباد به پستانک یا پستونک، گولزنو/gulza ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پستانک. پستونک. آلتی است لاستیکی که آنرا بدهان بچه شیرخواره گذارند تا بمکد. گول زن/gulzan/. در گویش شهرستان بهاباد به پستانک یا پستونک، گولزنو/gulza ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

اَلُوْ گرفتن /alow/در گویش شهرستان بهاباد علاوه بر آتش گرفتن و شعله ور شدن در مورد گرم و داغ شدن هم در مورد بدن و دهان بکار می رود. مثال:�الو گرفتم ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
١

اَلُوْ گرفتن /alow/در گویش شهرستان بهاباد علاوه بر آتش گرفتن و شعله ور شدن در مورد گرم و داغ شدن هم در مورد بدن و دهان بکار می رود. مثال:�الو گرفتم ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ویلی/veyli/در گویش شهرستان بهاباد به معنای رها، ول، ولو، ولنگار، لاابالی و بی بندوبار است.

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ویلی/veyli/در گویش شهرستان بهاباد به معنای رها، ول، ولو، ولنگار، لاابالی و بی بندوبار.

پیشنهاد
٠

اطلاعاتی درباره کلمه هاشم: هاشم. [ ش ِ ] شکننده. خردکننده. آنکه نان در اشکنه خرد میکند. هشم. [ هَ ] شکستن نان خشک و هر چیز خشک. هشیم. [ هَ ] شکسته ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

هاشم. [ ش ِ ] شکننده. خردکننده. آنکه نان در اشکنه خرد میکند. هشم. [ هَ ] شکستن نان خشک و هر چیز خشک. هشیم. [ هَ ] شکسته. ﮔﻴﺎﻩ ﺧﺸﻚ ﻭ ﺧﺮﺩ ﺷﺪﻩ. ﺇِﻧَّ ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

هاشم. [ ش ِ ] شکننده. خردکننده. آنکه نان در اشکنه خرد میکند. هشم. [ هَ ] شکستن نان خشک و هر چیز خشک. هشیم. [ هَ ] شکسته. ﮔﻴﺎﻩ ﺧﺸﻚ ﻭ ﺧﺮﺩ ﺷﺪﻩ. ﺇِﻧَّ ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

هاشم. [ ش ِ ] شکننده. خردکننده. آنکه نان در اشکنه خرد میکند. هشم. [ هَ ] شکستن نان خشک و هر چیز خشک. هشیم. [ هَ ] شکسته. ﮔﻴﺎﻩ ﺧﺸﻚ ﻭ ﺧﺮﺩ ﺷﺪﻩ. ﺇِﻧَّ ...

پیشنهاد
١

در پشت دیوارهای بلند کاخ یکی از پادشاهان تنوری بود که در آن نان می پختند در یک شب سرد زمستانی مرد فقیری از آنجا رد میشد ودر ان آخر شب راه به جایی ندا ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

شنیده ایم که محمود غزنوی یک شب شراب خوردو شبش جمله در سمور گذشت گدای گوشه نشینی لب تنور خزید لب تنور به آن بینوای عور گذشت علی الصباح بزد نعره ای ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
١

در گذشته برای تقسیم بندی آب قنات ها از روشی استفاده می شده است که در تمام ایران و برای تمامی قنات ها متداول بوده است که شرح آن بدین صورت است : ظرفی ب ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٢

در گذشته برای تقسیم بندی آب قنات ها از روشی استفاده می شده است که در تمام ایران و برای تمامی قنات ها متداول بوده است که شرح آن بدین صورت است : ظرفی ب ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

در گذشته برای تقسیم بندی آب قنات ها از روشی استفاده می شده است که در تمام ایران و برای تمامی قنات ها متداول بوده است که شرح آن بدین صورت است : ظرفی ب ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

فکر می کنید مارموز درست است یا مارموذ؟ جالب است بدانید که این کلمه در زبان فارسی پیشینه چندانی ندارد و اخیرا در میان فارسی زبانان رایج شده است. برای ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
١

فکر می کنید مارموز درست است یا مارموذ؟ جالب است بدانید که این کلمه در زبان فارسی پیشینه چندانی ندارد و اخیرا در میان فارسی زبانان رایج شده است. برای ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
١

فکر می کنید مارموز درست است یا مارموذ؟ جالب است بدانید که این کلمه در زبان فارسی پیشینه چندانی ندارد و اخیرا در میان فارسی زبانان رایج شده است. برای ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٢

فکر می کنید مارموز درست است یا مارموذ؟ جالب است بدانید که این کلمه در زبان فارسی پیشینه چندانی ندارد و اخیرا در میان فارسی زبانان رایج شده است. برای ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

جانباز، جانسپار، پیشمرگ، ازخودگذشته، کسی که جان را فدای دیگری کند، آن که در راه کسی جانبازی و فداکاری کند.

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

گاهی به فرش انداز یا خروجی، تقا گفته می شود.

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مَبَرّات. ج ِ �مبرة�. از [برّ] مَبَرَة: عطا و نیکی، آنچه که نیکی بدست آورد.

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

- مَبَرَة/ الجمع مَبَارّ و مَبَرّات [برّ]: عطا و نیک، آنچه که نیکی بدست آورد.