پیشنهاد‌های سیدحسین اخوان بهابادی (٢,٩٦٨)

بازدید
٥,٥٧٥
تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٧

در گویش شهرستان بهاباد کلمه ی هَموار به صورت/ هُمْوار/ تلفظ می شود.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١

۱. [مقابلِ بد] نیکو، پسندیده ۲. [خُب] شبه جمله و قید که هویت مستقل پیدا کرده و حسابش را از [خوب] ( در مقابل بد ) کاملاً جدا کرده است و عده ای آن را ه ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤١

خُب/امروزی/ شبه جمله و قید/ خب هویت مستقل پیدا کرده و حسابش را از [خوب] ( در مقابل بد ) کاملاً جدا کرده است. یعنی این طور نیست که هر کس نوشت [خب] ، م ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٩

خِیْلُ خُب ( گویش شهرستان بهاباد ) :خِیْلِه خُب ( لهجه و گویش تهرانی ) ، تحت لفظی یعنی خیلی خوب و در کل به معنی باشه. در شهرستان بهاباد بیشتر به جای ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤

خِیْلْ /مخفف کلمه خیلی. البته طبق لغتنامه دهخدا، خیلی اصل آن از [خیل] بمعنی گروه اسبان و سواران و یاءوحدت است.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٧

در گویش شهرستان بهاباد به جای آن از/خِیْلُخُو/kheylokho/استفاده می شود که در واقع همان واژه ی خِیلُ خُب بوده که در اثر فرایند واجی از نوع کاهشی واج ب ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣

اُخِیلُ خُب /Okheylokhob/در گویش شهرستان بهاباد به معنای [درسته بسیار خُب] و [باشه بسیار خُب] به کار می رود. در بیشتر موارد به جای اُخِیلُ خُب، اُخِ ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١

در گویش شهرستان بهاباد به بازو، بُوْاُو گفته می شود شاید اصل این کلمه، کلمه ی / با هو/ از زبان سانسکریت به معنای بازو باشد که با تغییراتی به /بُوْاُو ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣

در گویش شهرستان بهاباد به بازو، بُوْاُو گفته می شود شاید اصل این کلمه، کلمه ی / با هو/ از زبان سانسکریت به معنای بازو باشد که با تغییراتی به /بُوْاُو ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٥

غِزِشْمُون/ در گویش شهرستان بهاباد به حالت خارش لثه به هر دلیل مثلا هنگام در آوردن دندان گفته می شود.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٧

غِزِشْمُون/ در گویش شهرستان بهاباد به حالت خارش لثه به هر دلیل مثلا هنگام در آوردن دندان گفته می شود.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣

غِزِشْمُون/ در گویش شهرستان بهاباد به حالت خارش لثه به هر دلیل مثلا هنگام در آوردن دندان گفته می شود.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢

زورمورو/zurmuru/ در گویش شهرستان بهاباد به مور مور شدن که گویش یزدی است و گز گز شدن که گویش رسمی کشور است و در اثر خواب رفتگی پا عارض می گردد گفته می ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣

زورمورو/zurmuru/ در گویش شهرستان بهاباد به مور مور شدن که گویش یزدی است و گز گز شدن که گویش رسمی کشور است و در اثر خواب رفتگی پا عارض می گردد گفته می ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢

زورمورو/zurmuru/ در گویش شهرستان بهاباد به مور مور شدن که گویش یزدی است و گز گز شدن که گویش رسمی کشور است و در اثر خواب رفتگی پا عارض می گردد گفته می ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢

جِزْجِز/ در گویش شهرستان بهاباد نوعی توصیف سوزش هنگام سوختگی دست و پا وغیره بیشتر از طرف کسی که دچار سوختگی شده است مثال:دستم خورده به دیگ داره جز جز ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١١

/yak/همان یِک اما با تاکید روی کلمه بعد، مثال:یَک صحبتی کردبیا و ببین

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١

حل و نرم:/Halonarm/در گویش شهرستان بهاباد به نرم و لطیف گفته می شود مثل پتوی نرمینه که سطحی نرم و لطیف دارد مثال این پارچه حل ونرمه مثل مخمل

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٠

حل و نرم :/Halonarm/در گویش شهرستان بهاباد به نرم و لطیف گفته می شود مثل پتوی نرمینه که سطحی نرم و لطیف دارد مثال این پارچه حل ونرمه مثل مخمل

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢

dardomennat, در گویش شهرستان بهاباد به درد و رنج و درد و سختی گفته می شود درد و منت در اصل درد و محنت بوده و محنت/mehnat/ به معنای رنج و سختیست.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٠

درد و منت:/dardomennat/در گویش شهرستان بهاباد به درد و رنج و درد و سختی گفته می شود درد و منت در اصل درد و محنت بوده و محنت/mehnat/ به معنای رنج و سخ ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢

حل و نرم/Halonarm/ در گویش شهرستان بهاباد به نرم و لطیف یا نرم و روان گفته می شود مانند پتوی نرمینه که سطحی نرم و لطیف و حل و نرم دارد. این پارچه چق ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٧

( خِ ) [ ع . ] هم خانواده کلمه ی خلیل به معنای دوستی، خلیل الله از القاب حضرت ابراهیم علیه السلام و به معنای دوست خداست معنی کلمه ی خلال در آیه معروف ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢

در گویش شهرستان بهاباد به آن پر سیوشوم ( پرِ سی یُ شُم ) گفته می شود.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤

در گویش مردم یزد رب ( reb ) گفته می شود.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٨

Rak, در گویش شهرستان بهاباد به لارو حشراتی گفته می شود که روی برگ درختان انگور زندگی و از آن تغذیه می کند و رنگ آن سبز است و اندازه آن به سه، چهار سا ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢

در گویش شهرستان بهاباد به آن خروسو ( khorusu ) گفته می شود.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣

خروسو/khorusu /در گویش شهرستان بهاباد به نوعی سوسک که سوسری نام دارد گفته می شود.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١

در گویش شهرستان بهاباد کلیته ( koliteh ) گفته می شود

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤

Koliteh, در گویش شهرستان بهاباد به مقنعه گفته می شود.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد

در گویش شهرستان بهاباد، پخته گفته می شود

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١

( سُ ) در گویش شهرستان بهاباد به معنای کوزه است. سعود کل: ( kal ) , به کوزه ای کله ( سر ) شکسته گفته می شود.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد

در گویش بهابادی نظامی به معنای زیر شلواری و پیجامه هم به کار می رود.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤

سیخ در گویش بهابادی اگر در مورد شلوار و زیر شلواری به کار رود به معنای خشتک است مثل سیخ شلوار، سیخ به معنای خار، مثلا مواظب سیخ های بوته باش یا یه سی ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢١

پیرایش زیبا ساختن از طریق کاستن و کم کردن، و آرایش از طریق افزودن و زیاد کردن می باشد لذا در امر زیبا ساختن ابتدا پیرایش است و سپس آرایش، هرس درختان ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤

نام اسب امام حسین علیه السلام که به معنی بال دار است که نشان دهنده تند و فرز و چابک بودن است زیرا بال به پرنده امکان حرکت سریع را می دهد همچنانکه هوا ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٢

در اصل به معنای بال است و چون بال در دو سمت پرنده قرار دارد به معنی سمت و طرف هم بکار می رود لشکر را می توان به پرنده ای تشبیه کرد که در روبه روی سپا ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣

Goj/در گویش مردم بهاباد، لای درز یا بین دو چیز که از هم فاصله کمی دارند را گویند. مانند گج در، گج کمد ( بین کمد و دیوار ) ، میگن چیزی گج دندونش گیر ک ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢

Shakhe kalle/در گویش شهرستان بهاباد، به معنای، زحمت، سختی، مشقت است مثال فردی می گوید اونقدر حال ندار بودم ولی به شخ کله اومدم دیدنتون

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢

jergh/ در گویش شهرستان بهاباد/ چابک – تند و تیز - با نشاط - قبراق - سرحال این دم نوش را بخور تا جرغ بشی

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢

Neshk, این واژه در گویش شهرستان بهاباد به معنای نوک پرندگان است مرغ هایی که انجیر می خورند نشکشون کجه

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٦

Galidan, در گویش شهرستان بهاباد غلتیدن، چرخیدن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٥

گل :با فتحه [گ] و کسر [ل] در زبان بهابادی وقتی در حالت مضاعف قرار گیرد و ۱ - مضاعف الیه اسم باشد به اطراف و دور چیزی گفته می شود مانند گل دست ( gale ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣

بوو/bow/ صوت/در گویش شهرستان بهاباد در موارد زیر به کار می رود: 1. بیانگرتعجب از مقدار زیاد است و به معنای وااای، چقدر زیاد، چقدر دیگه . 2. موقع جوا ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤

Ghavareh, در گویش مردم بهاباد ظرفی فلزی که برای بردن گل ، گچ و ملات در بنایی به کار برند یا همان استامبولی

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٨

سحر از آخر شب تا طلوع فجر صادق را گوینددر ضمن فجر صادق همان سپیده دم یا صبح زود است.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٣

اول صبح، صبح زود، فجر صادق که فجر ثانی، نیز نامیده می شود عبارت است از روشنایی در آغاز صبح که به افق شرقی متصل است و در عرض افق، همچون نیم دایره پهن ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤

بی وجود

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٨

بی همه چیز

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٨

Hamash/ 1 - مخففِ همیشه –به همین معنی و نیز همواره ، دائم در استان های شمالی، همش داره بارون میاد 2 - مخفف همه ضمیرِ ش، به معنای همه ی ان. چقدر می ...