Seyyedalith - جزئیات مدال‌ها

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

go ahead: بسم الله!

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

on location: سر صحنه

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

take ages: take long

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

take ages: take long

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

a word of warning: یه هشدار

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

a word of warning: یه هشدار

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

by profession: برای بیان شغل He's a plumber by pro ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

get on: یعنی دوست داشتن و لذت بردن از بودن ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

spa: مرکز ماساژ

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

renovations: تعمیرات for renovations: برای تعمیر ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

the buck stops with me: وقتی مسئولیت تصمیمی رو قبول می کنید ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

save on: صرفه جویی کردن چیزی

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

in competition with: رقابت داشتن با در رقابت بودن با

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

family run: صفت | تجارت خانوادگی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

family run: صفت | تجارت خانوادگی

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

give character: هویت دادن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

if i may: عبارت مؤدبانه شبیه please

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

if i may: عبارت مؤدبانه شبیه please

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

good stuff: احسنت!

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

good stuff: احسنت!

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

mid price: بین expensive و cheap

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

under one roof: در یک مکان

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

under one roof: در یک مکان

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

a choice of: a range of چندین گزینه و انتخاب از ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

enjoy success: موفق شدن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

remind of: کسی را یاد چیزی انداختن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

remind of: کسی را یاد چیزی انداختن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

make a pact with: عهد کردن با

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

single most: تاکید بیشتر بر most single most imp ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

single most: تاکید بیشتر بر most single most imp ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

disseminated: منتشر disseminated infection: عفونت ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

all year round: all year long

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

all year round: all year long

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

to my taste: به ذائقه ام می خوره. دوست دارم.

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

the glass is half empty: نیمه ی خالی لیوان رو دیدن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

the glass is half empty: نیمه ی خالی لیوان رو دیدن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

achieve a balance: رسیدن به تعادل Collocation

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

achieve a balance: رسیدن به تعادل Collocation

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

take an opportunity: استفاده از فرصت

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

take an opportunity: استفاده از فرصت

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

in silence: در سکوت

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

public school: در بریتیش برخلاف آمریکن به نوع خاصی ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

put the phone down: Put the phone down on sb: قطع کردن ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

give an explanation: توضیح دادن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

the catch is that: مساله اینه که

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

the catch is that: مساله اینه که

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

appear to: شبیه seem to و tend to

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

evolutionary selection: انتخاب طبیعی Natural selection

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

sketch out: توضیح مختصری درباره ی چیزی ارائه دا ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

sketch out: توضیح مختصری درباره ی چیزی ارائه دا ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

rooted in: ریشه داشتن based on

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

rooted in: ریشه داشتن based on

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

at close quarters: از/در فاصله ی نزدیک

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

left hand: دست چپی سمت چپی

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

in bold: با حروف ضخیم

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

in bold: با حروف ضخیم

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

by much: به میزان زیاد

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

get a cold: همان get cold سرما خوردن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

take the bus: Take a bus اتوبوس سوار شدن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

by the end of: قبل از تمام شدن . . .

١ سال پیش

ثبت اولین پیشنهاد

-

دیکشنری

-

١ سال پیش

اولین لایک کردن

-

همه

١ سال پیش

اولین دیسلایک کردن

-

همه

١ سال پیش

ثبت حداقل ١٠٠ رای

-

همه

١ سال پیش

کاربر فعال با حداقل ٢٠٠ امتیاز

-

همه

١ سال پیش

کاربر فعال با حداقل ١,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١ سال پیش

کاربر فعال با حداقل ٥,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١ سال پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١ سال پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١ سال پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

oxygen tension: فشار نسبی اکسیژن در خون

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

lay down: رسوب کردن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

hold the phone: وایسا! امر به توقف فوری کاری که در ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

hold the phone: وایسا! امر به توقف فوری کاری که در ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

agree to disagree: پذیرفتن چیزی برای جلوگیری از بحث بی ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

agree to disagree: پذیرفتن چیزی برای جلوگیری از بحث بی ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

be out of here: دارم میرم

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

thy: صفت مالکیت تو Your

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

thy: صفت مالکیت تو Your

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

meant to be: . . . که قرار است فلان باشد

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

forced into: فشرده شدن در چیزی

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

chair time: زمانی که بیمار روی صندلی دندانپزشکی ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

chair time: زمانی که بیمار روی صندلی دندانپزشکی ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

catchup: رسیدن به چیزی که ازش عقب بودیم

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

free up: در دسترس قرار دادن چیزی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

free up: در دسترس قرار دادن چیزی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

hierarchy: رده بندی

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

therapeutics: دارودرمانی؟

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

اختلاف نظر: Controversy

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

presentation: نمود

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

idiopathic: بدون علت مشخص

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

dyscrasias: بیماری و مشکل

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

block off time: مدیریت زمان

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

brightly colored: دارای رنگ روشن برای توصیف لباس به ک ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

brightly colored: دارای رنگ روشن برای توصیف لباس به ک ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

in an orderly fashion: به صورت منظم

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

on second thoughts: وقتی نظرتون راجع به چیزی عوض میشه ب ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

on second thoughts: وقتی نظرتون راجع به چیزی عوض میشه ب ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

your thing: خواسته ی شما

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

your thing: خواسته ی شما

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

if that's your thing: اگه این چیزیه که تو می‎خوای

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

front crawl: کرال سینه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

stroke: برای انواع شنا هم استفاده میشه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

how do you like it: نظرت درباره ش چیه؟

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

as is customary: طبق روال مرسوم

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

be wise to: خردمندانه است که

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

things have come to this: اوضاع این جوری شد

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

we are a match: با هم متناسبیم.

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

that's none of your concern: به تو ربطی نداره

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

in pain: درد داشتن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

spicule: قطعه ی کوچک و تیز از چیزی

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

malposed: نابجا

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you have the wrong number: اشتباه گرفتین.

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

you have the wrong number: اشتباه گرفتین.

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

flattened: تخت؟

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

overview: راهنمای کلی

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

classically: به طور معمول

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

classically: به طور معمول

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

trigger point: نقطه ی تحریکی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

most commonly: اکثرا / غالبا

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

medically: دارویی؟

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

somatic: پیکری

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

somatic: پیکری

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

conversion reaction: واکنش تبدیلی / یک مشکل روانی

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

cutaneous eruption: دانه های پوستی

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

efficacious: اثربخش

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

efficacious: اثربخش

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

poorly localized: غیرلوکالیزه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

affected: مبتلا

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

stabbing pain: درد خنجری

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

physical examination: معاینه بالینی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

preferred: ارجح

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

medical therapy: دارودرمانی

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

interpositional: بینابینی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

aching: درد گنگ و مداوم

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

lactated: لاکتاته ( مربوط به ترکیب شیمیایی )

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

potential: امکان

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

bound: احاطه کردن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

clinical presentation: نمای بالینی

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

medullary bone: استخوان اسفنجی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

uses: کاربردها

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

staged: مرحله به مرحله

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

natural history: سیر و روند طبیعی ( درباره ی یک بیما ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

natural history: سیر و روند طبیعی ( درباره ی یک بیما ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

outline of review: رئوس مطالب

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

no one else: هیچ کس دیگری

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

no one else: هیچ کس دیگری

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

switch out: عوض کردن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

switch out: عوض کردن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

slurred speech: بریده بریده صحبت کردن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

way past: خیلی گذشته

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

clotting disorder: اختلال انعقادی

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

sorry for your loss: عرض تسلیت

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

sorry for your loss: عرض تسلیت

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

communicable disease: بیماری مسری

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

communicable disease: بیماری مسری

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

in the first instance: در وهله اول

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

in the first instance: در وهله اول

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

porch pirate: کسی که چیزی را از پشت در منزل دیگرا ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

not one: وقتی در ابتدای جمله می آید یعنی "حت ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

take effect: کاربردی شبیه شروع اجرا شدن قانون و ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

the longer: هر چه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

the longer: هر چه

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ink a deal: عقد قرارداد

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

march down: نظر کاربر حامد بازیاد که به اشتباه ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

cover off: معانی پیشنهادی: پوشش دادن / رونمایی ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

as of today: از امروز

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

as of today: از امروز

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

injuries sustained: جراحات وارده

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

make deliveries: تحویل دادن سفارش های رستوران ها و س ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

respects: جهات

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

respects: جهات

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

out of sympathy: out of در اینجا معنی due to می دهد: ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

loud: جلف ظاهرا

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

every single time: هر دفعه

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

off the charts: at a very high level

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

off the charts: at a very high level

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

bum off: تلکه کردن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

it has more to do with: بیشتر به این مربوطه که . . .

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

for myself personally: واسه شخص خود من

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

rite of passage: آیینی برای عبور از یک مرحله ی زندگی ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

do school: انجام کارهای مدرسه فقط برای نمره نه ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

my thing: کار یا فردی که ازش لذت می بریم

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

my thing: کار یا فردی که ازش لذت می بریم

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

the meat of: بخش اصلی چیزی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

the meat of: بخش اصلی چیزی

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

this kind of stuff: این جور چیزا [که پیشتر ذکر شده]

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

seem like: به نظر میاد که انگار

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

seem like: به نظر میاد که انگار

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

move around: دوردور کردن / تابیدن! ( اصفهانی )

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

ground up: چرخ کردن گوشت نیز

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

a ton of: a lot of

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

a ton of: a lot of

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

meld: مخلوط شدن و ممزوج شدن با هم meld to ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

pour off: برای عرق ریختن به کار میره

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

cabbage slaw: سالاد کلم

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

take attention: توجه طلبیدن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

be perched on above something: روی چیزی یا لبه ی چیزی بودن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

nerdy: خوره nerdy about animals: خوره ی حی ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

big: مهم و برجسته

١ سال پیش

مدال‌های Seyyedalith