Seyyedalith - جزئیات مدال‌ها

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

make things right: اوضاع رو درست کردن

١ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

avoid: پیچوندن کسی هم معنی میده

٢ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

know stuff: بلد بودن کار He knew his stuff: اون ...

٣ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

belike: چیزی رو گفتن یا حس کردن / شبیه چیزی ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

overhear: به گوش خورد I overheard: به گوشم خو ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

real quick: very quickly

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

by the end of: قبل از تمام شدن . . .

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

at an early age: From an early age از سنین کم

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

at any point: at any time

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

come out: حضور پیدا کردن

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

incremental: گام به گام

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

the one and only: [قبل از اسم افراد] نظیر نداره

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

not one: وقتی در ابتدای جمله می آید یعنی "حت ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

cost: آب خوردن It costs less for you: واس ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

sippy cup: لیوان مخصوص کودکان

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

get sunburn: آفتاب سوخته شدن

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

the whole time: تمام مدت

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

that's the thing: مشکل همینه

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

get off: به معنای بیرون کشیدن هم هست

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

murky water: آب گل آلود

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

concern: دخل داشتن it doesn't concern you. m ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

jail: در مقایسه با prison برای مجازات های ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

leap: کنایه از زیاده روی

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

be on a roll: رو دور بودن / روبه راه بودن

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

have respect for: احترام قائل بودن

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

relieved: خلاص شده I'm relieved: خلاص شدم.

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

better you than me: وقتی به کار میره که از کاری که طرف ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

wear up: برای مو به معنی از بالا بستن مو هم ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ice water: آب یخ / آب خنک!

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

contacts: لنز Wear contacts: لنز زدن

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

get lost in sth: غرق چیزی شدن

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

how you been: how have you been چطوری

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

not worth the trouble: ارزش دردسرش رو نداره

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

cut deep: آزار دادن روحی

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

cray cray: crazy

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

quartet: گروه چهارنفره

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

quartet: گروه چهارنفره

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

begone: نبودن، حالا چه به معنی خونه نبودن و ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

look nice on sb: چیزی [لباس] به کسی آمدن

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

just what: درست همون چیزی که . . . Just what ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

go for: امتحان کردن / سراغ رفتن

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

out here: این بیرون

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

a thing: Anything

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

get away from: از شر چیزی خلاص شدن

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

tricky: نکته دار

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

what a pain: عجب دردسری!

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

have feelings for sb: کسی را دوست داشتن

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

steaming: برای نوشیدنی معادل داغ

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

get lucky: شانس آوردن You got lucky: شانس آورد ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

get a divorce: Get divorced طلاق گرفتن

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

belike: چیزی رو گفتن یا حس کردن / شبیه چیزی ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

this is it: اینم از این

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

i'll need it: در جواب آرزوی موفقیت مثلا برای یک ا ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

have around: کنار هم بودن / دم دست بودن

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

be in a hurry: عجله داشتن

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

be down: به معنی قطع بودن برای خطوط تلفن هم ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

get down: برای پایین آوردن وسایل هم به کار می ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

why don't: اگه مثبت و به صورت �چطوره� ترجمه بش ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

type up: تایپ کردن متن دست نویس

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

butt munch: مشنگ

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

tough noogies: کور خوندی!

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

place blame: تقصیر رو گردن کسی انداختن

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

choose your battles: یا pick your battles به معنای اینکه ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

temper: جوشی

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

even keeled: شخصی که نه خیلی زود عصبانی میشه و ن ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

beat around the bush: صغری کبری چیدن

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

put on medication: تجویز دارو

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

coupon code: کد تخفیف

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

hail: زنده باد!

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

i'm game: من پایه ام!

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

commuting: ایاب و ذهاب

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

quite a: محشر that was quite a day: عجب روز ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

parted: برای مو به معنی فرق دار

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

parted: برای مو به معنی فرق دار

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

awfully: بدجوری

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

drive out: مسافرت کردن / گشت وگذار با ماشین

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

i rest my case: دیدی گفتم!

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

say out loud: بلند گفتن ( مخالف تو دل گفتن )

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

prequel: برای پیش تولید فیلم هم استفاده میشه ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

over with: تمام شده

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

take care of: راست و ریس کردن

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

catch a flight: مثل take a flight با تاکید بیشتر بر ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

such a thing: یه همچین چیزی

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

beet red: خیلی قرمز / مثل چغندر قرمز

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

self centered: selfish

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

death penalty: Capital punishment

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

pop by: آمدن

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

lotta: بدون a هم به کار میره.

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

be up: بیدار بودن / ماندن

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

get time to: زمان گذاشتن / اختصاص دادن به چیزی

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

slow: خلوت و کساد

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

grandkid: نوه

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

inspirit: وقتی کسی در جایی حاضر نیست ولی دلش ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

imperative: به نظرم �واجب� ترجمه ی خوبیه. it's ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

bump around: تکون خوردن شدید به این ور و اون ور

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

twister: نوعی بازی

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

twister: نوعی بازی

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

auction off: به بالاترین قیمت فروختن

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

auction off: به بالاترین قیمت فروختن

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

put it this way: جور دیگری بیان کردن let's put it th ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

you watch: حالا می بینی!

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

on the count of three: بشمر سه وقتی به شماره ی سه رسیدیم ( ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

community center: سرای محله

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

cto: chief technical officer

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

can't get over: باور نشدن I can't get over: باورم ن ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

sub: برای غذا به معنی ته بندی

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

work off: سوزوندن ( مثلا کربوهیدرات )

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

take off: با eye معنی چشم برداشتن هم میده.

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

neat: معادل فارسی �ردیف� به نظرم خوبه.

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

off camera: پشت دوربین

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

that's more like it: اون بهتره

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

be in: آماده بودن - - - در زمینه ای فعال ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

sorry i missed you: ببخشید که ندیدمت

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

sophisticated: فرهیخته

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

objectively speaking: اگه بخوایم بی طرف صحبت کنیم

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

Copy: does anybody copy? کسی می شنوه؟

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

sim: simulate

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

at the hands of sb: از دست کسی رنج کشیدن

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

dust bunny: در فارسی بهش �پرز� میگن. تجمع گرد ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

get a look: نگاهی انداختن

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

boiler: موتورخونه

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

step outside: بیرون رفتن و یه گردش کوتاه کردن

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

obsess over: قفلی زدن

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

get a lift: سواری گرفتن

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

train set: اسباب بازی های ریل و قطار

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

hurt feelings: جریحه دار کردن احساسات کسی

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

old times: قدیما

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

from now on: as of today

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

head in: آماده شدن برای ورود

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

work up: ارتقای کار و بالا بردن سطح

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

recharge batteries: recharge one's batteries: تجدید قوا ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

put together: خوش تیپ و خوش لباس نیز well put tog ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

be off: کم داشتن / تعطیل بودن he's a little ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

no can do: کاری نمیشه کرد کاری از دستم بر نمیا ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

mac: ماکارونی

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

turn back on: پشت کردن

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

keep a notebook: مرتب یادداشت کردن در دفترچه

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

put at a disadvantage: Put sb at a disadvantage: مشکل ایجا ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

up the street: سر خیابون

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

in my eyes: in my opinion in my view

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

give a ring: give a call

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

in a blink of an eye: در یک چشم به هم زدن / خیلی سریع

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

go ahead: بسم الله!

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

on location: سر صحنه

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

take ages: take long

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

a word of warning: یه هشدار

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

get on: یعنی دوست داشتن و لذت بردن از بودن ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

spa: مرکز ماساژ

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

family run: صفت | تجارت خانوادگی

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

if i may: عبارت مؤدبانه شبیه please

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

good stuff: احسنت!

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

under one roof: در یک مکان

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

single most: تاکید بیشتر بر most single most imp ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

disseminated: منتشر disseminated infection: عفونت ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

all year round: all year long

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

the glass is half empty: نیمه ی خالی لیوان رو دیدن

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

achieve a balance: رسیدن به تعادل Collocation

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

take an opportunity: استفاده از فرصت

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

in silence: در سکوت

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

public school: در بریتیش برخلاف آمریکن به نوع خاصی ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

the catch is that: مساله اینه که

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

appear to: شبیه seem to و tend to

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

sketch out: توضیح مختصری درباره ی چیزی ارائه دا ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

rooted in: ریشه داشتن based on

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

at close quarters: از/در فاصله ی نزدیک

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

left hand: دست چپی سمت چپی

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

in bold: با حروف ضخیم

٤ ماه پیش

ثبت اولین پیشنهاد

-

دیکشنری

-

٤ ماه پیش

اولین لایک کردن

-

همه

٤ ماه پیش

اولین دیسلایک کردن

-

همه

٤ ماه پیش

ثبت حداقل حداقل ١٠٠ رای

-

همه

٤ ماه پیش

کاربر فعال با حداقل ٢٠٠ امتیاز

-

همه

٤ ماه پیش

کاربر فعال با حداقل ١,٠٠٠ امتیاز

-

همه

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

lay down: رسوب کردن

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

hold the phone: وایسا! امر به توقف فوری کاری که در ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

thy: صفت مالکیت تو Your

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

meant to be: . . . که قرار است فلان باشد

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

chair time: زمانی که بیمار روی صندلی دندانپزشکی ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

therapeutics: دارودرمانی؟

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

اختلاف نظر: Controversy

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

presentation: نمود

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

idiopathic: بدون علت مشخص

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

brightly colored: دارای رنگ روشن برای توصیف لباس به ک ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

on second thoughts: وقتی نظرتون راجع به چیزی عوض میشه ب ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

your thing: خواسته ی شما

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

front crawl: کرال سینه

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

stroke: برای انواع شنا هم استفاده میشه

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

be wise to: خردمندانه است که

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

spicule: قطعه ی کوچک و تیز از چیزی

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

malposed: نابجا

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

you have the wrong number: اشتباه گرفتین.

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

flattened: تخت؟

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

overview: راهنمای کلی

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

classically: به طور معمول

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

most commonly: اکثرا / غالبا

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

medically: دارویی؟

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

somatic: پیکری

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

somatic: پیکری

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

efficacious: اثربخش

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

efficacious: اثربخش

٤ ماه پیش

مدال‌های Seyyedalith