پیشنهادهای علی باقری (٣٩,٦٨٦)
سله شکنی : [اصطلاح کشاورزی ] پس از هر آبیاری در زمین هایی که دارای مواد آلی کم و خاک سنگین هستند لایه روی خاک سخت شده و امکان رشد و نمو گیاه را کم می ...
تاوه سنگ[اصطلاح نانوایی] تخته سنگی نازک که از آن به جای تاوه استفاده می کنند.
داغو ( daghoo ) : [اصطلاح نانوایی] نانی که بعضی قسمتهای آن در اثر نازکی بیش از حد سوخته باشد. در زبان ترکی به این نوع از نان که خال های سیاه و سوخته ...
ترهفت ( tar heft ) : [اصطلاح نانوایی] نانی که نه کاملا خشک باشد نه کاملا تازه.
گل زدن ( gol zadan ) : [اصطلاح نانوایی] در اثر اینکه خمیر کاملا ور نیامده باشد یا سرد شده باشد هنگام پخت، لایه نازکی ازبعضی از قسمتهای روی آن می سوزد ...
نان آخر تنور[اصطلاح نانوایی] آخرین نان یا نانهای آخری که از تنور بیرون می آیند و بدلیل اینکه خرارت تنور کم است معمولا روی آنها کاملا برشته نمی شود. ...
ورگشتن نان[اصطلاح نانوایی] هنگامی که نان را به دیواره تنور می چسبانند ممکن است لبه آن برگردد و دولا شود که می گویند نون ورگشت.
گرمی کردن ( garmi kardan ) : [اصطلاح نانوایی] جدا شدن و افتادن نان در تنور قبل از آنکه کاملا پخته باشد.
تریده ( toride ) : [اصطلاح نانوایی] نانی که قسمتی از آن قبل از پختن به کف تنور افتاده باشد.
کلفتی ( kolofti ) : [اصطلاح نانوایی] قسمتی از نان که قبل از پختن به کف تنور افتاده و معولا روی هم مچاله می شود.
پشتی ( poshti ) : [اصطلاح نانوایی] تکه هایی از پشت نان که به دیواره تنور می چسبد و در تنور باقی می ماند.
تریدن ( toridan ) : [اصطلاح نانوایی] وقتی نان را به دیواره تنور می چسبانند ممکن است قسمتی از خمیر به دیواره نچسبد و به کف تنور بیفتد این کار را تریدن ...
پشت نان[اصطلاح نانوایی] طرفی که به دیواره تنور می چسبد.
روی نان[اصطلاح نانوایی] طرفی که به سمت آتش تنور است.
نان اول تنور [اصطلاح نانوایی] اولین نانی که از تنور بیرون می آید که معمولا بعلت حرارت بیش از حد تنور قدری سوخته هم هست. در زبان ترکی ضرب المثلی هست ...
دوره گرفتن: [اصطلاح نانوایی] پس از آنکه خمیر پهن شده را روی بالشتک نانوایی انداختند اندکی دوره آن را با دست به سمت بیرون می کشند که این کار دوره گرفت ...
تخمی ( tokhmi ) : [اصطلاح نانوایی] نانی که مخلوطی از چند دانه مانند: سیاه دانه، کنجد، زیره، برگ پیاز، گل خشت و. . . برای معطر شدن و زیبایی هنگام پهن ...
رفیده ( refide ) : [اصطلاح نانوایی] بالشتکی که خمیر را روی آن گذاشته و به دیواره تنور می چسبانند.
ور دست زدن: [اصطلاح نانوایی] هنگام پهن کردن آن را به تناوب روی کف دست می اندازند و چند بار با این دست و آن دست جابجا می کنند که باعث می شود خمیر زودت ...
کیسه نانوایی: [اصطلاح نانوایی] کیسه کوچکی که نانوا هنگام پخت نان به دست می کند تا دستش در اثر حرارت تنور کمتر آسیب ببیند.
نان نازک کردن: [اصطلاح نانوایی] پهن کردن خمیر و آماده کردن آن برای پخت.
اُشکرو ( oshkoroo ) : [اصطلاح نانوایی] چوبی نسبتا بلند که برای جمع کردن آتش تنور از آن استفاده می شود. در زبان آذری به آن "کسّوو kassoo" می گویند .
تنور شورو ( tenor shooroo ) : [اصطلاح نانوایی] تکه پارچه یا قطعه ای از برگ نخل خرما که برای شستن و تمیز کردن تنور از آن استفاده می شود.
شاخ کردن تنور: [اصطلاح نانوایی] ریختن هیزم در تنور و آتش زدن آنها که برای نان پختن مهیا شود.
شاخ کردن تنور: [اصطلاح نانوایی] ریختن هیزم در تنور و آتش زدن آنها که برای نان پختن مهیا شود.
درزگیدن ( derezgidan ) : [اصطلاح نانوایی] هنگام خمیر کردن قطعاتی از خمیر به اطراف می پاشد که می گویند خمیرها می درزگن ( miderezgan ) .
ور آمدن: : [اصطلاح نانوایی] ترش شدن خمیر
مشت دادن ( mosht dadan ) : [اصطلاح نانوایی] ورز دادن خمیر.
دو مشته: [اصطلاح نانوایی] پس از اینکه خمیر کردن به پایان رسید روی آنها را می پوشانند پس مدتی دوباره به سراغ آنها آمده و مجددا آنها را کمی ورز می دهند ...
کمو باری :[اصطلاح نانوایی] الک مخصوص پاک کردن گندم.
خمیر کردن: [اصطلاح نانوایی] مخلوط کردن آب و آرد و ورز دادن آن تا برای پخت نان آماده شود.
ش. م. ر: [ اصطلاح نظامی ]مخفف شیمیایی، میکروبی، هسته ای.
میدان موانع: [ اصطلاح نظامی ]محلی که درآن گودال ها، دیوارها، خرک های چوبی، نردبان های چوبی و عمودی و افقی و سایر موانع ساخته شده است. میدان موانع برا ...
میدان مین: [ اصطلاح نظامی ]محلی که در آن مین گذاشته اند، منطقه ممنوعه ای که سربازان وظیفه، حق ورود به آن را ندارند.
میدان پرچم: [ اصطلاح نظامی ]میله ای سفید و بلند که پرچم بر بالای آن برافراشته می شود، نشانه ای از مانور، در میدان آموزش به این معنا است که باید سریع ...
موج انفجار: [ اصطلاح نظامی ]وقتی که ماده ای منفجر می شود، توسعه هر نوع گاز و تراکم هوا، فشار یا موج فشاری از طرف مرکز انفجار به طرف خارج حرکت نموده و ...
معاف: [ اصطلاح نظامی ]کسی که به خدمت نرفته و کارت پایان خدمت دارد.
فشنگ مانوری: [ اصطلاح نظامی ]گلوله ندارد و برای تجسم تیراندازی در مانورها و در مواقع سلام و تشریفات نظامی کاربرد دارد.
فرنچ: [ اصطلاح نظامی ]بلوز نظامی که چهار جیب دارد.
فشنگ ثاقب: [ اصطلاح نظامی ]مغزی گلوله فولاد که برای موانع سخت به کار می رود.
فرار از خدمت: [ اصطلاح نظامی ] ( غیبت ) نظامی که در زمان صلح بیشتر از ۱۵ روز و در زمان جنگ بیش از ۵ روز باشد.
عامل اعصاب: [ اصطلاح نظامی ]مواد شیمیایی و کاربرد در جنگ که روی اعصاب تاثیر می گذارد و در مدت ۵ تا ۱۰ دقیقه موجب مرگ می شود.
حفره روباه : [ اصطلاح نظامی ]برای اینکه سربازها از دید و تیر دشمن در صحرا در امان بمانند . حفره ای می کنند و در آن قرار می گیرند. در اردوگاه ها به چا ...
چهاربند: [ اصطلاح نظامی ]بندی است مثل کش شلوار که در آن دو بند عقب، کوتاه تر از دو بند جلو است و وقتی تجهیزات به فانسقه وصل می شود، به نگه داشتن فانس ...
پانچو: [ اصطلاح نظامی ] روپوش برزنتی یا پلاستیک کلاه دار که سربازها در هوای بارانی برای جلوگیری از خیس شدن به تن می کنند.
پامرغی: [ اصطلاح نظامی ] از تنبیه های بدنی است. در این تنبیه نشسته و دست ها را پشت گردن به هم گره می زنند و به سمت جلو حرکت می کنند.
پا شتری: [ اصطلاح نظامی ]راه رفتن آهسته، به طوری که صدای پاشنیده نشود، دزدکی راه رفتن.
پا فنگ : [ اصطلاح نظامی ]دستور بعد از پیش فنگ است. اسلحه پایین آورده می شود و درکنار بدن قرار می گیرد.
لگد تفنگ: [ اصطلاح نظامی ]عقب نشینی اسلحه در موقع تیراندازی.
سلف: [ اصطلاح نظامی ] ظرفی استیل یا آلومینیومی به شکل سینی که دارای قسمت های زیر است: 1 - محل برنج، مستطیلی در سمت راست 2 - محل خورشت، مستطیلی در سم ...