پیشنهاد‌های علی باقری (٣٩,٦٨٦)

بازدید
٢٩,٧٦٤
تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

عراص: ( در زبان عربی ) ابری که با رعد و برق باشد؛. عزاف. ابری ریزان ؛ مدرار. ( دهار ) . ( لغتنامه دهخدا )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

سواری: ( در زبان عربی ) ابری که شبانگاه آید؛. روائح. ( لغتنامه دهخدا )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

روائح: ( در زبان عربی ) ابری که شبانگاه آید؛. سواری. ( لغتنامه دهخدا )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

بواکر: ( در زبان عربی ) میغهای بامدادین ؛ غوادی. ( لغتنامه دهخدا )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

غوادی: ( در زبان عربی ) میغهای بامدادین ؛. بواکر. ( لغتنامه دهخدا )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

قلع: ( در زبان عربی ) ابری با پاره های بزرگ ؛ میغ. کسف. ؛. ( لغتنامه دهخدا )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

کسف: ( در زبان عربی ) ابری با پاره های بزرگ ؛ میغ. قلع. ؛. ( لغتنامه دهخدا )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

میغ: ( در زبان عربی ) ابری با پاره های بزرگ ؛قلع. کسف. ؛. ( لغتنامه دهخدا )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

مخیله: ( در زبان عربی ) ابری که امید باران در آن باشد؛. ( لغتنامه دهخدا )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

نَمر: ( در زبان عربی ) ابر پلنگ رنگ ؛. ( لغتنامه دهخدا )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

معصر: ( در زبان عربی ) ابر نزدیک بباریدن ؛. . ( لغتنامه دهخدا )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

رباب: ( در زبان عربی ) ابر پاره کوچک در قطعه دیگر آویخته. ( لغتنامه دهخدا )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

مزن: ( در زبان عربی ) ابری سفید؛. صبیر. ( لغتنامه دهخدا )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

صبیر: ( در زبان عربی ) ابری سفید؛. مزن. ( لغتنامه دهخدا )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

قزع: ( در زبان عربی ) ابری با پاره های کوچک ؛. طخرور. ( لغتنامه دهخدا )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

طخرور: ( در زبان عربی ) ابری با پاره های کوچک ؛. قزع. ( لغتنامه دهخدا )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

حبی: ( در زبان عربی ) ابری که چون کوه پدید آید قبل از پراکنده شدن. ( لغتنامه دهخدا )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

هیدب: ( در زبان عربی ) ابر نزدیک بزمین. ( لغتنامه دهخدا )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

طهاء: ( در زبان عربی ) ابر دور از زمین ؛. نشاص. طخاء. ( لغتنامه دهخدا )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

طخاء: ( در زبان عربی ) ابر دور از زمین ؛. نشاص. طهاء. ( لغتنامه دهخدا )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

نشاص: ( در زبان عربی ) ابر دور از زمین ؛. طخاء. طهاء. ( لغتنامه دهخدا )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

مستحیره: ( در زبان عربی ) ابر گرانبار ( لغتنامه دهخدا )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

سماء: ( در زبان عربی ) ابر بلند؛. ( لغتنامه دهخدا )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

عارض: ( در زبان عربی ) ابرسایه افکن ( لغتنامه دهخدا )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

نُشاء: ( در زبان عربی ) ابری که اول پدید آید؛. ( لغتنامه دهخدا )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

سُدّ: ( در زبان عربی ) ابری که آفاق را بپوشد؛ غمام. ( لغتنامه دهخدا )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

غمام: ( در زبان عربی ) ابری که آفاق را بپوشد؛ سُدّ. ( لغتنامه دهخدا )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

عین: ( در زبان عربی ) ابری که از سوی قبله آید؛ ( لغتنامه دهخدا )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

غین: ( در زبان عربی ) ابر که آسمان را بپوشد؛ غیم. ( لغتنامه دهخدا )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

غیم: ( در زبان عربی ) ابری که آسمان را بپوشد؛ غین. ( لغتنامه دهخدا )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

ثَرّ: ( در زبان عربی ) ابر بسیارباران ؛. لجی. ( دهار ) . ( لغتنامه دهخدا )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

لجی: ( در زبان عربی ) ابر بسیارباران ؛. ثَرّ. ( دهار ) . ( لغتنامه دهخدا )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

سجوم: ( در زبان عربی ) ابر باران آورنده ( لغتنامه دهخدا )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

جفل: ( در زبان عربی ) ابر بی باران ؛. اعزل. جهام. ؛ ( لغتنامه دهخدا )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

جهام: ( در زبان عربی ) ابر بی باران ؛. اعزل. جفل. ؛ ( لغتنامه دهخدا )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

اعزل : ( در زبان عربی ) ابر بی باران ؛. جهام. جفل. ؛ ( لغتنامه دهخدا )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

زبرج: ( در زبان عربی ) ابر تنک با اندک سرخی ؛ ( لغتنامه دهخدا )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

صراد: ( در زبان عربی ) ابر تنک بی باران ؛ جُلب. عماء. . ( لغتنامه دهخدا )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

عماء: ( در زبان عربی ) ابر تنک بی باران ؛ جُلب. صراد. . ( لغتنامه دهخدا )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

جُلب: ( در زبان عربی ) ابر تنک بی باران ؛ عماء. صراد. . ( لغتنامه دهخدا )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

مرتکم: ( در زبان عربی ) ابر برهم افتاده ؛ رکام. ؛. ( لغتنامه دهخدا )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

رکام: ( در زبان عربی ) ابر برهم افتاده ؛ مرتکم. ؛. ( لغتنامه دهخدا )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

رمی: ( در زبان عربی ) ابر بزرگ قطره یا ابرپاره های کوچک ؛. ( لغتنامه دهخدا )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

روی: ( در زبان عربی ) ابر بزرگ قطره . ( لغتنامه دهخدا )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

بَرِد: ( در زبان عربی ) ابر تگرگ بار ( لغتنامه دهخدا )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

راعده: ( در زبان عربی ) ابر بارعد. ( لغتنامه دهخدا )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

بارقه: ( در زبان عربی ) ابر با آذرخش. مبرقه. ( لغتنامه دهخدا )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

مبرقه: ( در زبان عربی ) ابر با آذرخش. . بارقه ( لغتنامه دهخدا )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

ابر با آذرخش: ( در زبان عربی ) بارقه. مبرقه. ( لغتنامه دهخدا )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

ابر تُنک: ( در زبان عربی ) وقع ؛ طحاف. هِف. ( لغتنامه دهخدا )