پیشنهادهای علی باقری (٣٩,٦٨٥)
ایشوارا ( Išvara ) : ( ( یعنی فرمانروای متعال ) ) ؛ یکی از معروفترین خدایان هندو ایشوارا ( Išvara ) نام دارد . ؛ البته ایشور در سانسکریت ، امروزه در ...
وارونا ( varuna ) : ( ( یعنی آسمان ) ) ؛ یکی از معروفترین خدایان هندو" وارونا ( varuna ) نام دارد . ؛ البته وارنا در سانسکریت همان " وارونه " در فارس ...
اَگنی ( Agni ) : ( ( یعنی آتش ) ) یکی از معروفترین خدایان هندو اَگنی ( Agni ) در روه ی ودایی است . اگنی در سانسکریت همان " اغنی " در فارسی است . که ا ...
نهارخانه ؛ جای نهار خوردن. جایی که در آنجا مردم غذای ظهر خود را صرف میکنند. - || مهمانخانه ای که فقط غذای ظهر دارد. رستورانی که فقط در ظهرها دایر ا ...
نهانخانه ؛ خلوت خانه و جای خلوت. جایی که در زیرزمین میسازند جهت نشستن در هواهای گرم تابستان. جایی که درآن غله ذخیره میکنند. ( ناظم الاطباء ) . مخزن. ...
نوره خانه ؛ محلی است در حمامها که در آنجا مردمان نوره بکار برند. واجبی خانه. رجوع به نوره خانه شود.
نوانخانه ؛ جای فقرا. محلی که فقرا و بی کسان را نگاهداری میکنند.
مشورتخانه ؛ جایی که در آنجا رایزنی کنند. محل برای مشورت در امری. رجوع به مشورتخانه شود.
معلم خانه ؛ جای درس و تحصیل و مدرسه. ( ناظم الاطباء ) . - || دار المعلمین ؛ دانشسرای. جایی که معلم تربیت میکنند. مدرسه عالی در تهران از مستحدثات نا ...
مردارخانه ؛ زندان. ( ناظم الاطباء ) . - || در بازی نرد آن خانه که مهره در وی ششدر و یاهفت در افتد و نتواند بیرون آید. ( ناظم الاطباء ) . رجوع به مر ...
مرده شوی خانه ؛ غسالخانه. جایی که در آن مرده را میشویند. ( ناظم الاطباء ) . رجوع به مرده شوی خانه شود.
مبارکخانه ؛ خانه مبارک و میمون. خانه بامیمنت : گر بخانه در ز راه در شوید این مبارکخانه را، در حیدر است. ناصرخسرو.
لولی خانه ؛ فاحشه خانه. جنده خانه. رجوع به لولی خانه شود.
لولهنگ خانه ؛ آفتابه خانه. رجوع به لولهین خانه شود.
لولهین خانه ؛ آفتابه خانه. جایی که آفتابه ها را در آنجا می گذارند. رجوع به لولهین خانه شود.
گرمخانه ؛ آنجایی از حمام که زیر آن خالی است و در آن آتش می افروزند. حجره ای مر دواسازان را که داروها را در آن می خشکانند. ( ناظم الاطباء ) . رجوع به ...
کوره پزخانه ؛ جایی که بدانجا آجر پزند. جایی که در آن جا خشت را پخته آجر کنند. جایی که در آنجا آهک و گچ درست کنند. رجوع به کوره پزخانه شود.
کالسکه خانه ؛ جایی که در آن جا کالسکه گذارند. محل گذاردن کالسکه در منزلها. رجوع به کالسکه خانه شود.
کرسی خانه ؛ اطاقی از منزل که در آنجا کرسی مینهند. رجوع به کرسی خانه شود.
- کاغذخانه ؛ کارخانه کاغذسازی. ( ناظم الاطباء ) . رجوع به کاغذخانه شود.
کاروانخانه ؛ کاروانسرا. بناهای عمومی که درآن کاروانیان منزل کنند. رجوع به کاروانسرا شود.
کارخانه ؛ دکان و حانوت. - || پیشه گاه و جایی که در آن پیشه و صنعتی را به انجام می رسانند. ( ناظم الاطباء ) . - || دستگاه کیمیاگری و دواسازی. ( نا ...
قهوه خانه ؛ جایی که در آن جا مردمان فراهم می آیند و با نوشیدن چای و قهوه و غذاهای ساده وقت می گذرانند. رستوران ساده. کافه. جایی که در آن چای و قهوه م ...
قورخانه ؛ جبه خانه. اسلحه خانه. رجوع به قورخانه شود.
قونسولخانه ؛ منزل قونسول. قونسولگری. رجوع به �قونسول � و �قونسولخانه � و �قونسولگری � شود.
قصابخانه ؛جایی که در آنجا گوسفندان را ذبح میکنند. ( ناظم الاطباء ) . جایی که در آنجا گوسفندان ذبح شده را میفروشند. رجوع به قصابخانه شود.
قراولخانه ؛ جایی که در آن جا قراولان منزل دارند. ( ناظم الاطباء ) . رجوع به قراولخانه شود.
قرائتخانه ؛ جایی که در آنجا مردمان بقرائت وقت میگذارنند. اطاق مطالعه. رجوع به قرائتخانه شود.
عصارخانه ؛ جایی که در آنجاعصاری کنند. جایی که در آنجا شیره انگور یا روغن نباتی میگیرند. رجوع به عصارخانه شود.
غریب خانه ؛ جایی که در آنجا غرباء بسر میبرند. خانه غریبان. رجوع به غریب شود
- عمل خانه ؛ جای عمل. رجوع به عمل شود: عمل خانه دل بفرمان تست زبان خود عمل دار دیوان تست. نظامی.
عشرتخانه ؛ جای عیش و عشرت. عشرتگاه. ( ناظم الاطباء ) : نوای نشاط و خرمی به عشرتخانه ناهید رسانید. ( حبیب السیر ج 3 ص 155 ) . رجوع به عشرتخانه شود.
عزب خانه ؛ محلی که در آنجا زن و مرد به فراش هم میروند. - || فاحشه خانه ؛ جنده خانه. رجوع به عزب خانه شود.
عروس خانه ؛ جایی که محل عروسی است. خانه ای که در آن عروسی برپاست. رجوع به عروسی شود.
عزاخانه ؛ ماتم خانه. محلی که در آنجا عزا برپا میکنند. ( ناظم الاطباء ) . رجوع به عزاخانه شود.
طهارت خانه ؛ مبال. کنار آب. جای ضرور. ( ناظم الاطباء ) . رجوع به طهارت خانه شود.
عبادتخانه ؛ مکان عبادت. مکان پرستش. ( ناظم الاطباء ) . جایی که در آن عبادت کنند. معبد.
عدالتخانه ؛ جای عدل و داد. - || دادگستری ؛ عدلیه. محلی که مردمان در آنجا شکایت خود میبرند و رفع نزاع می خواهند. رجوع به عدالتخانه شود.
طباخ خانه ؛ جایی که در آنجا طباخت و آشپزی کنند. مطبخ. آشپزخانه. رجوع به طباخ خانه شود.
ضرابخانه ؛ محلی که در آنجا پول سکه میزنند. درمسرا. درمکده. ( ناظم الاطباء ) . رجوع به ضرابخانه شود.
صابون پزخانه ؛ محلی است که در آنجا صابون میپزند. - || نام محلتی است در جنوب تهران. رجوع به صابون پزخانه شود.
شیرکخانه ؛ میخانه. ( ناظم الاطباء ) . نام محلی که در آن مشروبات الکلی درست کنند. رجوع به شیرکخانه شود.
شترخانه ؛ جایی که در آن شتران را نگاهداری کنند. محلی چون طویله که در آن شتران را محافظت نمایند : ز سیم و زر و قندز و لعل و در شتر با شترخانه ها گشت پ ...
شبخانه ؛ شبستان. ( ناظم الاطباء ) . - || حرمسرای شاهان. ( ناظم الاطباء ) . - || خانه ای که شبها درویشان در آن بسر برند. ( ناظم الاطباء ) . - || ...
سلطنت خانه ؛ سرای سلطنت. بارگاه شاهی. درگاه پادشاهی : تو آن در مکنون یکدانه ای که پیرایه سلطنت خانه ای. سعدی ( بوستان ) .
سیاه خانه ؛ خیمه صحرانشینان. ( ناظم الاطباء ) . - || زندان. محبس. ( ناظم الاطباء ) . - || خانه بی میمنت ؛ بی یمن. ( ناظم الاطباء ) . رجوع به سیاه ...
سیه خانه ؛ سیاه چادر. چادر مردم صحرانشین. ( ناظم الاطباء ) . - || محبس. زندان. ( ناظم الاطباء ) . - || خانه بدیمن. ( ناظم الاطباء ) . رجوع به سیا ...
سلاخ خانه ؛ محلی که گوسفندان را میکشند و پوست آنها را از لاشه جدا میکنند.
سربازخانه ؛ سرای سپاهیان. ( ناظم الاطباء ) . محلی که سربازان در آنجا زیست و تمرین و مشق عملیات سربازی میکنند. جایی که سربازان را برای روز جنگ آماده م ...
سقاخانه ؛ جایگاهی است که مردمان در آن آب ذخیره میکنندتا تشنگان با نوشیدن آب از آن رفع عطش کنند. این مکان چون در نزد مردم مقدس است آنها غالباً با روشن ...