پیشنهاد‌های علی باقری (٣٩,٦٨٥)

بازدید
٣١,٤٠٢
تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

ایشوارا ( Išvara ) : ( ( یعنی فرمانروای متعال ) ) ؛ یکی از معروفترین خدایان هندو ایشوارا ( Išvara ) نام دارد . ؛ البته ایشور در سانسکریت ، امروزه در ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

وارونا ( varuna ) : ( ( یعنی آسمان ) ) ؛ یکی از معروفترین خدایان هندو" وارونا ( varuna ) نام دارد . ؛ البته وارنا در سانسکریت همان " وارونه " در فارس ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

اَگنی ( Agni ) : ( ( یعنی آتش ) ) یکی از معروفترین خدایان هندو اَگنی ( Agni ) در روه ی ودایی است . اگنی در سانسکریت همان " اغنی " در فارسی است . که ا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

نهارخانه ؛ جای نهار خوردن. جایی که در آنجا مردم غذای ظهر خود را صرف میکنند. - || مهمانخانه ای که فقط غذای ظهر دارد. رستورانی که فقط در ظهرها دایر ا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

نهانخانه ؛ خلوت خانه و جای خلوت. جایی که در زیرزمین میسازند جهت نشستن در هواهای گرم تابستان. جایی که درآن غله ذخیره میکنند. ( ناظم الاطباء ) . مخزن. ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

نوره خانه ؛ محلی است در حمامها که در آنجا مردمان نوره بکار برند. واجبی خانه. رجوع به نوره خانه شود.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

نوانخانه ؛ جای فقرا. محلی که فقرا و بی کسان را نگاهداری میکنند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

مشورتخانه ؛ جایی که در آنجا رایزنی کنند. محل برای مشورت در امری. رجوع به مشورتخانه شود.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

معلم خانه ؛ جای درس و تحصیل و مدرسه. ( ناظم الاطباء ) . - || دار المعلمین ؛ دانشسرای. جایی که معلم تربیت میکنند. مدرسه عالی در تهران از مستحدثات نا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

مردارخانه ؛ زندان. ( ناظم الاطباء ) . - || در بازی نرد آن خانه که مهره در وی ششدر و یاهفت در افتد و نتواند بیرون آید. ( ناظم الاطباء ) . رجوع به مر ...

پیشنهاد
٠

مرده شوی خانه ؛ غسالخانه. جایی که در آن مرده را میشویند. ( ناظم الاطباء ) . رجوع به مرده شوی خانه شود.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

مبارکخانه ؛ خانه مبارک و میمون. خانه بامیمنت : گر بخانه در ز راه در شوید این مبارکخانه را، در حیدر است. ناصرخسرو.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

لولی خانه ؛ فاحشه خانه. جنده خانه. رجوع به لولی خانه شود.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

لولهنگ خانه ؛ آفتابه خانه. رجوع به لولهین خانه شود.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

لولهین خانه ؛ آفتابه خانه. جایی که آفتابه ها را در آنجا می گذارند. رجوع به لولهین خانه شود.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

گرمخانه ؛ آنجایی از حمام که زیر آن خالی است و در آن آتش می افروزند. حجره ای مر دواسازان را که داروها را در آن می خشکانند. ( ناظم الاطباء ) . رجوع به ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

کوره پزخانه ؛ جایی که بدانجا آجر پزند. جایی که در آن جا خشت را پخته آجر کنند. جایی که در آنجا آهک و گچ درست کنند. رجوع به کوره پزخانه شود.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

کالسکه خانه ؛ جایی که در آن جا کالسکه گذارند. محل گذاردن کالسکه در منزلها. رجوع به کالسکه خانه شود.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

کرسی خانه ؛ اطاقی از منزل که در آنجا کرسی مینهند. رجوع به کرسی خانه شود.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

- کاغذخانه ؛ کارخانه کاغذسازی. ( ناظم الاطباء ) . رجوع به کاغذخانه شود.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

کاروانخانه ؛ کاروانسرا. بناهای عمومی که درآن کاروانیان منزل کنند. رجوع به کاروانسرا شود.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

کارخانه ؛ دکان و حانوت. - || پیشه گاه و جایی که در آن پیشه و صنعتی را به انجام می رسانند. ( ناظم الاطباء ) . - || دستگاه کیمیاگری و دواسازی. ( نا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

قهوه خانه ؛ جایی که در آن جا مردمان فراهم می آیند و با نوشیدن چای و قهوه و غذاهای ساده وقت می گذرانند. رستوران ساده. کافه. جایی که در آن چای و قهوه م ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

قورخانه ؛ جبه خانه. اسلحه خانه. رجوع به قورخانه شود.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

قونسولخانه ؛ منزل قونسول. قونسولگری. رجوع به �قونسول � و �قونسولخانه � و �قونسولگری � شود.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

قصابخانه ؛جایی که در آنجا گوسفندان را ذبح میکنند. ( ناظم الاطباء ) . جایی که در آنجا گوسفندان ذبح شده را میفروشند. رجوع به قصابخانه شود.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

قراولخانه ؛ جایی که در آن جا قراولان منزل دارند. ( ناظم الاطباء ) . رجوع به قراولخانه شود.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

قرائتخانه ؛ جایی که در آنجا مردمان بقرائت وقت میگذارنند. اطاق مطالعه. رجوع به قرائتخانه شود.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

عصارخانه ؛ جایی که در آنجاعصاری کنند. جایی که در آنجا شیره انگور یا روغن نباتی میگیرند. رجوع به عصارخانه شود.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

غریب خانه ؛ جایی که در آنجا غرباء بسر میبرند. خانه غریبان. رجوع به غریب شود

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

- عمل خانه ؛ جای عمل. رجوع به عمل شود: عمل خانه دل بفرمان تست زبان خود عمل دار دیوان تست. نظامی.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

عشرتخانه ؛ جای عیش و عشرت. عشرتگاه. ( ناظم الاطباء ) : نوای نشاط و خرمی به عشرتخانه ناهید رسانید. ( حبیب السیر ج 3 ص 155 ) . رجوع به عشرتخانه شود.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

عزب خانه ؛ محلی که در آنجا زن و مرد به فراش هم میروند. - || فاحشه خانه ؛ جنده خانه. رجوع به عزب خانه شود.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

عروس خانه ؛ جایی که محل عروسی است. خانه ای که در آن عروسی برپاست. رجوع به عروسی شود.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

عزاخانه ؛ ماتم خانه. محلی که در آنجا عزا برپا میکنند. ( ناظم الاطباء ) . رجوع به عزاخانه شود.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

طهارت خانه ؛ مبال. کنار آب. جای ضرور. ( ناظم الاطباء ) . رجوع به طهارت خانه شود.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

عبادتخانه ؛ مکان عبادت. مکان پرستش. ( ناظم الاطباء ) . جایی که در آن عبادت کنند. معبد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

عدالتخانه ؛ جای عدل و داد. - || دادگستری ؛ عدلیه. محلی که مردمان در آنجا شکایت خود میبرند و رفع نزاع می خواهند. رجوع به عدالتخانه شود.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

طباخ خانه ؛ جایی که در آنجا طباخت و آشپزی کنند. مطبخ. آشپزخانه. رجوع به طباخ خانه شود.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

ضرابخانه ؛ محلی که در آنجا پول سکه میزنند. درمسرا. درمکده. ( ناظم الاطباء ) . رجوع به ضرابخانه شود.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

صابون پزخانه ؛ محلی است که در آنجا صابون میپزند. - || نام محلتی است در جنوب تهران. رجوع به صابون پزخانه شود.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

شیرکخانه ؛ میخانه. ( ناظم الاطباء ) . نام محلی که در آن مشروبات الکلی درست کنند. رجوع به شیرکخانه شود.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

شترخانه ؛ جایی که در آن شتران را نگاهداری کنند. محلی چون طویله که در آن شتران را محافظت نمایند : ز سیم و زر و قندز و لعل و در شتر با شترخانه ها گشت پ ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

شبخانه ؛ شبستان. ( ناظم الاطباء ) . - || حرمسرای شاهان. ( ناظم الاطباء ) . - || خانه ای که شبها درویشان در آن بسر برند. ( ناظم الاطباء ) . - || ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

سلطنت خانه ؛ سرای سلطنت. بارگاه شاهی. درگاه پادشاهی : تو آن در مکنون یکدانه ای که پیرایه سلطنت خانه ای. سعدی ( بوستان ) .

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

سیاه خانه ؛ خیمه صحرانشینان. ( ناظم الاطباء ) . - || زندان. محبس. ( ناظم الاطباء ) . - || خانه بی میمنت ؛ بی یمن. ( ناظم الاطباء ) . رجوع به سیاه ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

سیه خانه ؛ سیاه چادر. چادر مردم صحرانشین. ( ناظم الاطباء ) . - || محبس. زندان. ( ناظم الاطباء ) . - || خانه بدیمن. ( ناظم الاطباء ) . رجوع به سیا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

سلاخ خانه ؛ محلی که گوسفندان را میکشند و پوست آنها را از لاشه جدا میکنند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

سربازخانه ؛ سرای سپاهیان. ( ناظم الاطباء ) . محلی که سربازان در آنجا زیست و تمرین و مشق عملیات سربازی میکنند. جایی که سربازان را برای روز جنگ آماده م ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

سقاخانه ؛ جایگاهی است که مردمان در آن آب ذخیره میکنندتا تشنگان با نوشیدن آب از آن رفع عطش کنند. این مکان چون در نزد مردم مقدس است آنها غالباً با روشن ...