پیشنهادهای علی باقری (٣٩,٦٨٦)
ایشوارا ( Išvara ) : ( ( یعنی فرمانروای متعال ) ) ؛ یکی از معروفترین خدایان هندو ایشوارا ( Išvara ) نام دارد . ؛ البته ایشور در سانسکریت ، امروزه در ...
وارونا ( varuna ) : ( ( یعنی آسمان ) ) ؛ یکی از معروفترین خدایان هندو" وارونا ( varuna ) نام دارد . ؛ البته وارنا در سانسکریت همان " وارونه " در فارس ...
اَگنی ( Agni ) : ( ( یعنی آتش ) ) یکی از معروفترین خدایان هندو اَگنی ( Agni ) در روه ی ودایی است . اگنی در سانسکریت همان " اغنی " در فارسی است . که ا ...
نهارخانه ؛ جای نهار خوردن. جایی که در آنجا مردم غذای ظهر خود را صرف میکنند. - || مهمانخانه ای که فقط غذای ظهر دارد. رستورانی که فقط در ظهرها دایر ا ...
نهانخانه ؛ خلوت خانه و جای خلوت. جایی که در زیرزمین میسازند جهت نشستن در هواهای گرم تابستان. جایی که درآن غله ذخیره میکنند. ( ناظم الاطباء ) . مخزن. ...
نوانخانه ؛ جای فقرا. محلی که فقرا و بی کسان را نگاهداری میکنند.
نوره خانه ؛ محلی است در حمامها که در آنجا مردمان نوره بکار برند. واجبی خانه. رجوع به نوره خانه شود.
مشورتخانه ؛ جایی که در آنجا رایزنی کنند. محل برای مشورت در امری. رجوع به مشورتخانه شود.
معلم خانه ؛ جای درس و تحصیل و مدرسه. ( ناظم الاطباء ) . - || دار المعلمین ؛ دانشسرای. جایی که معلم تربیت میکنند. مدرسه عالی در تهران از مستحدثات نا ...
مردارخانه ؛ زندان. ( ناظم الاطباء ) . - || در بازی نرد آن خانه که مهره در وی ششدر و یاهفت در افتد و نتواند بیرون آید. ( ناظم الاطباء ) . رجوع به مر ...
مرده شوی خانه ؛ غسالخانه. جایی که در آن مرده را میشویند. ( ناظم الاطباء ) . رجوع به مرده شوی خانه شود.
لولی خانه ؛ فاحشه خانه. جنده خانه. رجوع به لولی خانه شود.
مبارکخانه ؛ خانه مبارک و میمون. خانه بامیمنت : گر بخانه در ز راه در شوید این مبارکخانه را، در حیدر است. ناصرخسرو.
لولهنگ خانه ؛ آفتابه خانه. رجوع به لولهین خانه شود.
لولهین خانه ؛ آفتابه خانه. جایی که آفتابه ها را در آنجا می گذارند. رجوع به لولهین خانه شود.
گرمخانه ؛ آنجایی از حمام که زیر آن خالی است و در آن آتش می افروزند. حجره ای مر دواسازان را که داروها را در آن می خشکانند. ( ناظم الاطباء ) . رجوع به ...
کوره پزخانه ؛ جایی که بدانجا آجر پزند. جایی که در آن جا خشت را پخته آجر کنند. جایی که در آنجا آهک و گچ درست کنند. رجوع به کوره پزخانه شود.
کالسکه خانه ؛ جایی که در آن جا کالسکه گذارند. محل گذاردن کالسکه در منزلها. رجوع به کالسکه خانه شود.
کرسی خانه ؛ اطاقی از منزل که در آنجا کرسی مینهند. رجوع به کرسی خانه شود.
- کاغذخانه ؛ کارخانه کاغذسازی. ( ناظم الاطباء ) . رجوع به کاغذخانه شود.
کارخانه ؛ دکان و حانوت. - || پیشه گاه و جایی که در آن پیشه و صنعتی را به انجام می رسانند. ( ناظم الاطباء ) . - || دستگاه کیمیاگری و دواسازی. ( نا ...
کاروانخانه ؛ کاروانسرا. بناهای عمومی که درآن کاروانیان منزل کنند. رجوع به کاروانسرا شود.
قونسولخانه ؛ منزل قونسول. قونسولگری. رجوع به �قونسول � و �قونسولخانه � و �قونسولگری � شود.
قهوه خانه ؛ جایی که در آن جا مردمان فراهم می آیند و با نوشیدن چای و قهوه و غذاهای ساده وقت می گذرانند. رستوران ساده. کافه. جایی که در آن چای و قهوه م ...
قورخانه ؛ جبه خانه. اسلحه خانه. رجوع به قورخانه شود.
قصابخانه ؛جایی که در آنجا گوسفندان را ذبح میکنند. ( ناظم الاطباء ) . جایی که در آنجا گوسفندان ذبح شده را میفروشند. رجوع به قصابخانه شود.
قراولخانه ؛ جایی که در آن جا قراولان منزل دارند. ( ناظم الاطباء ) . رجوع به قراولخانه شود.
قرائتخانه ؛ جایی که در آنجا مردمان بقرائت وقت میگذارنند. اطاق مطالعه. رجوع به قرائتخانه شود.
- عمل خانه ؛ جای عمل. رجوع به عمل شود: عمل خانه دل بفرمان تست زبان خود عمل دار دیوان تست. نظامی.
عصارخانه ؛ جایی که در آنجاعصاری کنند. جایی که در آنجا شیره انگور یا روغن نباتی میگیرند. رجوع به عصارخانه شود.
غریب خانه ؛ جایی که در آنجا غرباء بسر میبرند. خانه غریبان. رجوع به غریب شود
عشرتخانه ؛ جای عیش و عشرت. عشرتگاه. ( ناظم الاطباء ) : نوای نشاط و خرمی به عشرتخانه ناهید رسانید. ( حبیب السیر ج 3 ص 155 ) . رجوع به عشرتخانه شود.
عزب خانه ؛ محلی که در آنجا زن و مرد به فراش هم میروند. - || فاحشه خانه ؛ جنده خانه. رجوع به عزب خانه شود.
عروس خانه ؛ جایی که محل عروسی است. خانه ای که در آن عروسی برپاست. رجوع به عروسی شود.
عزاخانه ؛ ماتم خانه. محلی که در آنجا عزا برپا میکنند. ( ناظم الاطباء ) . رجوع به عزاخانه شود.
طهارت خانه ؛ مبال. کنار آب. جای ضرور. ( ناظم الاطباء ) . رجوع به طهارت خانه شود.
عبادتخانه ؛ مکان عبادت. مکان پرستش. ( ناظم الاطباء ) . جایی که در آن عبادت کنند. معبد.
عدالتخانه ؛ جای عدل و داد. - || دادگستری ؛ عدلیه. محلی که مردمان در آنجا شکایت خود میبرند و رفع نزاع می خواهند. رجوع به عدالتخانه شود.
طباخ خانه ؛ جایی که در آنجا طباخت و آشپزی کنند. مطبخ. آشپزخانه. رجوع به طباخ خانه شود.
ضرابخانه ؛ محلی که در آنجا پول سکه میزنند. درمسرا. درمکده. ( ناظم الاطباء ) . رجوع به ضرابخانه شود.
صابون پزخانه ؛ محلی است که در آنجا صابون میپزند. - || نام محلتی است در جنوب تهران. رجوع به صابون پزخانه شود.
شیرکخانه ؛ میخانه. ( ناظم الاطباء ) . نام محلی که در آن مشروبات الکلی درست کنند. رجوع به شیرکخانه شود.
شترخانه ؛ جایی که در آن شتران را نگاهداری کنند. محلی چون طویله که در آن شتران را محافظت نمایند : ز سیم و زر و قندز و لعل و در شتر با شترخانه ها گشت پ ...
شبخانه ؛ شبستان. ( ناظم الاطباء ) . - || حرمسرای شاهان. ( ناظم الاطباء ) . - || خانه ای که شبها درویشان در آن بسر برند. ( ناظم الاطباء ) . - || ...
سلطنت خانه ؛ سرای سلطنت. بارگاه شاهی. درگاه پادشاهی : تو آن در مکنون یکدانه ای که پیرایه سلطنت خانه ای. سعدی ( بوستان ) .
سیاه خانه ؛ خیمه صحرانشینان. ( ناظم الاطباء ) . - || زندان. محبس. ( ناظم الاطباء ) . - || خانه بی میمنت ؛ بی یمن. ( ناظم الاطباء ) . رجوع به سیاه ...
سیه خانه ؛ سیاه چادر. چادر مردم صحرانشین. ( ناظم الاطباء ) . - || محبس. زندان. ( ناظم الاطباء ) . - || خانه بدیمن. ( ناظم الاطباء ) . رجوع به سیا ...
سلاخ خانه ؛ محلی که گوسفندان را میکشند و پوست آنها را از لاشه جدا میکنند.
سفره خانه ؛ محلی است از منزلها که در آنجا غذا صرف میشود. اطاق غذاخوری. ( ناظم الاطباء ) .
سربازخانه ؛ سرای سپاهیان. ( ناظم الاطباء ) . محلی که سربازان در آنجا زیست و تمرین و مشق عملیات سربازی میکنند. جایی که سربازان را برای روز جنگ آماده م ...