علی باقری - جزئیات مدال‌ها

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ماهی تلاجی: ماهی تلاجی ؛ ماهی کُلُمَه. ( فرهنگ ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ماهی جنگی: ماهی جنگی ؛گونه ای ماهی استخوانی که ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ماهی حشینه: ماهی حشینه ؛یکی از گونه های ماهی سا ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ماهی حلوا: ماهی حلوا؛ گونه ای ماهی استخوانی از ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ماهی حمد: ماهی حمد؛ گونه ای ماهی استخوانی از ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ماهی حوض: ماهی حوض ؛ گونه ای ماهی زینتی استخو ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ماهی خار: ماهی خار؛ گونه ای ماهی استخوانی از ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ماهی خاردار رودخانه ای: ماهی خاردار رودخانه ای ؛ گونه ای ما ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ماهی درشت قنات: ماهی درشت قنات ؛ گونه ای ماهی استخو ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ماهی ریز: ماهی ریز؛ ماهی ریز نوع از ماهی خرد ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ماهی ریز قنات: ماهی ریز قنات ؛ گونه ای ماهی استخوا ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ماهی ریزه کولی: ماهی ریزه کولی ؛ یکی از گونه های شگ ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ماهی ریش دار: ماهی ریش دار؛ گونه ای ماهی استخوانی ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ماهی زرین: ماهی زرین ؛ الف - نوعی ازماهی باشد ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ماهی سفید: ماهی سفید. گونه ای ماهی استخوانی از ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ماهی سلور: ماهی سلور ؛ ماهی صلور. رجوع به صلور ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ماهی سوف: ماهی سوف ؛ گونه ای ماهی استخوانی از ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ماهی سیم: ماهی سیم ؛ ماهی شیم. ( ناظم الاطباء ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ماهی شیشک: ماهی شیشک ؛ بیاح. ( مهذب الاسماء، ی ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ماهی شیم: ماهی شیم ؛ ماهی کوچک که بر پشت نقطه ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ماهی صلور: ماهی صلور؛ ماهی سلور. و رجوع به صلو ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ماهی طلایی: ماهی طلایی ؛ الف - ماهی حوض. رجوع ب ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ماهی غاطوس: ماهی غاطوس ؛ به هر فرد از پستاندارا ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ماهی غباد: ماهی غباد ( ماهی قباد ) ؛ یکی از گو ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ماهی قزل الا: ماهی قزل آلا؛ گونه ای ماهی استخوانی ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ماهی کپور: ماهی کپور؛ گونه ای ماهی از راسته تل ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ماهی کفال: ماهی کفال ؛ گونه ای ماهی استخوانی ا ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ماهی کوسه: ماهی کوسه ؛ لُخم ( منتهی الارب ) . ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ماهی کولی: ماهی کولی ؛ یکی از گونه های شگ ماهی ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ماهی گرد: ماهی گرد؛ ماهی سیم. ( ناظم الاطباء ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ماهی لقمه: ماهی لقمه ؛ یکی از اقسام سفره ماهی ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ماهی مومک: ماهی مومک ؛ یکی از گونه های ساردین ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ماهی وال: ماهی وال ؛ ماهی بال : ماهی وال است ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ماهی بلورین: ماهی بلورین ؛ کنایه از انگشت معشوق ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ماهی به خشکی بردن: ماهی به خشکی بردن ؛ با اقدام به کار ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ماهی بینی دراز: ماهی بینی دراز ؛ اسم فارسی دلفین اس ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ماهی تازه: ماهی تازه ؛ ماهیی است که نمکسود نشد ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ماهی دودی: ماهی دودی ؛ ماهی سفید است که پس از ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ماهی را تا دمش رساندن: ماهی را تا دمش رساندن ؛ ( در تداول ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ماهی ربیان: ماهی ربیان ؛ ملخ دریایی را گویند که ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ماهی روبیان: ماهی روبیان ؛ ماهی ربیان. ملخ دریای ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ماهی سرب: ماهی سرب ؛ ماهیان سرب که به اطراف د ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ماهی گول: ماهی گول ؛ ماهی خانگی که در حوضهای ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ماهی گویا: ماهی گویا؛ یعنی زبان. ( فرهنگ رشیدی ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ماهی نمک زده: ماهی نمک زده ؛ سمک مملوح. سمک مُمَل ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ماهی و چشمه خضر: ماهی و چشمه خضر ؛ کنایه از زبان و د ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

مثل شکم ماهی: مثل شکم ماهی ؛ موجی نرم. ( امثال و ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

مثل ماهی از اب بیرون افتاده: مثل ماهی از آب بیرون افتاده ؛ بی قر ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

مثل ماهی برتابه: مثل ماهی برتابه ؛ بی قرار و ناشکیبا ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

مثل ماهی بی اب: مثل ماهی بی آب ؛ ناآرام. بی قرار. و ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

مثل ماهی در خشکی: مثل ماهی در ( بر ) خشکی ؛ رجوع به ت ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

مثل ماهی در شست: مثل ماهی در شست ؛ تپنده. ( امثال و ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

مثل ماهی سقنقور: مثل ماهی سقنقور ؛ نرم. مبهی. ( امثا ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

مثل ماهی شیم: - مثل ماهی شیم ؛ نرم. پرنگار. ( امث ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ماهی بریان چرخ: ماهی بریان چرخ ؛ کنایه از برج حوت : ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ماهی سپهر: ماهی سپهر ؛ اشاره به برج حوت است و ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ماهی فلک: ماهی فلک ؛ برج حوت که آن راسمکه نیز ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

تا گاو و ماهی: تا گاو و ماهی ( یا تا گاو ماهی ) ؛ ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

سنگ و ابگینه: سنگ و آبگینه ؛ دوناهمتا. ( امثال و ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ابگینه و سنگ با هم بودن: آبگینه و سنگ با هم بودن ؛ دو مخالف ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

از سنگ و از چوب چیزی تراشیدن: از سنگ و از چوب چیزی تراشیدن ؛ کنای ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

بی سنگی: بی سنگی ؛ بی ارزشی. بی اعتباری : زآ ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

پای بسنگ امدن: پای بسنگ آمدن ؛ بمشکلی برخوردن. نار ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دل در سنگ شکستن: دل در سنگ شکستن ؛ خاموشی گزیدن. پای ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دینار سنگ: دینارسنگ . سبک سنگ. سیاه سنگ. شکرسن ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

سنگ ابگینه: سنگ آبگینه ؛ سنگی که برای ساختن شیش ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

سنگ اسیان: سنگ آسیان ؛ سنگ فسان و سنگی که بدان ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

سنگ اهنربا: سنگ آهن ربا ؛ حجرالمغناطیس. ( از فه ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

سنگ اهن کش: سنگ آهن کش ؛ همان سنگ آهن ربا است ک ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

سنگ ابلیس: سنگ ابلیس ؛ حجر شیاطین. ( یادداشت م ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

سنگ احمر: سنگ احمر ؛ حجرالاحمر و آن سنگی باشد ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

سنگ از موم ساختن: سنگ از موم ساختن ؛ کنایه از امری غر ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

سنگ اسود: دیوار سرای تو کواکب بوسیده چو حاج س ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

سنگ بر دل نهادن: سنگ بر دل نهادن ؛ کنایه از حوصله و ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

سنگ بر دندان امدن: - سنگ بر دندان آمدن ؛ تودهنی خوردن. ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

سنگ بر روی اب امدن: سنگ بر روی آب آمدن ؛ بطرب ورقص آمدن ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

سنگ بر سنگ ایستادن: سنگ بر سنگ ایستادن و ناایستادن ؛ کن ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

سنگ بر سنگ ماندن: سنگ بر سنگ ماندن ؛ کنایه از آشوب عظ ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

سنگ بر شیشه افتادن: سنگ بر شیشه افتادن ؛ کنایه از توبه ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

سنگ بر شیشه زدن: سنگ بر شیشه زدن ؛ کنایه از توبه کرد ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

سنگ بر طاس زدن: سنگ بر طاس زدن ؛ کنایه از توبه کردن ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

سنگ بر قندیل کسی زدن: سنگ بر قندیل کسی زدن و افتادن ؛ آسی ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

سنگ به سبو زدن: سنگ به سبو زدن ؛ زیان رسانیدن. آزار ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

سنگ به سینه زدن: سنگ به سینه زدن ؛ جانبداری کردن : ا ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

سنگ پا: سنگ پا ؛ سنگی متخلخل که برای پاک کر ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

سنگ تراشیده: سنگ تراشیده ؛ هر پارچه سنگ که با تر ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

سنگ تفرقه انداختن: سنگ تفرقه انداختن ؛ پراکنده کردن. م ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

سنگ جمار: سنگ جمار ؛ سنگی است که در عید اضحی ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

سنگ خاله قورباغه را گرو کشیدن: سنگ خاله قورباغه را گرو کشیدن ؛ به ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

سنگ خروس: سنگ خروس ؛ سنگی که در شکم خروس متکو ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

سنگ در استین: سنگ در آستین ؛ ظالم. بیرحم. موذی. م ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

سنگ درم: سنگ درم ؛ سنگی که با آن وزن کنند : ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

سنگ در موزه امدن: سنگ در موزه آمدن ؛ ریگ به کفش درآمد ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

سنگ در موزه داشتن: سنگ در موزه داشتن ؛ ریگ به کفش داشت ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

سنگ در موزه کسی بودن: سنگ در موزه کسی بودن ؛ بیقرار بودن.

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

سنگ راه: سنگ راه ؛ سد راه.

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

سنگ راه شدن: سنگ راه شدن ؛ سد راه شدن.

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

سنگ روی سنگ بند نشدن: سنگ روی سنگ بند نشدن ؛ نظم و امنیت ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

سنگ زیرین اسیا بودن: سنگ زیرین آسیا بودن ؛ کنایه از مقاو ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

سنگ سپاهان: سنگ سپاهان ؛ سنگ سرمه : خوب نبود عی ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

سنگ سماق: سنگ سماق ؛ سنگی بسیار سخت و رنگ آن ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

سنگ سیاه سوخته: سنگ سیاه سوخته ؛ یک نوع سنگی از محص ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

سنگ سیاه کردن: سنگ سیاه کردن ؛ کشتن و قتل کردن وتل ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

سنگ شجری: سنگ شجری ؛ مرجان و بسد و ریشه مرجان ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

سنگ فال: سنگ فال ؛ سنگ های رمل که بدانها تفا ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

سنگ قالی: سنگ قالی ؛ سنگی که بر اطراف فرش و ب ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

سنگ قبطی: سنگ قبطی ؛ سنگی سبز تیره رنگ و بسیا ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

سنگ قمر: سنگ قمر ؛ سنگ سفید و شفاف که در فزو ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

سنگ قناعت: - سنگ قناعت ؛ سنگی که در شدت گرسنگی ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

سنگ کسی را در رود گردانیدن: سنگ کسی را در رود گردانیدن ؛ با فری ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

سنگ کسی یا چیزی را بسینه زدن: سنگ کسی یا چیزی را بسینه زدن ؛ از ک ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

سنگ گردان: سنگ گردان ؛ سنگ آسیا. ( ناظم الاطبا ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

سنگ گردانیدن: سنگ گردانیدن ؛ متحجر کردن. ( ناظم ا ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

سنگ گرده: سنگ گرده ؛ سنگ مثانه.

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

سنگ گشتن: - سنگ گشتن ؛ متحجر شدن. ( ناظم الاط ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

سنگ ماهی: سنگ ماهی ؛ یک نوع سنگ سفید و سخت که ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

سنگ مثانه: سنگ مثانه ؛ سنگ گرده.

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

سنگ مرمره: سنگ مرمره ؛ مرمره. ( ناظم الاطباء ) ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

سنگ مغنی: سنگ مغنی ؛ سنگ برگان که شیشه گران ا ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

سنگ نقره: سنگ نقره ؛ : هر جفتی بدوازده هزار د ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

سنگ نمک: سنگ نمک ؛ نمک طعام متبلور. ( ناظم ا ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

سنگ و سبو: سنگ و سبو ؛ یا سنگ و آبگینه سازگار ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

سنگ یاسم: - سنگ یاسم ؛ سنگی سبز و بزردی مایل ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

سنگ یشم: سنگ یشم ؛ سنگی شبیه به عقیق. ( ناظم ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

نیم سنگ: نیم سنگ ؛ وزنی بمقدار نیم جو.

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

مایکل: مایکل انگلیسی شده ی واژه میکائیل عب ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

طراز: تراز/طراز: تراز معانی متعدد دارد. ا ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

زند: لغت زند به معنای شرح، تفسیر، گویش د ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

استیفا: استعفا: استیفا: این دو کلمه را نب ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

بدو: بَدْوْ: به معنای" آغاز و ابتدا ". ا ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

تبلور: تبلور - کریستالیزاسیون ( Crystalliz ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

pit: Pit :[اصطلاح کازینو]منطقه ای بین می ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

مشبه به: مشبه به : مانسته دکتر کزازی واژه ی ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

اسیر: اسیر :[ اصطلاح تخته نرد] دو مهره ای ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

سیب: سیب عاشقان : نوعی سیب است که نیمی ا ...

١ سال پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١ سال پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

ثبت اولین پرسش

-

بپرس

١ سال پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

مار دوزبان: مار دوزبان ؛ کنایه از مردم منافق و ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

مار زر: مار زر ( زرفام ) ؛ کنایه از قلم است ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

مار زنگوله دار: مار زنگوله دار ؛ مار زنگی. - مار ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

مار شکم سوراخ: مار شکم سوراخ ؛ کنایه از نای هفت بن ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

مار شکن: مار شکن ؛ مارشکنجی نوعی مار : گشته ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

مار شکنج: مار شکنج ؛ مارشکنجی. مار سرخ. ( ناظ ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

مار شکنجی: مار شکنجی ؛ نوعی مار. مار سرخ : برآ ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

مار شیبا: مار شیبا ؛ پهلوی �ماری شپاک � مار ز ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

مارصورت: مارصورت ؛ به هیئت مار : تو مارصورتی ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

مار ضحاک: مار ضحاک ؛ هریک از مارانی که بردوش ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

مار ضحاکی: مار ضحاکی ؛ زنجیر که بر پای مجرمان ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

مار طوقی: مار طوقی ؛ یکی از گونه های مار آبی ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

مار عینکی: مار عینکی ؛ گونه ای مار سمی خطرناک ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

مار کر: مار کر ؛ نوعی مار : از تو و خشم تو ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

مار گرزه: مار گرزه ؛ مار سیاه کفچه دار. ( غیا ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

مار خانگی را نمی کشند: مار خانگی را نمی کشند ، این مثل در ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

مثل دم مار: مثل دم مار، یعنی سخت تلخ . ( یادداش ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

مثل مار سرکوفته: مثل مار سرکوفته . یعنی در حرکت و پی ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

مثل دیوار: مثل دیوار ؛ که هیچ اظهار تأثر نکند ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

در کوزه فقاع کردن: در کوزه فقاع کردن ؛ در تنگنا گذاشتن ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

کوزه چوبین: کوزه چوبین ؛ کوزه ای که از چوب ساخت ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

کوزه شکسته: کوزه شکسته ؛ کوزه ای که خرد و شکسته ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

کوزه کوزه کردن خربزه: کوزه کوزه کردن خربزه ؛ پهلو کردن آن ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ارنیکاها: آرَنیکاها : ( ( āranyakas ) یعنی جن ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

سر اکبر: سِرّ اکبر : کتابی و ترجمه است از او ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

بطش: بطش ( بر وزن فرش ) چنانکه راغب در م ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

یخرصون: یخرصون از ماده خرص ( بر وزن غرس ) د ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

اجر خانه: آجُرخانه ؛ آجری که متعلق بخانه است. ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

اسایش خانه: - آسایش خانه ؛ آسایشگاه. مکانی که غ ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

افتابخانه: آفتاب خانه ؛ خانه آفتاب. تابخانه. ( ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

افتابه خانه: آفتابه خانه ؛ لولهنگ خانه. جایی که ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

اهنگر خانه: آهنگرخانه ؛ جایی که در آنجا آهنگری ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ائینه خانه: آهنگرخانه ؛ جایی که در آنجا آهنگری ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

از خانه بیرون کردن: از خانه بیرون کردن ؛ از خانه خارج ک ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

از سرخانه افتادن: از سرخانه افتادن ؛ سر خانه بمعنی حد ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

انگبین خانه: انگبین خانه ؛ خانه مگس نحل. جایی که ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ایرمانخانه: ایرمان خانه ؛ ایرمان سرای. خانه کرا ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

بادخانه: بادخانه ؛ بادگیر. قله. ( ناظم الاطب ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

بارخانه: بارخانه ؛ خیمه و چادر و هر چیز مانن ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

بازیگر خانه: بازیگرخانه ؛ جایی که در آن تئاتر یا ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

باژ خانه: باژخانه ؛ محل پرداخت باج و خراج. جا ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

بخانه عقل بازگشتن: بخانه عقل بازگشتن ؛ بعد از خشم یا ف ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

بناخانه: بنّاخانه ؛ خانه ای که بنّاسازی باشد ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

بندخانه نای: بندخانه نای ؛ فاصله مابین دوبند نیش ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

بنده خانه: بنده خانه ؛ خانه بنده. خانه من. [ ا ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

بهارخانه: بهارخانه ؛ بتخانه. بتکده. بنای رفیع ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

بیمارخانه: بیمارخانه ؛ مریضخانه. بیمارستان. ( ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

پس خانه: پس خانه ؛ چادر و بار و اسباب بزرگان ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

تاریک خانه: تاریک خانه ؛ مکان تاریکی که عکاسها ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

تشک خانه: تشکخانه ؛ جا و اطاقی در منازل که در ...

١ سال پیش

مدال‌های علی باقری