علی باقری - جزئیات مدال‌ها

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

راه و سنت کسی را گرفتن: - راه و سنت کسی را گرفتن ؛ طریقه و ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ارام و راه: آرام و راه ؛ آرامش و آیین. سکون و ق ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

سر از راه تافتن: سر از راه تافتن ؛ نافرمانی کردن. سر ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

رسم و راه: رسم و راه ؛ رسم و آیین. سنت و کیش : ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

سر براه: سربراه ؛ در تداول عامّه ، مطیع. سرب ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

سری براه پایی براه: سری براه پایی براه ؛ در همه اعمال م ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

سر پیچیدن از ایین و راه: سر پیچیدن از آیین و راه ؛ از دین و ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

روبراه امدن: روبراه آمدن ؛ به اطاعت گرویدن. از س ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

راه باطل: راه باطل ؛ دین باطل. مذهب ناحق. کیش ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

گم شدن راه: گم شدن راه ؛ از میان رفتن آیین. برچ ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

گم کرده راه: گم کرده راه ؛ که راه را گم کند. که ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

فرمان و راه: فرمان و راه ؛ آیین و دستور. شیوه و ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

راه خدا: راه خدا ؛ سبیل اﷲ. دین خدا. آیین خد ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

راه سنت: راه سنت ؛ مذهب سنت : طبل خواری در م ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

راه دین: راه دین ؛ شریعت محمدی ( ص ) . ( از ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

راه مردان: راه مردان ؛ آیین بزرگان. رسم رادمرد ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

راه محمد: راه محمد ؛ دین محمد. دین اسلام : ز ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

راه و ایین: راه و آیین ؛ کیش وآئین. سنت و رسم. ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

راه یزدان سپردن: راه یزدان سپردن ؛ دین ایزدی گرفتن. ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

راه مسلمانی: راه یزدان ؛ آیین ایزد. کیش یزدان. س ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

روی و راه: روی و راه ؛ چاره جویی و اراده : ازآ ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

زراه: ز راه ( از راه ) ؛ از حیث. از جهت. ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

بیراه گردیدن: بیراه گردیدن ؛ بیهوش شدن. از هوش رف ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

براه خدا دادن: براه خدا دادن ؛ در راه خدا خرج کردن ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

اهتداء: اهتداء؛ راه راست گرفتن. ( دهار ) . ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

راه را نزدیک کردن: راه را نزدیک کردن ؛ کنایه از مهمان ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

راه راست نمودن: راه راست نمودن ؛ نشان دادن راه راست ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

راه روشن کردن: راه روشن کردن ؛ راهنمایی کردن. ( از ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

راه سر اوردن: راه سر آوردن ؛ بآخر رسیدن راه. ( به ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

راه سر کردن: - راه سر کردن ؛ بآخر رسیدن راه. ( ا ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

راه سوی ده بردن: راه سوی ده بردن ؛ راه بده بردن. کنا ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

راه سفر گرفتن: راه سفر گرفتن ؛ بسفر رفتن. قصد سفر ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

راه سیاه کردن بر کسی: راه سیاه کردن ( سیه کردن ) بر کسی ؛ ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

راه شاه: راه شاه ؛ بمعنی شاه راه است که راه ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

راه طلب: راه طلب ؛ طریق خواهانی. طریق خواستا ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

راه شوق: راه شوق ؛ راه عشق. راه اشتیاق و دلب ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

راه طی کردن: راه طی کردن ؛ راه بردن. راه پیمودن. ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

راه عدم: راه عدم ؛ اجل ومرگ. ( ناظم الاطباء ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

راه غول دار: راه غول دار ؛ روزگار. ( ناظم الاطبا ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

راه غول: راه غول ؛ دنیا و روزگار. ( ناظم الا ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

راه عشق: راه عشق ؛ طریق عشق : مرغ خوشخوان را ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

راه فراخ: راه فراخ ؛ راه پهن. راه عریض. راه و ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

راه قدس: راه قدس ؛ وادی قدس. ( آنندراج ) . ر ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

راه فروکوفتن: راه فروکوفتن ؛ طی کردن آن. پیمودن ر ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

راه فروبستن: راه فروبستن ؛ مقابل راه گشادن. ( از ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

راه قطع کردن: راه قطع کردن ؛ پیش رفتن وحرکت کردن ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

راه کبریتی: راه کبریتی ؛ ( رنگ ) با خطهای باریک ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

راه کاهکشان: راه کاهکشان ؛ مجره و کهکشان. ( ناظم ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

راه کژ: راه کژ ؛ راه کج. رجوع به همین ترکیب ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

راه کسی را گم کردن: راه کسی را گم کردن ؛ گمراه ساختن او ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

راه کسی بجایی یا بر جایی یا در جایی افتادن: راه کسی بجایی یا بر جایی یا در جایی ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

راه کناره: راه کناره ؛ راه ساحلی. ( یادداشت مو ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

راه کور: راه کور ؛ راهی که در آن مردم تردد ن ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

راه کوره: راه کوره ؛ کوره راه. رجوع به ترکیب ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

راه کوفته: راه کوفته ؛ راهی که در آن آمدورفت ک ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

راه کوه رفتن: راه کوه رفتن ؛ لواطت کردن و این از ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

راه گذاشتن: راه گذاشتن ؛ طی طریق کردن. رفتن راه ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

راه کهکشان: راه کهکشان ؛ راه کاهکشان. مجرة. رجو ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

راه کوه: راه کوه ؛ طریق جبال. ( لغت محلی شوش ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

راه مرده: راه مرده ؛ کنایه از راهی است که همو ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

راه گم کرده: راه گم کرده ؛ گمراه. ضال. - || از ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

راه گرفتن بجایی: راه گرفتن بجایی ؛ کنایه از رفتن بدا ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

راه مارپیچ: راه مارپیچ ؛ راه پر پیچ و خم. راه پ ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

راه ناامن: راه ناامن ؛ راهی که مسافران را از ر ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

راه نزدیک و پول بسیار: راه نزدیک و پول بسیار ؛ کنایه از بد ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

راه منار: راه منار ؛ راه پر پیچ و خم را گویند ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

راه مسلوک: راه مسلوک ؛ راه رفته شده. راه پیمود ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

راه نزدیک و زبان خوش وپول بسیار: راه نزدیک و زبان خوش وپول بسیار ؛ ک ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

راه نماینده: راه نماینده ؛ نماینده راه. راهنما. ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

راه واشدن: راه واشدن ؛ باز شدن راه. گشوده شدن ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

راه وادادن: راه وادادن ؛ رها کردن راه. بازگذارد ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

راه وصل: راه وصل ؛ طریق وصل. راه وصال : راه ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

راه و بیراه زدن: راه و بیراه زدن ، ره و بیراه زدن ؛ ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

راه واکردن: - راه واکردن ؛ مقابل راه بستن. ( به ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

راه و بیراه افتادن قطعات جامه یی: راه و بیراه افتادن قطعات جامه یی ؛ ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

راه و رخنه: راه و رخنه ؛ ترکیب عطفی است نظیر: ر ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

راه و نیم راه: - راه و نیم راه ؛ در نقاط مختلف راه ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

راه و نیمه راه: راه و نیمه راه ؛ در اثنای را. ( یاد ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

روبراه: روبراه ؛ در تداول عامه متناسب. خوب. ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

رها کردن راه: رها کردن راه ؛ بمعنی گذاشتن راه. ( ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ز راه بازگشتن: ز ( از ) راه بازگشتن ؛ از نیمه راه ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

سر دوراه: سر دو راه ؛ آغاز دو راهی. نقطه تلاق ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

کمراه: کم راه ( اسب ) ؛ که نیکو براه نرود.

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

لشکر براه اوردن: لشکر براه آوردن ؛ لشکر کشیدن. سوق د ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

نیم راه: نیم راه ؛ نیمه راه. اثنای راه : چنا ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

نیمه راه: نیمه راه ؛ نیم راه. نصف راه. راه بپ ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

نماینده راه: نماینده راه ؛ راه نماینده. راهنما. ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

راه افتاب: راه آفتاب ؛ مدار آفتاب. ( ناظم الاط ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

از راه امدن: از ( ز ) راه آمدن ؛ از راه بازگشتن. ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

از راه درامدن: از راه درآمدن وز راه درآمدن ؛ از سف ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

از راه دراز امدن: از راه دراز آمدن ؛ از سفر طولانی بر ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

راه ابه: راه آبه ؛ معبر. ممر. میزاب. قصب. ( ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

براه رفتن با کسی: براه رفتن با کسی ؛ مسافرت کردن با ا ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

از راه رسیدن: از راه رسیدن ؛ از سفر رسیدن : بتر ا ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

از راه گذاشتن: از راه گذاشتن ؛ از سفر بازداشتن. سف ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

راه از پیش پای برداشتن: راه از پیش پای برداشتن ؛کنایه از تر ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

راه را ساختن: راه را ساختن ؛ آماده شدن برای سفر و ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

رنج راه: رنج راه ؛ رنج مسافرت. زحمت سفر. ر ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ساز راه کردن: ساز راه کردن ؛ اسباب سفر مهیا کردن. ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ساز راه: ساز راه ؛ زاد سفر. ( یادداشت مؤلف ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

از راه افتادن: از راه افتادن ( فتادن ) ؛ از سفر با ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

از راه افکندن: از راه افکندن ؛ از سفر بازداشتن. ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

از راه انداختن: از راه انداختن ؛ مانع سفر کسی شدن. ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

راه دشوار: راه دشوار ؛ راه سخت. راه مشکل. راه ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

راه دویده: راه دویده ؛ کنایه از سعی و تلاش بیف ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

راه دیده کسی گرفتن: راه دیده کسی گرفتن ؛ مانع دیدن وی ش ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

راه دیوار کردن چیزی را: راه دیوار کردن چیزی را ؛ بند کردن ر ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

راه دور و دراز: راه دور و دراز ؛ راهی که بسیار طولا ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

استرشاد: استرشاد؛ راه راست خواستن. ( تاج الم ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

راه راست گرفتن: راه راست گرفتن ؛ راه صواب و درستی ر ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

ستاره: ستاره کلمه ای است که در زبان اصلی ( ...

١ سال پیش

پاسخ با حداقل ٥ رای

-

بپرس

-

ما در ترکی ضرب المثلی داریم ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

از ره برخاستن: از ره برخاستن ؛ دور شدن از راه. بیک ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

از راه بردن: از راه بردن ؛ منحرف ساختن. براه دیگ ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

از راه خار برداشتن: از راه خار برداشتن ؛دفع فساد و مفسد ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

از راه بگشتن: از راه بگشتن ؛ از راه برگشتن : حزم. ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

مرد ایزد: مرد ایزد ؛ مرد خدا : همان مرد ایزد ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

از راه برگشتن: از راه ( راهی ) برگشتن ؛ ترک کردن آ ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

از راه اندر امدن: از راه اندر آمدن ؛ رسیدن. فراز آمدن ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

از راه برده: از راه برده ؛ عاشق. ( آنندراج ) .

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

از راه دور امده: از راه دور آمده ؛ بعضی گویند عبارت ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

از راه رفتن یا شدن: از راه ( ز راه ) رفتن یا شدن ؛ بمحض ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

از راه دور رسیده: از راه دور رسیده ؛ از راه دور آمده. ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

از راه کوه رفتن: از راه کوه رفتن ؛ کنایه از اغلام کر ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

براه امدن: براه آمدن ؛ راهی شدن. حرکت کردن. آغ ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

از راه گشتن: از راه گشتن ؛ انحراف. ( فرهنگ فارسی ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ببست امدن راه: ببست آمدن راه ؛ به بن بست رسیدن. بم ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

چشم براه ماندن: چشم براه کسی نهادن ؛ انتظار کشیدن. ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

راه ازچاه ندانستن: راه ازچاه ندانستن ؛ باز نشناختن راه ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دل و دیده براه بودن: - دل و دیده براه بودن ؛ انتظار کشید ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

خط راه: خط راه ؛ تذکره عبور و مرور. ( ناظم ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

راه اندرگرفتن: راه اندرگرفتن ؛ راه رفتن. راه گرفتن ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

راه بازدادن: راه بازدادن ؛ راه گشودن. گذاردن که ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

راه بابا کوهی رفتن: راه بابا کوهی رفتن ؛ عمل لواطت کردن ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

راه باباکوهی: راه باباکوهی ؛ لواطت کردن. ( از بها ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

راه بازشدن: راه بازشدن ؛ راه واشدن. مقابل راه ب ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

راه بده داشتن: راه بده داشتن ، راهی بدهی داشتن ؛ ک ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

راه بازگونه نورد: راه بازگونه نورد ؛ کنایه از راه دشو ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

راه بازکردن بجایی: راه بازکردن بجایی ؛ رفت و آمد کردن ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

راه بده نمودن: راه بده نمودن ؛ راهنمایی کردن بسوی ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

راه بر باد بستن: راه بر باد بستن ؛ بسیار بودن چیزی. ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

راه براوردن بچیزی: راه برآوردن بچیزی ؛ بند کردن راه بس ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

راه برداشتن بسویی: راه برداشتن بسویی ؛ کنایه از رفتن ب ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

راه بریده: راه بریده ؛ راهی که بسبب هنگامه رهز ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

راه بستن بر کسی: راه بستن بر کسی ؛ مسدود کردن راه وی ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

راه بسر شدن: راه بسر شدن ؛بآخر رسیدن راه. ( ارمغ ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

راه بمنزل بردن کسی را: راه بمنزل بردن کسی را ؛ رهبری کردن ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

راه بسر کسی بردن: راه بسر کسی بردن ؛ بسر وقت او رسیدن ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

راه بسر بردن: راه بسر بردن ؛ کنایه از تمام کردن ر ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

راه به بست امدن: راه به بست آمدن ؛ بند شدن راه. ( به ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

راه بغی: راه بغی ؛ طریقه ظلم. راه ستم پیشگی. ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

راه بهشت: راه بهشت ؛ کاهکشان. کهکشان. مجره : ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

راه بی انجام: راه بی انجام ؛ راه بیکران. راه دور ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

راه بیکرانه: راه بیکرانه ؛راه بی پایان. راهی که ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

راه پاسپرده: راه پاسپرده ؛ راه مسلوک. راهی که بی ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

راه پا بازکردن بجایی: راه پا بازکردن بجایی ؛ رفت و آمد کر ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

راه پر دست انداز: راه پر دست انداز؛ در تداول عامه راه ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

راه پیش پای برداشتن: راه پیش پای برداشتن ؛ ترک تلاش کردن ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

راه پیچ پیچ: راه پیچ پیچ ؛راهی که پیچ و خم داشته ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

راه پیدا: راه پیدا ؛ راه آشکار و معلوم شده. ر ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

راه پاک کن: راه پاک کن ؛ ابزاری که بدان راه را ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

راه پیش پای کسی گذاشتن: راه پیش پای کسی گذاشتن ؛ راهنمایی ک ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

راه پیش پای کسی نهادن: راه پیش پای کسی نهادن ؛ رجوع به راه ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

راه چپ زدن: راه چپ زدن ؛ کنایه از فرار کردن با ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

راه حاجیان: راه حاجیان ؛مجره وکهکشان. ( ناظم ال ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

راه پیش گذاشتن: راه پیش گذاشتن ؛ رهنمایی کردن. ( نا ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

راه حجاج: راه حجاج ؛ راه مکه. راه کعبه. رجوع ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

راه حسن چپ کوچه زدن و صاف گذشتن: راه حسن چپ کوچه زدن و صاف گذشتن ؛ د ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

راه خطا: راه خطا ؛ طریق باطل. طریق ناراستی : ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

راه خرد: راه خرد ؛ طریق عقل : هرآنکس که گردد ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

راه خود را گرفتن و رفتن: راه خود را گرفتن ( یا کشیدن ) و رفت ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

راه خواب زدن: راه خواب زدن ؛ خواب ربودن. خواب کسی ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

راه خفته: راه خفته ؛ کنایه از راهی که درازی د ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

راه خوابیده: راه خوابیده ؛ راه خفته. راه دور و د ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

راه دراز: راه دراز ؛ راه طویل و دور : هلال وا ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

راه درازناک: راه درازناک ؛ راه دور و دراز. راه ط ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

راه در گرفتن: راه در گرفتن ؛ اشغال کردن راه. سر ر ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

راه دست کسی نبودن: راه دست کسی نبودن ؛ متمایل بانجام د ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

خشم شب: خشم شب :خشم شب اقدامی است که به جهت ...

١ سال پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

شات: شات : تعداد تصویری است که ازلحظه ی ...

١ سال پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

زن مرد: زن مرد ؛ زنی چون مرد به خلق و خوی و ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

دان: دان در زبان ترکی به معنی صبح زود ، ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

نورد: صحرا نورد : شتر

١ سال پیش

پاسخ صحیح

-

بپرس

-

what’s the point یعنی هدف از ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

کود: کود : در فارسی باستان این کلمه به م ...

١ سال پیش

پاسخ صحیح

-

بپرس

-

great lengths یعنی تمام تلاش خود ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

موسی بره گیر: موسی بره گیر ؛ کنایه از آفتاب است ب ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

فرعون شدن: فرعون شدن ؛ مغرور و متکبر شدن و سرک ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

جنگ انداختن: جنگ انداختن ؛ جنگ کردن.

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

جنگ انگیز: جنگ انگیز؛ آنکه تحریض و تشویق بجنگ ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

جنگ پیوستن: جنگ پیوستن ؛ جنگ کردن. نبرد کردن : ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

جنگ جای: جنگ جای ؛میدان جنگ. جنگ گاه.

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

جنگ جستن: جنگ جستن ؛ بدنبال جنگ رفتن. جنگ کرد ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

جنگ اوژن: جنگ اوژن ؛ جنگ آور. جنگ افکن : زره ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

جنگخواه: جنگخواه ؛ جنگجو. طالب جنگ و نزاع. خ ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

جنگدار: جنگدار ؛ جنگی. ( ولف ) .

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

جنگ ساز: جنگساز ؛ جنگجو : از ایشان فغانیش بد ...

١ سال پیش

مدال‌های علی باقری