علی باقری - جزئیات مدال‌ها

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

راه بازگونه نورد: راه بازگونه نورد ؛ کنایه از راه دشو ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

راه بازکردن بجایی: راه بازکردن بجایی ؛ رفت و آمد کردن ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

راه بده نمودن: راه بده نمودن ؛ راهنمایی کردن بسوی ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

راه بر باد بستن: راه بر باد بستن ؛ بسیار بودن چیزی. ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

راه براوردن بچیزی: راه برآوردن بچیزی ؛ بند کردن راه بس ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

راه برداشتن بسویی: راه برداشتن بسویی ؛ کنایه از رفتن ب ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

راه بریده: راه بریده ؛ راهی که بسبب هنگامه رهز ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

راه بستن بر کسی: راه بستن بر کسی ؛ مسدود کردن راه وی ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

راه بسر شدن: راه بسر شدن ؛بآخر رسیدن راه. ( ارمغ ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

راه بمنزل بردن کسی را: راه بمنزل بردن کسی را ؛ رهبری کردن ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

راه بسر کسی بردن: راه بسر کسی بردن ؛ بسر وقت او رسیدن ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

راه بسر بردن: راه بسر بردن ؛ کنایه از تمام کردن ر ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

راه به بست امدن: راه به بست آمدن ؛ بند شدن راه. ( به ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

راه بغی: راه بغی ؛ طریقه ظلم. راه ستم پیشگی. ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

راه بهشت: راه بهشت ؛ کاهکشان. کهکشان. مجره : ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

راه بی انجام: راه بی انجام ؛ راه بیکران. راه دور ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

راه بیکرانه: راه بیکرانه ؛راه بی پایان. راهی که ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

راه پاسپرده: راه پاسپرده ؛ راه مسلوک. راهی که بی ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

راه پا بازکردن بجایی: راه پا بازکردن بجایی ؛ رفت و آمد کر ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

راه پر دست انداز: راه پر دست انداز؛ در تداول عامه راه ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

راه پیش پای برداشتن: راه پیش پای برداشتن ؛ ترک تلاش کردن ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

راه پیچ پیچ: راه پیچ پیچ ؛راهی که پیچ و خم داشته ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

راه پیدا: راه پیدا ؛ راه آشکار و معلوم شده. ر ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

راه پاک کن: راه پاک کن ؛ ابزاری که بدان راه را ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

راه پیش پای کسی گذاشتن: راه پیش پای کسی گذاشتن ؛ راهنمایی ک ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

راه پیش پای کسی نهادن: راه پیش پای کسی نهادن ؛ رجوع به راه ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

راه چپ زدن: راه چپ زدن ؛ کنایه از فرار کردن با ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

راه حاجیان: راه حاجیان ؛مجره وکهکشان. ( ناظم ال ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

راه پیش گذاشتن: راه پیش گذاشتن ؛ رهنمایی کردن. ( نا ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

راه حجاج: راه حجاج ؛ راه مکه. راه کعبه. رجوع ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

راه حسن چپ کوچه زدن و صاف گذشتن: راه حسن چپ کوچه زدن و صاف گذشتن ؛ د ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

راه خطا: راه خطا ؛ طریق باطل. طریق ناراستی : ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

راه خرد: راه خرد ؛ طریق عقل : هرآنکس که گردد ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

راه خود را گرفتن و رفتن: راه خود را گرفتن ( یا کشیدن ) و رفت ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

راه خواب زدن: راه خواب زدن ؛ خواب ربودن. خواب کسی ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

راه خفته: راه خفته ؛ کنایه از راهی که درازی د ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

راه خوابیده: راه خوابیده ؛ راه خفته. راه دور و د ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

راه دراز: راه دراز ؛ راه طویل و دور : هلال وا ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

راه درازناک: راه درازناک ؛ راه دور و دراز. راه ط ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

راه در گرفتن: راه در گرفتن ؛ اشغال کردن راه. سر ر ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

راه دست کسی نبودن: راه دست کسی نبودن ؛ متمایل بانجام د ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

خشم شب: خشم شب :خشم شب اقدامی است که به جهت ...

١ سال پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

شات: شات : تعداد تصویری است که ازلحظه ی ...

١ سال پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

زن مرد: زن مرد ؛ زنی چون مرد به خلق و خوی و ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

دان: دان در زبان ترکی به معنی صبح زود ، ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

نورد: صحرا نورد : شتر

١ سال پیش

پاسخ صحیح

-

بپرس

-

what’s the point یعنی هدف از ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

کود: کود : در فارسی باستان این کلمه به م ...

١ سال پیش

پاسخ صحیح

-

بپرس

-

great lengths یعنی تمام تلاش خود ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

موسی بره گیر: موسی بره گیر ؛ کنایه از آفتاب است ب ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

فرعون شدن: فرعون شدن ؛ مغرور و متکبر شدن و سرک ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

جنگ انداختن: جنگ انداختن ؛ جنگ کردن.

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

جنگ انگیز: جنگ انگیز؛ آنکه تحریض و تشویق بجنگ ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

جنگ پیوستن: جنگ پیوستن ؛ جنگ کردن. نبرد کردن : ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

جنگ جای: جنگ جای ؛میدان جنگ. جنگ گاه.

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

جنگ جستن: جنگ جستن ؛ بدنبال جنگ رفتن. جنگ کرد ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

جنگ اوژن: جنگ اوژن ؛ جنگ آور. جنگ افکن : زره ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

جنگخواه: جنگخواه ؛ جنگجو. طالب جنگ و نزاع. خ ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

جنگدار: جنگدار ؛ جنگی. ( ولف ) .

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

جنگ ساز: جنگساز ؛ جنگجو : از ایشان فغانیش بد ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

جنگ صف: جنگ صف ؛ آنرا گویند که صف بسته با ه ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

جنگ کن: جنگ کن ؛ جنگی. جنگجو. دلیر. دلاور : ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

جنگ نادیده: جنگ نادیده ؛ بی تجربه در جنگ. جنگ ن ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

جنگ کنان: جنگ کنان ؛ در حالت جنگیدن : غلامانش ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

جنگ و جدل: جنگ و جدل ؛ ( از اتباع ) پیکار و من ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

جنگ و جوش: جنگ و جوش ؛ ( از اتباع ) جنگ و جدال ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

جنگ و جلب: جنگ و جَلَب ؛ ( از اتباع ) پرخاش. ( ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

جنگ را شمشیر میکند سودا را پول: جنگ را شمشیر میکند، سودا را پول ؛ ب ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

هنر: هنر: دکتر کزازی در مورد واژه ی "هنر ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

باگ: باگ : [ اصطلاح هک و امنیت]باگ ها یا ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

سعه صدر: سعه صدر، آزاد اندیشی ( open minded ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

لیمو: لیمو : واژه لیمو از واژه لم گرفته ش ...

١ سال پیش

ثبت حداقل ٣٠٠ رای

-

همه

١ سال پیش

پاسخ صحیح

-

بپرس

-

در گزینه دوم غلط املایی بیشتر &nbs ...

١ سال پیش

پاسخ صحیح

-

بپرس

-

سکندر ایرانی شده ی اسکندر یونانی ا ...

١ سال پیش

پاسخ صحیح

-

بپرس

-

من ذره و خورشید لقایی تو مرا بیما ...

١ سال پیش

پاسخ صحیح

-

بپرس

-

چشم دوختن به چیزی: زل زدن به آن چ ...

١ سال پیش

پاسخ صحیح

-

بپرس

-

به خاطر اظهار نظر و انجام عم ...

١ سال پیش

پاسخ صحیح

-

بپرس

-

فعل امر/فَعَلَ یَفْعِلُ /رجع /صیغه ...

١ سال پیش

پاسخ صحیح

-

بپرس

-

لَا الشَّمْسُ يَنْبَغِي لَهَا أَنْ ...

١ سال پیش

پاسخ صحیح

-

بپرس

-

ساحل زیبای مکسر در کرانه ساحلی خلی ...

١ سال پیش

پاسخ صحیح

-

بپرس

-

ترمیم آرامگاه‌های حافظیه و سعدیه د ...

١ سال پیش

پاسخ صحیح

-

بپرس

-

بعضی ها در باره دین اندیشه میکنند ...

١ سال پیش

پاسخ صحیح

-

بپرس

-

شناخت خط میخی : به سال 1621م. سیاح ...

١ سال پیش

پاسخ صحیح

-

بپرس

-

در دادن : عطا کردن ، بخشیدن ، ارز ...

١ سال پیش

پاسخ صحیح

-

بپرس

-

"شدیداً کاهش یافتن " همان م ...

١ سال پیش

پاسخ صحیح

-

بپرس

-

فیلم گاو از داستان گاو غلامحسین سا ...

١ سال پیش

پاسخ صحیح

-

بپرس

-

دکتر کزازی در مورد واژه ی " فرّه " ...

١ سال پیش

پاسخ صحیح

-

بپرس

-

Stative Verbs فعل حالتی دسته‌ ...

١ سال پیش

پاسخ صحیح

-

بپرس

-

رستم که در برابر تیر های اسفندیار ...

١ سال پیش

پاسخ صحیح

-

بپرس

-

فعلیت یعنی به ظهور رسیدن و آ ...

١ سال پیش

پاسخ صحیح

-

بپرس

-

می لعل مذاب است و صراحی کان است ...

١ سال پیش

پاسخ صحیح

-

بپرس

-

شاعر در این رباعی می گوید : حتی ان ...

١ سال پیش

پاسخ صحیح

-

بپرس

-

این ابر که قطرات با ارزش همچون مرو ...

١ سال پیش

پاسخ صحیح

-

بپرس

-

نشانه آن است که آنطور که انتظار می ...

١ سال پیش

پاسخ صحیح

-

بپرس

-

این دو واژه در املا یکسان، ولی در ...

١ سال پیش

پاسخ صحیح

-

بپرس

-

مردانگی عبارت است از : &nbs ...

١ سال پیش

پاسخ صحیح

-

بپرس

-

مقصود از راه پرخون همان راه عشق اس ...

١ سال پیش

پاسخ صحیح

-

بپرس

-

ای [خدایی ] که بر طرف کننده ی مشکل ...

١ سال پیش

پاسخ صحیح

-

بپرس

-

نشیمن کون و فساد در اینجا کنایه از ...

١ سال پیش

پاسخ صحیح

-

بپرس

-

دسته گل به آب دادن در اینجا ...

١ سال پیش

پاسخ صحیح

-

بپرس

-

انسان ها را به پیچ و مهره های نظام ...

١ سال پیش

پاسخ صحیح

-

بپرس

-

چاچول باز تغییر یافته ی چوچول باز ...

١ سال پیش

پاسخ صحیح

-

بپرس

-

دستور در اینجا به معنی" وزیر " و م ...

١ سال پیش

پاسخ صحیح

-

بپرس

-

رغبت صادق: میل راستین . ( مرزبان ن ...

١ سال پیش

هر ٢٠ پاسخ صحیح

-

بپرس

١ سال پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

فتنا: وَ لَقَدْ فَتَنَّا قَبْلَهُمْ قَوْم ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

مردان راه: مردان راه ؛ سالکان طریق حق : چنین ن ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

مرد دنیا: مرد دنیا ؛ دنیاپرست.

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

مرد خدا: مرد خدا ؛ مرد حق : نیم نانی گر خورد ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

مرددین: مرد دین ؛ دیندار : هر آنکس که بر دا ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

مرد راه: مرد راه ؛ مرد ره. سالک راه حقیقت : ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

مرد لاف: مرد لاف ؛ لاف زن : سخن سنج بیرنج اگ ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

مرد ره چیزی شدن: مرد ره چیزی شدن ؛ در سلوک آمدن : شر ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

مرد کار: مرد کار ؛ کاردان. لایق. کاری : مداخ ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

مرد مرد: مرد مرد ؛ سخت شجاع. بغایت دلیر : به ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

جنگ ازمودن: جنگ آزمودن ؛ جنگ دیدن و تجربه اندوخ ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

مردنژاد: مردنژاد ؛ اصیل. نجیب : دگر آنکه لشک ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

جنگ اغال: جنگ آغال ؛ جنگ انگیز : همیشه تا صفت ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

جنگ امیز: جنگ آمیز ؛ آمیخته بجنگ : ناز جنگ آم ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

جنگاننده: جنگاننده ؛ نغت فاعلی از جنگانیدن.

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

جنگ امدن: جنگ آمدن ؛ جنگ شدن. جنگ آغاز گشتن : ...

١ سال پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

جمشید: جمشید: دکتر کزازی در مورد واژه ی " ...

١ سال پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

خورشیدبخت: خورشیدبخت ؛ با بخت بلند : شه گیتی آ ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

خورشید به گل اندودن: خورشید بگل اندودن ؛ کنایه از پنهان ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

خورشید به گل پوشیدن: خورشید بگل پوشیدن ؛ کنایه از پنهان ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

خورشیددل: خورشیددل ؛ کنایه از سخی طبع: خورشید ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

خورشید تابنده: خورشید تابنده ؛ خورشید تابان : ز خو ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

خورشید رخشان: خورشید رخشان ؛ خورشید تابان : برون ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

خورشید سر دیوار: خورشید سر دیوار ؛ کنایه از غروب ورف ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

خورشیدفر: خورشیدفر ؛ با فر و شکوه. آنکه فر خو ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

مطلع خورشید: مطلع خورشید ؛ طلوعگاه خورشید : ای ت ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

وعد الله حقا: إِلَیْهِ مَرْجِعُکُمْ جَمِیعاً وَعْ ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

کتاب حکیم: الر ، تلک آیات الکتاب الحکیم ( یونس ...

١ سال پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

hindu trimurti: Hindu Trimurti خدایان تثلیث هندو ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ویشنو: ویشنو : یکی از خدایان تثلیث هندو وی ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

موجود نیمه ادم و شیر: موجود نیمه آدم و شیر: یکی از خدایان ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

رامای تبر به دست: راما ( Ram� ) ی تبر به دست: یکی از ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

سومنات: معبد سومَنات ( Somanātha ) از جمله ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

به زمین انداختن روی کسی: به زمین انداختن روی کسی : [عامیانه، ...

١ سال پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

پاسخ با حداقل ٥ رای

-

بپرس

-

فرّه : دکتر کزازی در مورد واژه ی " ...

١ سال پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

مثل اب در پرویزن و مثل اب در غربال: مثل ( چو ) آب در پرویزن و مثل آب در ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

مثل اب حنا: مثل آب حنا ؛ کم رنگ و کم مایه ، چای ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

مثل اب دهان مرده: مثل ( چو ) آب روان ؛ سهل و سَلِس : ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

مثل اب ظرفشویی: مثل آب ظرفشویی ؛ کم مایه ( آبگوشت و ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

مثل اب زر: مثل ( همچو ) آب زر ؛ بدلخواه. ببهتر ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

مثل اب سیرابی: مثل آب سیرابی ؛ کم چربی و گنده ، آب ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

مثل اب حوض: مثل آب حوض ؛ سرد و بیمزه.

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

مزه اب دادن: مزه آب دادن ؛ سخت بیمزه و بیطعم بود ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

مثل اب و شکر: مثل آب و شکر ؛ سخت بهم درآمیخته.

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

مثل نقش بر اب: مثل نقش بر آب ؛ ناپایدار درخاطر و ذ ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

مثل اب و اتش: مثل آب و آتش ؛ جمعنشدنی. ضد یکدیگر.

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

اب رفته بجوی بازنیاید: آب رفته بجوی بازنیاید ؛ در مورد امر ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

اب که یک جا ماند میگندد: آب که یک جا ماند میگندد ؛ سفر کردن ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ابم است و گاوم است نوبت اسیابم است: آبم است و گاوم است نوبت آسیابم است ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

اب که از سر گذشت چه یک گز چه صد گز: آب که از سر گذشت چه یک گز چه صد گز، ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

اب روشنائی است: آب روشنائی است ؛ این جمله را هنگامی ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

اب ریخته با کوزه نیاید: آب ریخته با کوزه نیاید ؛ چیزی را گو ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

اب سربالا میرود قورباغه شعر میخواند: آب سربالا میرود قورباغه شعر میخواند ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

اب ریخته جمع نگردد: آب ریخته جمع نگردد ؛ مرادف ِ آب ریخ ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

اب نطلبیده مراد است: آب نطلبیده مراد است ؛ نعمتی که ناجس ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

با نادان تواضع کردن اب بحنظل دادن است: با نادان تواضع کردن آب بحنظل دادن ا ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ز اب خرد ماهی خرد خیزد: ز آب خرد ماهی خرد خیزد ؛ ازسرمایه ک ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

اب نمی بیند وگرنه شناگر قابلی است: آب نمیبیند وگرنه شناگر قابلی ( لایق ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

مهمان منی به اب انهم لب جوی: مهمان منی به آب آنهم لب جوی ؛ با چی ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

هر کس اب دل خود را میخورد: هر کس آب دل خود را میخورد ؛ هر کس ب ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

اب و روغن بهم نیامیزد: آب و روغن بهم نیامیزد ؛ سازگار آمدن ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

نه اب و نه ابادانی نه گلبانگ مسلمانی: نه آب و نه آبادانی نه گلبانگ مسلمان ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

اب ریخت وپاش: آب ریخت وپاش ؛ آبی که خاص شست و شوی ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

اب روشن داشتن: آب روشن داشتن یا آب روشن بودن کسی ر ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

اب روی کار اوردن: آب روی کار آوردن . رجوع به آب به رو ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

اب زیر که: آب زیر کَه ْ ؛ آب زیرکاه : یکی چون ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

اب شدن دل: آب شدن دل ( زَهره ) ؛ عظیم ترسیدن. ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

اب شدن دل برای چیزی: آب شدن دل برای ( از ) چیزی ؛ سخت خو ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

اب گردنده: آب گردنده ؛ بکنایه ، آسمان : پیمبر ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

اب کسی بردن: آب کسی ( چیزی ) بردن ( ریختن ) ؛ بی ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

اب گشاده: آب گشاده ؛ آب روان. شربت یا مَرَقی ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

اب کردن دل کسی را: آب کردن دل کسی را ؛ او را منتظر ونگ ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

اب و زمین: آب و زمین ؛ عقار : مر او را بسی داد ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

اب ندیده موزه کشیدن: آب ندیده موزه کشیدن ؛ کاری را سخت پ ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

اب و اندازه: آب و اندازه ؛ در اصطلاح بنایان ، تن ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

اب نگشادن از کسی: آب نگشادن از کسی ؛ بخشش و گشایشی از ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

با کسی همان اب در کاسه بودن: با کسی همان آب در کاسه بودن ؛ همان ...

١ سال پیش

مدال‌های علی باقری