علی باقری - جزئیات مدال‌ها

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

از سر کسی زیاد بودن: از سر کسی زیاد بودن: [عامیانه، کنای ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

از سرما چاقو دسته کردن: از سرما چاقو دسته کردن: [عامیانه، ک ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

از سر نو: از سر نو: [عامیانه، اصطلاح] دوباره ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

از سر وا کردن: از سر وا کردن: [عامیانه، کنایه ] کا ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

از سر و کول هم بالا رفتن: از سر و کول هم بالا رفتن: [عامیانه، ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

از سفیدی ماست تا سیاهی زغال: از سفیدی ماست تا سیاهی زغال: [عامیا ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

از سکه افتادن: از سکه افتادن: [عامیانه، کنایه ] ار ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

از سوز کون: از سوز کون: [عامیانه، کنایه ] از رو ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

از سیر تا پیاز: از سیر تا پیاز: [عامیانه، کنایه ] ه ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

از شیر گرفتن: از شیر گرفتن: [عامیانه، اصطلاح] به ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

از شیر مادر حلال تر: از شیر مادر حلال تر: [عامیانه، کنای ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

از شیر مرغ تا جان امیزاد: از شیر مرغ تا جان آمیزاد: [عامیانه، ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

از صرافت چیزی افتادن: از صرافت چیزی افتادن: [عامیانه، کنا ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

از عزا در اوردن: از عزا در آوردن: [عامیانه، اصطلاح] ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

از غورگی مویز شدن: از غورگی مویز شدن: [عامیانه، کنایه ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ازقحطی درامده: ازقحطی درآمده: [عامیانه، کنایه ] گر ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

از قدیم ندیم ها: از قدیم ندیم ها: [عامیانه، اصطلاح] ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

از قرار: از قرار: [عامیانه، اصطلاح] ظاهراً، ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

از قلم افتادن: از قلم افتادن: [عامیانه، کنایه ] فر ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

از قماش چیزی بودن: از قماش چیزی ( کسی ) بودن: [عامیانه ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

از کار درامدن: از کار در آمدن: [عامیانه، کنایه ] آ ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

از کاسه درامده: از کاسه درآمده: [عامیانه، کنایه ] ب ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

از کرگی دم نداشتن خر: از کرگی دم نداشتن خر: [عامیانه، ضرب ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

از کسی حساب بردن: از کسی حساب بردن: [عامیانه، کنایه ] ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

از کسی خوردن: از کسی خوردن: [عامیانه، کنایه ] توا ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

از کسی رودست خوردن: از کسی رودست خوردن: [عامیانه، کنایه ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

از کسی کشیدن: از کسی کشیدن: [عامیانه، کنایه ] از ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

از کف دست مو برامدن: از کف دست مو برآمدن: [عامیانه، کنای ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

از کفر ابلیس مشهورتر: از کفر ابلیس مشهورتر: [عامیانه، ضرب ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

از کمر افتادن: از کمر افتادن: [عامیانه، کنایه ] از ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

از کون اسمان افتادن: از کون آسمان افتادن: [عامیانه، کنای ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

از کون خروس تنگ تر: از کون خروس تنگ تر: [عامیانه، کنایه ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

از کون دراوردن توی دهان گذاشتن: از کون درآوردن، توی دهان گذاشتن: [ع ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

از کون کسی خوردن: از کون کسی خوردن: [عامیانه، کنایه ] ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

از کون کیف بودن: از کون کیف بودن: [عامیانه، کنایه ] ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

از کون نفس کشیدن: از کون نفس کشیدن: [عامیانه، کنایه ] ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

از کیسه ی خلیفه بخشیدن: از کیسه ی خلیفه بخشیدن: [عامیانه، ک ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

از کیسه خوردن: از کیسه خوردن: [عامیانه، کنایه ] نگ ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

از کیسه شدن: از کیسه شدن: [عامیانه، کنایه ] هدر ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

از گرد راه رسیده: از گرد راه رسیده: [عامیانه، اصطلاح] ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

از گردۀ کسی کار کشیدن: از گردۀ کسی کار کشیدن: [عامیانه، کن ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

از گل نازک تر به کسی نگفتن: از گل نازک تر به کسی نگفتن: [عامیان ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

از گلیم خود پا را درازتر کردن: از گلیم خود پا را درازتر کردن: [عام ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

از لج: از لجِ: [عامیانه، اصطلاح] از سر لجا ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

از مخ معاف بودن: از مخ معاف بودن: [عامیانه، کنایه ] ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

از مرحله پرت بودن: از مرحله پرت بودن: [عامیانه، کنایه ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

از منبر پایین امدن: از منبر پایین آمدن: [عامیانه، کنایه ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

از ناف جایی امدن: از نافِ جایی آمدن: [عامیانه، کنایه ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

از نان خوردن افتادن: از نان خوردن افتادن: [عامیانه، کنای ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

از نفس افتادن: از نفس افتادن: [عامیانه، کنایه ] بس ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

از هفت خوان رستم گذشتن: از هفت خوان رستم گذشتن: [عامیانه، ک ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

از هفت دولت ازاد بودن: از هفت دولت آزاد بودن: [عامیانه، کن ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

از هول هلیم توی دیگ افتادن: از هول هلیم توی دیگ افتادن: [عامیان ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

از یک قماش بودن: از یک قماش بودن: [عامیانه، کنایه ] ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

اسباب زحمت: اسباب زحمت: [عامیانه، اصطلاح] کسی ی ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

اسب چپ با همدیگر بستن: اسب چپ با همدیگر بستن: [عامیانه، کن ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

اسب چوبین: اسب چوبین: [عامیانه، کنایه ] تابوت ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

اسب را گم کردن دنبال نعلش گشتن: اسب را گم کردن دنبال نعلش گشتن: [عا ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

اسپند روی اتش بودن: اسپند روی آتش بودن: [عامیانه، کنایه ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

استخاره کردن: استخاره کردن: [عامیانه، کنایه ] وقت ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

استخوان ترکاندن: استخوان ترکاندن: [عامیانه، کنایه ] ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

استخوان جلوی سگ انداختن: استخوان جلوی سگ انداختن: [عامیانه، ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

استخوان خرد کردن: استخوان خرد ( نرم ) کردن: [عامیانه، ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

استخوان در گلو داشتن: استخوان در گلو داشتن: [عامیانه، کنا ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

استخوان را پیش گاو و کاه را پیش سگ انداختن: استخوان را پیش گاو و کاه را پیش سگ ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

استخوان فروش: استخوان فروش: [عامیانه، اصطلاح] ستا ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

استخوان لای زخم گذاشتن: استخوان لای زخم گذاشتن: [عامیانه، ک ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

استکانی زدن: استکانی زدن: [عامیانه، کنایه ] می خ ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

اسرار مگو: اسرار مگو: [عامیانه، اصطلاح] حرف ها ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

اسکلت بندی: اسکلت بندی: [عامیانه، اصطلاح] طرح ر ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

اسم درگوشی: اسم درگوشی: [عامیانه، اصطلاح] نام د ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

اسم شب: اسم شب: [عامیانه، اصطلاح] کلمه ی رم ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

اسم شپش کسی منیژه خانم بودن: اسم شپش کسی منیژه خانم بودن: [عامیا ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

اسم کسی را روی سنگ کندن: اسم کسی را روی سنگ کندن: [عامیانه، ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

اس و فس: اُس و فُس: [عامیانه، اصطلاح] اصل، م ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

اسیر خاک: اسیر خاک: [عامیانه، کنایه ] مرده، ت ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

اشترگربه: اشتر گربه: [عامیانه، اصطلاح] چیزهای ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

اشرف خر: اشرفِ خر: [عامیانه، اصطلاح] حریصی ک ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

اشک تلخ: اشک تلخ: [عامیانه، کنایه ] شراب، اش ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

اشک خنک: اشک خنک: [عامیانه، کنایه ] گریه ی س ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

اشک کسی دم مشکش بودن: اشک کسی دم مشکش بودن: [عامیانه، کنا ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

اشکنک سرشکنک داشتن: اشکنک سرشکنک داشتن: [عامیانه، کنایه ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

اشک کوه: اشک کوه: [عامیانه، کنایه ] یاقوت، ل ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

اشهد را گفتن: اشهد را گفتن: [عامیانه، کنایه ] برا ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

اصحاب منقل: اصحاب منقل: [عامیانه، کنایه ] اهل گ ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

اصل کاری: اصل کاری: [عامیانه، کنایه ] مهم تری ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

اصول دین پرسیدن: اصول دین پرسیدن: [عامیانه، کنایه ] ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

اطفال باغ: اطفال باغ: [عامیانه، کنایه ] گل های ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

افتادگی: افتادگی: [عامیانه، اصطلاح] پریشانی، ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

افتادن بچه: افتادن بچه: [عامیانه، اصطلاح] سقط ش ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

افتادن به گردن کسی: افتادن به گردن کسی: [عامیانه، کنایه ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

افتادن تشت کسی از بام: افتادن تشت کسی از بام: [عامیانه، کن ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

افتادن توی پوست کسی: افتادن توی پوست کسی: [عامیانه، کنای ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

افتادن توی هچل: افتادن توی هچل: [عامیانه، کنایه ] گ ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

افتادن دست: افتادن دست: از فرط کار زیاد در دست ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

افت کردن: افت کردن: [عامیانه، کنایه ] کاهش یا ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

افسار سر خود: افسارسرخود: [عامیانه، کنایه ] خود ر ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

افسار کسی را شل کردن: افسار کسی را شل کردن: [عامیانه، کنا ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

فسرده بیان: افسرده بیان: [عامیانه، کنایه ] بیهو ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

افسرده پستان: افسرده پستان: [عامیانه، کنایه ] زن ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

افندی پیزی: افندی پیزی: [عامیانه، کنایه ] به ظا ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

اقبال کسی به برج ریق بودن: اقبال کسی به برج ریق بودن: [عامیانه ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

اق گرفتن: اُق گرفتن: [عامیانه، کنایه ] حالت ت ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

اکه ننه: اَکه ننه: [عامیانه، اصطلاح] آدم آب ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

اگر بمیری هم: اگر بمیری هم: [عامیانه، اصطلاح] به ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

اگر و مگر کردن: اگر و مگر کردن: [عامیانه، کنایه ] ش ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

الابختکی: الابختکی: [عامیانه، کنایه ] اتفاقی، ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

الامان: اَل اَمان: [عامیانه، اصطلاح] زینهار ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

الانه: الانه: [عامیانه، اصطلاح] همین حالا، ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

الا و للا: الاو للا [عامیانه، کنایه ] ( به خدا ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

التفاتی: التفاتی: [عامیانه، اصطلاح] داده شده ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

الحق و الانصاف: الحق و الانصاف: [عامیانه، اصطلاح] ا ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

الدرم بلدرم کردن: الدرم بلدرم کردن: [عامیانه، کنایه ] ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

الدنگ: الدنگ: [عامیانه، کنایه ] بیکاره، مف ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

الف الف کردن: الف الف کردن: [عامیانه، کنایه ] قاچ ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

الف به خاک کشیدن: الف به خاک کشیدن: [عامیانه، کنایه ] ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

الفرار: الفرار: [عامیانه، اصطلاح] گریز، بگر ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

الف شدن اسب: الف شدن اسب: [عامیانه، کنایه ] هر د ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

الواتی کردن: الواتی کردن: [عامیانه، کنایه ] عیاش ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

اله و بله: اله و بله: [عامیانه، کنایه ] چنین و ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

اله و بله: اله و بله: [عامیانه، کنایه ] چنین و ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

اله و بله کردن: اله و بله کردن: [عامیانه، کنایه ] ل ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

الیسون و ولیسون: الیسون و ولیسون: [عامیانه، کنایه ] ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

با اتش بازی کردن: با آتش بازی کردن: [عامیانه، کنایه ] ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

بابا ننه دار: بابا ننه دار : [عامیانه، اصطلاح] خا ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

باب دهان: باب دهان : [عامیانه، اصطلاح] موافق ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

باب طبع: باب طبع : [عامیانه، اصطلاح] موافق م ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

باج به شغال دادن: باج به شغال دادن: [عامیانه، کنایه ] ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

با خرس توی جوال رفتن: با خرس توی جوال رفتن: [عامیانه، کنا ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

تخم شربتی: تخم شربتی: [ اصطلاح در تداول عامه ] ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

تر و فرز: تر و فرز: [ اصطلاح در تداول عامه ]ب ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

نخ نایلون: نخ نایلون: [ اصطلاح در تداول عامه ] ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

سیاه نام شده: سیاه نام شده: [ اصطلاح در تداول عام ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

خیر پیش: خیر پیش: [ اصطلاح در تداول عامه ]جم ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

نفاق بازار: نفاق بازار : روایی , رونق آن . ( ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

نفرت طبیعت: نفرت طبیعت : بیزاری طبع . ( مرزبا ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

نفس باز پسین: نفس باز پسین : دم آخر . ( مرزبان ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

نفس برکشیدن: نفس برکشیدن : آه کشیدن . ( مرزبان ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

نفس زدن: نفس زدن : تنفس کردن . ( مرزبان نا ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

نفع و ضر: نفع و ضر : سود و زیان . ( مرزبان ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

نفور گشتن: نفور گشتن : گریزان گشتن ، رمیدن . ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

نقاوت جیب: نقاوت جیب : پاکی گریبان . ( مرزبا ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

نقش انداخته: نقش انداخته : تصویر طرح شده . ( م ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

نقش انگیخته تقدیر: نقش انگیخته ی تقدیر : تصویر پرداخته ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

نقش باز خواندن: نقش باز خواندن : دریافتن موضوع . ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

نقش بر موم نهادن: نقش بر موم نهادن : مصور ساختن . ( ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

نقش بستن: نقش بستن : قلم زدن . ( مرزبان نام ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

نقش بند کن فیکون: نقش بند کن فیکون : خدا . ( مرزبان ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

نقشبندی: نقش بندی : نگارگری . ( مرزبان نام ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

نقش الحجر: نقش الحجر : نقش بر سنگ . ( مرزبان ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

نقش دیوار: نقش دیوار : عکس دیوار . ( مرزبان ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

نقش زخارف: نقش زخارف : تصویر زینتها . ( مرزب ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

نقش زدن: نقش کردن : تصویر نمودن . ( مرزبان ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

نقش نهادن: نقش نهادن : اثر گذاشتن . ( مرزبان ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

نقصان پذیرفتن: نقصان پذیرفتن : کاستن . ( مرزبان ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

نقصان حدوث: نقصان حدوث : کاستی حادث شدن . ( م ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

نقص حدثان: نقص حدثان : کاستی پیشامدها . ( مر ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

نقص عهد: نقص عهد : شکستن پیمان . ( مرزبان ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

نقطه اعتدال: نقطه ی اعتدال : نقطه ی تعادل . ( ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

نقطه نبوت: نقطه ی نبوت : مرکز پیامبری . ( مر ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

نقطه نقار: نقطه ی نقار : اثر دلگیری . ( مرزب ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

نقله شریعت: نقله ی شریعت : ناقلان دین. ( مرزب ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

نقود اموال: نقود اموال : مال های نقد . ( مرزب ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

نقود منثورات: نقود منثورات : نثر های نقد . ( مر ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

نکاح فرمودن: نکاح فرمودن : عقد کردن . ( مرزبان ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

نکت فواید: نکت فواید : نکته های مفید . ( مرز ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

نکته انداز: نکته انداز : مضمون پرداز . ( مرزب ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

نکو ایین: نکو آیین :نیک اندیش . ( مرزبان نا ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

نکو عهد: نکو عهد : درست پیمان . ( مرزبان ن ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

نکو گوی: نکو گوی : خوش سخن. ( مرزبان نامه، ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

نگارخانه چین: نگارخانه ی چین : نقاشخانه ی چین . ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

نگار خوانچه: نگار خوانچه : نقش خوانچه . ( مرزب ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

نگاه داشتن پند: نگاه داشتن پند : به کار بستن آن . ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

نگاه داشتن خود را: نگاه داشتن خود را : صیانت کردن خود ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

نگونساری: نگونساری : واژگونی . ( مرزبان نام ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

نمام تر: نمام تر : سخن چین تر . ( مرزبان ن ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

نم فرو خوردن: نم فرو خوردن : خیس خوردن . ( مرزب ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

نوا برداشتن: نوا برداشتن : نغمه سر دادن . ( مر ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

نواخت فرمودن: نواخت فرمودن : ملاطفت کردن . ( مر ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

نوادر مفاکهه: نوادر مفاکهه : میوه های کمیاب . ( ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

نوادر نکت: نوادر نکت : نکته های نادر . ( مرز ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

نوازع نیاز: نوازع نیاز : حاجت برکننده . ( مرز ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

نواهض عزمات: نواهض عزمات : عزم های انگیخته . ( ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

نوایب روزگار: نوایب روزگار : سختی های روزگار . ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

نوای خسروانی: نوای خسروانی : نغمه ی خسروانی . ( ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

نوایر حقد: نوایر حقد : شعله های حقد . ( مرزب ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

نوایر خشم: نوایر خشم : شعله های خشم . ( مرزب ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

نوای عشق: نوای عشق : نغمه ی عشق . ( مرزبان ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

نوبت به سر امدن: نوبت به سر آمدن : پایان یافتن آن . ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

نوبهار عمر: نوبهار عمر : آغاز عمر . ( مرزبان ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

نوداماد: نوداماد : تازه داماد . ( مرزبان ن ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

نور دادن: نور دادن : فروغ بخشیدن . ( مرزبان ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

نورسیدگان: نورسیدگان : تازه رسیدگان . ( مرزب ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

نور مستعار: نور مستعار : فروغ عاریتی . ( مرزب ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

نور معرفت: نور معرفت : نور دانش . ( مرزبان ن ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

نوشتن مراحل و منازل: نوشتن مراحل و منازل : طی کردن آن . ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

نوش گوار: نوش گوار : خوشگوار . ( مرزبان نام ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

نوید عاطفت: نوید عاطفت : بشارت عاطفه . ( مرزب ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

نهادن کتاب: نهادن کتاب : تألیف کردن آن . ( مر ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

نهاده تقدیر: نهاده ی تقدیر : مقدر . ( مرزبان ن ...

١ سال پیش

مدال‌های علی باقری