علی باقری - جزئیات مدال‌ها

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

باشگونگی: دکتر کزازی در نوشته های خود واژه " ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

باشگونه: دکتر کزازی در نوشته های خود واژه " ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

بر افزون: دکتر کزازی در نوشته های خود واژه " ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

زاید: دکتر کزازی در نوشته های خود واژه " ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

برکامه: دکتر کزازی در نوشته های خود واژه " ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

علی رغم: دکتر کزازی در نوشته های خود واژه " ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

بساورد: بساورْد: دکتر کزازی در نوشته های خ ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

بنسری: دکتر کزازی در نوشته های خود واژه " ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ردالعجز علی الصدر: دکتر کزازی در نوشته های خود واژه " ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

بودنی بی گمان: دکتر کزازی در نوشته های خود واژه " ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

مستقبل محقق الوقوع: دکتر کزازی در نوشته های خود واژه " ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

کمال: دکتر کزازی در نوشته های خود واژه " ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

کامل: دکتر کزازی در نوشته های خود واژه " ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

بونده: دکتر کزازی در نوشته های خود واژه " ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

بونده مرد: دکتر کزازی در نوشته های خود واژه " ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

بهانگی نیک: بهانگی نیک: دکتر کزازی در نوشته ها ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

حسن التعلیل: دکتر کزازی در نوشته های خود واژه " ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

انفاس صبحدم: انفاس صبحدم: نسیم ملایم و خوش سحرگا ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

عنبر فشان: عنبر فشان: دکتر حسن انوری در مورد " ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

بار از خر کسی افتادن: بار از خر کسی افتادن: کنایه از گرفت ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

مرغان چمن: مرغان چمن:بلبلان ( ( خبر ما برسانی ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

هوس باختن: هوس باختن:عشق بازی ( ( همه کس عیب ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

پای در سنگ امدن: پای در سنگ آمدن :گرفتار حادثه و درد ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

کمان مهره: کمان مهره: دکتر حسن انوری در مورد " ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

بربار: بَر بار: چیده نشده، میوه بربار: میو ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

نفس پرستی: نفس پرستی: به هوا و هوس و خواهش نفس ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ادمی صورت: آدمی صورت: آنکه از جهت چهره و صورت ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

برادران طریقت: برادران طریقت: آنان که راه و روش فک ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

باد در چنگ بودن: باد در چنگ بودن:[ از کاری] فایده و ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

حسن سیرت: حسن سیرت:خوش خویی، خوش رفتاری و نیک ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

کفایت بیان: کفایت بیان: شایستگی و رسایی در بیان ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

جراحت رسیده: جراحت رسیدگان: مجروحان، زخمی ها، زخ ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

طبع موزون: طبع موزون: قریحه ی شاعرانه و هنرمند ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

تنگ عیش: تنگ عیش:تنگ روزی، تهیدست ( ( جان ن ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

بناکام: بناکام:به خلاف میل، بناچار. ( ( خ ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

هوا پختن: هوا پختن: هوسی در سر پرورانید ن، عا ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

سرای عقل: سرای عقل: دکتر حسن انوری در مورد " ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

فراق نامه: فراق نامه: نامه یا کتابی که در آن ا ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

سودای چیزی را پختن: سودای چیزی را پختن: در اشتیاق و آرز ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

محب صادق: مُحبِّ صادق: دوستار و عاشق راستین. ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

خدای بینان: خدای بینان: عارفان. ( ( نظر خدای ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

عامیان: عامیان: جمع عامی، افراد نادان و اند ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

اصحاب نظر: اصحاب نظر: صاحبان نظر، اهل ذوق و شن ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دل بی خویشتن: دل بی خویشتن: دل از خود بیخود شده. ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

شبهای قمر: شب های قمر:شبهای مهتابی که نور ماه ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

کیش مات: مات: واژه ی مات در شترنج با واژه ها ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

سفره بی انتظار: سفره بی انتظار: سفره ای که بدون انت ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

خداوند هوش: خداوند هوش: کوشیار، هوشمند. ( ( ب ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

بر سر پا: بر سرپا: ایستاده، آرام نگرفته، شتاب ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

حسن عهد: حُسن عهد: پایبندی به پیمان، وفاداری ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ایام بقا: ایام بقا: روزگار و مدت زندگی ( ( ب ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

پیکر مطبوع: پیکر مطبوع: اندام دلپذیر ( ( سعدیا ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

باغ تفرج: باغ تفرج: باغی که فقط برای تفرج است ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

داد خود ستاندن: داد خود ستاندن: حق خود را گرفتن ( ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

گردن بر فلک افراختن: گردن بر فلک افراختن: بسیار شادمان و ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

تیغ هندی: تیغ هندی: دکتر حسن انوری در مورد"تی ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

بدیع شمایل: بدیع شمایل: دارنده ی چهره بدیع و زی ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

شمع جمع: شمع جمع: آنکه در میان جمعیت و مجلس ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

سرور: Server : واژه Server انگلیسی همان ت ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

پذیرا: پذیرا/ پذیره: این دو واژه را نباید ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

پرتقال: پرتقال /پرتغال: نام یکی از مرکبات و ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

پرسپولیس: پرسپولیس:. پرسپولیس[persepolis] نام ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

پیرامن: پیرامَن/پیرامون:پیرامن و پیرامون با ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

پیشبرد: پیشبُرد /پیش بُرد: اگر به صورت اسم ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

پیشبرد: پیشبُرد /پیش بُرد: اگر به صورت اسم ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

پیش خان: پیشخان: املای پیشخان به همین صورت ص ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

پیشروی: پیشروی/پیشرفت: این دو واژه هر چندکه ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

cover: واژه ی cover انگلیسی تغییر یافته ی ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

به سر شدن: به سر شدن: به سر رفتن، کنایه از این ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

اول نظر: اول نظر: در نگاه نخستین . ( ( من ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

نفحات صبح: نفحات صبح: بادهای ملایم و خوشبویی ص ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

اهوی حرم: آهوی حرم: آهویی که وارد حرم می شود. ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

تحسر: تَأَثُّر/ تَحَسُّر: این دو کلمه را ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

تاریک: تار/ تاری/ تاریک: این سه واژه همگون ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

تالار: تالار: این کلمه عربی نیست و بنابرای ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

طالار: تالار/تالار: این کلمه عربی نیست و ب ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

طحال: طحال که در زبان ترکی به آن طالاخ یا ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

طپانچه زدن: تپانچه/طپانچه: این واژه در قدیم به ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

طپانچه خوردن: تپانچه/طپانچه: این واژه در قدیم به ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

طپاندن: تپیدن/طپیدن: این واژه فارسی است و ب ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

طپیدن: تپیدن/طپیدن: این واژه فارسی است و ب ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

تشت: تشت/طشت: تشت واژه ی فارسی است و طبع ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

طشت: تشت/طشت: تشت واژه ی فارسی است و طبع ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

تشک: تُشَک/توشک/دُشک/دوشک: به معنای" زیر ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

توشک: تُشَک/توشک/دُشک/دوشک: به معنای" زیر ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

دشک: تُشَک/توشک/دُشک/دوشک: به معنای" زیر ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

تشیید: تشیید/تشدید: این دو کلمه را نباید ب ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

تصادم کردن: تصادف/تصادم: تصادف به معنای" به هم ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

تصادم: تصادف/تصادم: تصادف به معنای" به هم ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

تصفیه حساب: تصفیه ی حساب/ تسویه ی حساب: در دورا ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

تعویذ: تَعْویض/ تعویذ: این دو کلمه را نبای ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

تعویذ کردن: تَعْویض/ تعویذ: این دو کلمه را نبای ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

تفریغ: تَفْریق/ تَفْریغ: این دو کلمه را نب ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

تفریق: تَفْریق/ تَفْریغ: این دو کلمه را نب ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

تفریغ حساب: تَفْریق/ تَفْریغ: این دو کلمه را نب ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

تفریق کردن: تَفْریق/ تَفْریغ: این دو کلمه را نب ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

تفاهم: تفهیم و تفهّم/ تفاهم: تفهیم یعنی "ف ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

تلنگر: تَلَنْگُر: به معنای ضربه ای که با چ ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

تلنگل: تَلَنْگُر/تلنگل: به معنای ضربه ای ک ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

تماس گرفتن: تماس گرفتن: تماس از مصدر مَسّّ می آ ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

تماس گرفتن: تماس گرفتن: تماس از مصدر مَسّّ می آ ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

sevdayla: با همدلی ، با عشق و محبت[ترکی استان ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

birleştik: صلح کردیم , آشتی کردیم

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

direndik: پنجه در پنجه افکندیم ، وارد مبارزه ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

zulme: با ظلم و شتم

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

asla: اصلا ، به هیچ عنوان

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

eğilmedik: خم نشدیم , گردن فرود نیاوردیم , تسل ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ağa: آقا ، ارباب , خان[ترکی استانبولی]

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

beylere: به خان ها ، به ارباب ها، به گردن کل ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

meydan: میدان ، میدان جنگ و مبارزه

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

haramilere: به حرامیان، به چپاولگران[ترکی استان ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

yıktık: به زمین زدیم ، به زمین انداختم , پش ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

engelleri: انگل ها , مزاحم ها[ترکی استانبولی]

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

birleşsin: متحد شوید ,

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

canlar: انسان ها , جان ها[ترکی استانبولی]

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

meydana: به صحنه ، به میدان[ترکی استانبولی]

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

gelsin: بیایند ، بگذارید بیایند[ترکی استانب ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

yolumuz: راه مان ، مسیرمان

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

hak: حق ، برحق[ترکی استانبولی]

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

hak yolu: راه حق[ترکی استانبولی]

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

inanan: باور کنید ، ایمان بیاوید , بپذیرید

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

yağmurda: در زیر بارش باران

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

karda: در زیر بارش برف

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ayazda: در زمهریز زمستان ، در شبهای صاف و س ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

omuz omuza: شانه به شانه ی هم , در کنار هم[ترکی ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

omuz omuza: شانه به شانه ی هم , در کنار هم[ترکی ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

meydan okuyoruz: رجز می خوانید، شعر حماسی می خوانید

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

fırtınayız: مثل توفان هستید[ترکی استانبولی]

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

durduramazlar: نمی توانند شما را متوقف کنند ، نمی ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

kuramazlar: [ترکی استانبولی] نمی توانند بسازند ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

saadat: [ترکی استانبولی]: سعادت، کامرانی، خ ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

saat kurmak: [ترکی استانبولی]: کوک کردن ساعت.

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

saat bomba: [ترکی استانبولی] ( نظ ) بمب ساعتی.

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

saat tamircisi: [ترکی استانبولی]: ساعت ساز.

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

sabahči: [ترکی استانبولی]: شب زنده دار.

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

satčilik: [ترکی استانبولی]: ساعت سازی، ساعت ف ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

تماشاگر: تماشایی/تماشاگر: تماشا در فارسی به ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

لاشه جست و رشته ببرد: ظاهراً به معنی" کار از کار گذشت" و ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

لاشه دبر: لاشه دَبِر: لاشه به معنی زبون و لاغ ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

لاف پاشیدن: لاف پاشیدن: لاف زدن، خودستایی کردن. ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

لب غنچه گل ساختن: ظاهراً به معنی خرسند شدن و رضا به د ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

اب اتش افروز: آب آتش فروز: فیوضات الهی، عشق. آب ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

اب اتش نمای: آب آتش نمای : کنایه از شراب لعلی . ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

اب از در کسی طمع داشتن: آب از در کسی طمع داشتن : ظاهراً به ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

اب بر اتش ریختن: آب یا آبی بر آتش کسی ریختن یا زدن: ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

اب تیغ: آب تیغ : کنایه از تیزی و دم تیغ و ش ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

اب در پیش اسیا داشتن: آب در پیش آسیا داشتن : نظیر آب در ج ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

اب در جوی کسی راندن: آب در جوی کسی راندن : صاحب اقبال کر ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

اب در ریگ: آب در ریگ : ظاهرا کنایه از محو و فن ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

اب در شکم داشتن: آب در شکم داشتن : شکم پر آب، کسی که ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ابدست کردن: آبدست کردن : وضو ساختن باشد . ( ( ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

اب دهان زنبور: آب دهان زنبور : شهد، عسل. ( ( خاک ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

اب سرد و کوزه پیروزه: آب سرد و کوزه پیروزه : بنا به حدس ا ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

اب سنان: آب سنان : آب در اینجا به معنی تیزی ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

اب کوبان: آب کوبان: کنایه از کسانی که کار بیه ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

اب گردش: آب گردش : تغییر آب و هوا و جای بیما ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

اب لیسیدن بر لب نیل: آب لیسیدن بر لب نیل : ظاهرا کنایه ا ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

اب منصف: آب منصف : آب معتدل و ملایم . ( ( ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

اب ندیم: آب ندیم : ظاهراً یعنی کسی که همیشه ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

اب و باد کسی را به اتش و خاک دادن: آب و باد کسی را به آتش و خاک دادن : ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

اتش اب زای: آتش آب زای: آتش آب پرور، کنایه از ت ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

اتش اب سوز: آتش آب سوز : عشق . ( ( آب آتش فرو ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

اتش اب نگار: آتش آبنگار: یعنی مظفر چه به ظاهر ما ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

اتش اسمان: آتش آسمان : کنایه از خورشید است . ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

اتش اشام: آتش آشام : آتش خوار، حرام خوار. رشو ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

اتش از جگر کسی بر اوردن: آتش از جگر کسی برآوردن : جگر او را ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

اتش از چنار جستن: آتش از چنار جستن : آتش از چنار بر آ ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

اتش از خیار بر امدن یا جستن: آتش از خیار برآمدن یا جستن : امری م ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

اتش اندر زدن: آتش اندر زدن : کنایه از ترک دادن و ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

اتش باد خوار: آتش باد خوار : کنایه از خود شاعر اس ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

اتش پای: آتش پای : بی قرار و نیز کنایه از جل ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

اتش در دماغ چیزی زدن: آتش در دماغ چیزی زدن : ظاهراً به مع ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

اتش و پنبه: آتش و پنبه: سخت ناسازوار. دو ضد، دو ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

اتشین تابوت: آتشین تابوت : کنایه از دل . ( ( د ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

اتشین خامه: آتشین خامه: کسی که قلم تند و تیز دا ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

اتشین دربند: آتشین دربند: عنصر آتشی . ( ( چون ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

اتشین سر: آتشین سر : کنایه از تندخو و بی باک ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ادم دم بودن: آدم دم بودن : لاف انسانیت زدن . ( ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ادمی زا: آدمی زا: آدمیزاد، زاده ی آدم، انسان ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

اذرشسب: آذر شسب : ظاهراً مخفف آذرگشسب یا آذ ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ارزو در دل شکستن: آرزو در دل شکستن : دندان روی جگر گذ ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

استین در دهان داشتن: آستین در ( بر ) دهان داشتن : کنایه ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

اسمان جامه: آسمان جامه : نیلگون. ( ( همه نقاش ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

اسمان پیمودن: آسمان پیمودن : ظاهراً به معنی یافتن ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

اسمان رای: آسمان رای : آنکه رای و اندیشه ی او ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

اسمان قدر: آسمان قدر : آنکه مقام و مرتبه اش بس ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

افتاب اب: آفتاب آب: ظاهرا یعنی دارای اعتبار و ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

الصخر: آل صخر : خاندان ابوسفیان بن حرب بن ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

اماس را از فربهی بشناس: آماس را از فربهی بشناس : یعنی مجازی ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

اواز افکندن: آواز ه افکندن : مشهور شدن. ( ( در ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

اهن دهان: آهن دهان : درشت گوی. ( ( چون تنور ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

اهنین پای: آهنین پای : کنایه از استوار و پایدا ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

اهو ناف: آهو ناف : آهو ناف ظاهراً ناف یا ناف ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

والدات: والدات : والدات جمع والده ، در لغت ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

وجه: وجه : وجه در لغت به معنی صورت است و ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

عزیز: عزیز : عزیز در لغت به معنی هر چیز م ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

بطانه: بطانة در لغت به معنی لباس زیرین است ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

وهن: وهن :وهن در لغت به معنی هر نوع سستی ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

ناس: واژه ی انگلیسی national با واژه الن ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

فظ: فظ در لغت به معنی کسی است که سخنانش ...

١ سال پیش

مدال‌های علی باقری