پیشنهادهای Rez7 (٩٥)
سرشار، لبریز ( معمولا در لحظه ) . نگنجیدن در پوست خود از شوق در لحظه ( بخاطر شنیدن یه خبر، دیدن معشوق، عزم یه سفر جذاب و . . . )
فروش خرت و پرت - حراج لوازم خانگی فروش لوازم دست دوم مختلف توسط افراد و نه کاسبان حرفه ای. عموما بهش Yard Sale هم میگند.
خدمت در محل ارایه دهنده - مراجعه به محل ارایه دهنده. سرویسی که مشتری به محل فراهم کننده ی آن سرویس مراجعه می کند ( مانند درمان، ماساژ، سکس، آرایش و ...
سرویس در محل. سرویسی که فراهم کننده ی آن، سرویس را در محل مشتری ارایه می کند. مانند درمان، ماساژ، سکس و . . . متضاد incall service
آزاد باش ( ارتش، پلیس )
مسیر تباهی، به سوی نیستی
عوام پسند، عامه پسند. نقل مجلس ( بار مثبت نداره ) .
تغییر روند داستان ( ادبیات و فیلمنامه نویسی ) . نقطه عطف داستان. همچنین: Plot Turn
چرخش روند داستان ( ادبیات و فیلمنامه نویسی ) . تغییر مسیر روند و رخدادهای داستان با آشکار شدن موضوعی یا اتفاق جدیدی. در برخی متون: Turning Point یا ...
نوعی سلاح دستی ( Handgun )
محل پارک کم توانان - جا پارک معلولین
گران، پرهزینه That restaurant cost a mint, I can't afford it.
و چنین مواردی و مانند اینها
همگام سازی
فلاخن داوود از سامانه های دفاعی ارتش اسراییل
David's Sling فلاخن داوود از سامانه های دفاعی اسراییل
رفتارهای اغراق آمیز احساسی و حتی گاهی پر خاشگرانه
تعویق خدمت سربازی
صفت: خروشان، متلاطم
زمان گذشته ی foreknow. پیش آگاهی داشت، پیشتر می دانست.
پیش آگاهی داشتن، دانستن پیش از رخداد
سرسختانه، سمج وار، لجوجانه
سفر روح. نام آهنگی فوق العاده از گروه راک ایرلندی The Cranberries در سال 2012.
کردلیا، نام شاهزاده خانم قهرمان در نمایشنامه درام �شاه لیر� اثر شکسپیر.
تضعیف شده، دچار فروپاشی شده
دسته و اهرم چوبی برای چرخاندن سکان مرجع تصویر: Wiktionary
تباه کننده، پلیدناک
کشانده شده ( با by معمولا، کشانده شده و پیشران شده به وسیله ی عاملی خارجی )
به شکلی ناراحت کننده، معذب کننده
تهی از خاطرات، به شکلی دور از ذهن
نگارش درست: perplexity، به معنی بهت، حیرت، شگفتی
صفت: ناگزیر، ناچار
فضول همه کاره، همه چیزدان
دخالت بیجا کردن، فضولی کردن
شهری در ایالت یوتا آمریکا
متضاد appalled، نترسیده، آرام، خونسرد
وضوح، ملموس بودن، قابل شهود
نشانه گرفتن ( تپانچه - سلاح )
شهر و مرکز ایالت کالیفرنیا در آمریکا
سبزی، تازگی، خرمی ( فرانسوی )
املای دیگر: gilder 1 - در قدیم، واحد پول کشور هلند - فلورین. 2 - زرنگار، طلاکوب، زرین کار.
1 - زرنگار، زرکوب. املای دیگر: guilder 2 - در قدیم، واحد پول کشور هلند. فلورین هم گفته میشد.
به عنوان صفت: لاغر، نحیف
شوخ و شنگی
به عنوان فعل: ردیف کردن، جور کردن، مرتب کردن
دستفروش، دوره گرد خرده فروش. املای دیگر peddler
عجیب و غریبی، نامانوس بودن
سرسخت ترین، قوی ترین
عجولانه، شتابان، نسنجیده
قرون وسطی: شنل آستین کوتاه فاخری که مبارزان روی زره می پوشیدند. مثل ایشون در فیلم ارباب حلقه ها. . .