deferment

/dəˈfɜːrmənt//dɪˈfɜːmənt/

معنی: تاخیر، تعویق
معانی دیگر: دیرکرد، پس افکنی، (نظام) معافیت موقت

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: the act of putting off or delaying; postponement.

(2) تعریف: a postponement of induction into military service.

جمله های نمونه

1. he received his military deferment
او معافیت موقت از خدمت نظام را دریافت کرد.

2. Franken also avoided military service with student deferments while at Harvard and, ultimately, a high lottery number.
[ترجمه گوگل]فرانکن همچنین از خدمت سربازی با تعویق دانشجویی در هاروارد و در نهایت تعداد زیادی قرعه کشی اجتناب کرد
[ترجمه ترگمان]Franken همچنین از خدمت سربازی با تاخیر در دانش آموزان خودداری کرد در حالی که در دانشگاه هاروارد و در نهایت یک عدد لاتاری بسیار بالا بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. When I entered Columbia Law School my military deferment was in default.
[ترجمه گوگل]وقتی وارد دانشکده حقوق کلمبیا شدم، تعویق سربازی من به طور پیش فرض بود
[ترجمه ترگمان]زمانی که وارد دانشکده حقوق کلمبیا شدم، تعویق نظامی من به صورت پیش فرض بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Medical deferment for a very bad heart.
[ترجمه گوگل]تعویق پزشکی برای قلب بسیار بد
[ترجمه ترگمان]داروهای پزشکی برای یه قلب خیلی بد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Your ministerial decision for long - term deferment of reclamation will be sung by many generations to come.
[ترجمه گوگل]تصمیم وزیری شما برای به تعویق انداختن بلندمدت احیاء توسط نسل های آینده خوانده خواهد شد
[ترجمه ترگمان]تصمیم وزارتی شما برای به تعویق انداختن reclamation طولانی توسط بسیاری از نسل های آینده خوانده خواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. NOTE: If No, you should apply for examination deferment by submitting the Form E - DA.
[ترجمه گوگل]توجه: اگر خیر، باید با ارسال فرم E - DA برای تعویق امتحان درخواست دهید
[ترجمه ترگمان]توجه: اگر نه، شما باید به تعویق بررسی با ارسال فرم E - DA درخواست دهید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Students who are granted deferment for the allocated module must make additional payment for that course before being allowed to re-enroll.
[ترجمه گوگل]دانش‌آموزانی که برای ماژول اختصاص‌یافته به تعویق می‌افتند، باید قبل از ثبت‌نام مجدد، مبلغ اضافی برای آن دوره پرداخت کنند
[ترجمه ترگمان]دانشجویانی که به تعویق انداختن ماژول اختصاص داده می شوند باید پیش پرداخت اضافی را قبل از ثبت نام مجدد انجام دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Application for Deferment of Examination should be submitted to the Academic Affairs Office via the Advisor.
[ترجمه گوگل]درخواست تعویق آزمون باید از طریق مشاور به اداره امور علمی ارائه شود
[ترجمه ترگمان]درخواست برای deferment بررسی باید از طریق مشاور به دفتر امور آکادمیک ارسال شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Drop - out and deferment rates are also hair - curling: only 40 % of students graduate in four years.
[ترجمه گوگل]نرخ انصراف از تحصیل و به تعویق افتادن آن نیز موی فر است: تنها 40 درصد از دانش آموزان در چهار سال فارغ التحصیل می شوند
[ترجمه ترگمان]نرخ بیکاری و تعویق به تعویق می افتد: تنها ۴۰ % از دانش آموزان در چهار سال فارغ التحصیل می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The bank do not allow further deferment of his payment.
[ترجمه گوگل]بانک اجازه تعویق بیشتر پرداخت خود را نمی دهد
[ترجمه ترگمان]این بانک اجازه تعویق بیشتر پرداخت ها را نمی دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Please note, whenever relevant, evidence of course completion, discontinuation or deferment must be supplied.
[ترجمه گوگل]لطفاً توجه داشته باشید، در صورت لزوم، مدارک تکمیل، توقف یا به تعویق افتادن دوره باید ارائه شود
[ترجمه ترگمان]لطفا توجه داشته باشید، هر زمان که مربوط باشد، مدرک تکمیل دوره، discontinuation یا تعویق را باید تهیه کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. I was a farm boy and at the time I would have had a deferment from the draft as an only farm son.
[ترجمه گوگل]من یک پسر مزرعه بودم و در آن زمان به عنوان تنها پسر مزرعه از سربازی به تعویق افتادم
[ترجمه ترگمان]من یک پسر مزرعه بودم و در آن زمان، مانند یک پسر مزرعه کار می کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. I undertake to resume studies following the expiry of the deferment period approved.
[ترجمه گوگل]متعهد می شوم پس از اتمام دوره تعویق تایید شده، تحصیلات را از سر بگیرم
[ترجمه ترگمان]من متعهد می شوم که مطالعات پس از انقضای دوره تعویق تایید شده را ازسر بگیرم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Students are to refer to the regulations governing course deferment, refund and withdrawal the Student Contact.
[ترجمه گوگل]دانشجویان باید به مقررات مربوط به تعویق دوره، استرداد و انصراف از تماس دانشجویی مراجعه کنند
[ترجمه ترگمان]دانشجویان باید به مقررات مربوط به تعویق، بازپرداخت، بازپرداخت و خروج تماس دانش آموز مراجعه کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

تاخیر (اسم)
suspension, stick, lag, cunctation, delay, reprieve, retardation, deferment, postponement, mora, tarriance

تعویق (اسم)
cunctation, prorogation, deferment, postponement, procrastination, supersedure, mora, put-off

انگلیسی به انگلیسی

• postponement, delay, suspension

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه ( در معنای به تعویق انداختن ) اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : defer
✅️ اسم ( noun ) : deferral / deferment
✅️ صفت ( adjective ) : deferred
✅️ قید ( adverb ) : _
[سرمایه گذاری]
دوره تعویق ( deferment ) ، دوره مسدودی ( lockout ) ، دوره ضربه گیری ( cushion )
دوره ای که طی آن قرضه ( باند ) قابل فراخوان نیست
دوستان گرامی وقتی مفهوم کلمه یا عبارتی را ازطریق کمک کاربران متوجه میشویم حداقل کاری که میتوانیم بکنیم، لایک کردن آن معنی به منظور دلگرم نمودن آن مترجم برای ادامه کار و کمک بیشتر آتی به خودمان است. زبان فارسی مانند هر دارایی دیگری برای بقا نیازمند کمک همه فارسی دانان برای بقا است.
...
[مشاهده متن کامل]

بپرس