پیشنهاد‌های رسول حسین بگی (٦٧)

بازدید
١٥٢
تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

1. ترکوندن 2. حداکثر استفاده رو از چیزی بردن مثال: The director has hit a home run with his latest movie این کارگردان با این آخرین فیلمش واقعا ترکوند.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٠

کسل کننده

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد

1. شوکه نشدن، عکس العملی نشون ندادن مثال: No matter how you try to shock or annoy her, she never skips a beat هرچقدر که تلاش کنی شوکه یا دلخورش کنی ا ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٣

کار ناشایست انجام دادن مثال: I didn’t expect you to stoop to lying ازت انتظار نداشتم کار ناشایست دروغ گفتن رو انجام بدی سطح خود را پایین آوردن مثال: ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

اگه این شکلی بشه. . . ، در این صورته که . . . مثال: That being the case, nuclear power cannot be dismissed اگه این شکلی باشه، قدرت هسته ای نمیتونه ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٦

وراجی کردن، یه بند حرف زدن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد

آبیاری قطره ای

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٥

معنای اول: بدون مجازات معنای دوم: بی پاداش مثال: No good deed goes unpunished هیچ کار خیری بی پاداش نمی مونه

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢

خالص پرداختی مثال: my discretionary income is next to nothing خالص پرداختیم چیزی نزدیک به صفره ( درآمد منهای مالیات، بیمه، اقساط و . . . )

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣

حداکثر لذت رو بردن، خودت رو خفه کردن، افراط در چیزی یا کاری مثال: ?would you like to go large for just 40 cents میخوای فقط با 40 سنت خودت رو خفه کنی ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٢

آراسته، مرتب

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٦

ناکارآمد، به دردنخور، نشدنی

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣

کار درست، کاردان person who has Savoir faire has the innate ability to do or say the right thing at the right time

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٢

مشکلی پیش بیاد پای همه گیره همه کسانی که تو ماجرا دست دارن، گیر هستن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٢

مصرف گرایی تجملی، مصرف بی رویه

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٦

نق زدن، غر زدن Stop whingeing about the situation and accept it اینقدر راجب این وضعیت غر نزن و قبولش کن

پیشنهاد
١٠٥

دوست آن باشد که گیرد دست دوست، در پریشان حالی و درماندگی

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٥

در نتیجه چیزی تاثیر گذاشتن مثال:The dignity and courage shown by the president may tip the balance in his party’s favour متانت و شجاعتی که از سوی رئ ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١

ماکزیمم، نهایتا مثال: It’s only a 20 - minute walk, half an hour at the very outside همش 20 دقیقه راهه، نهایتا نیم ساعت

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٣٦

تحت هر شرایطی مثال: I’ll call you tonight, no matter what امشب بهت زنگ میزنم، تحت هر شرایطی که شده

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣

اغلب، غالبشون، بارها شده، غالب اوقات

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٦

تا حدود. . . ، به میزان. . . he was in debt to the tune of forty thousand pounds تا حدود 40 هزار پوند زیر بدهی بود.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤

جرات، شهامت It took a lot of chutzpah to talk to your boss like that خیلی جرات میخواد که با رئیست اینطوری حرف بزنی

پیشنهاد
١٩

بر سنگ گردان نروید نَبات ( کسی که مدام از این شاخه به اون شاخه بپره چیزی نصیبش نمیشه )

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٦

1. کسی که دائما و بی هدف به دنبال شغل جدیدی است someone who is always moving from one job or place to another with no real purpose 2. قایق ماهیگیری ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣٦

از یه سو هم از سوی دیگه از طرف دیگه

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٠

عجیب نیست. . . مسخره نیست. . . Funnily enough, I can remember what I had for lunch last Monday, but not what I had for breakfast today. مسخره نیس ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٢

از جایگاه خاصی برخوردار بودن در معرض دید همگان قرار دادن If something takes pride of place, you put it in the best position so that it can be seen ea ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٠

سود بردن، بهره بردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٢

غذای خاص، غذای مخصوص a type of food that a person, restaurant, or area is well known for

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٧

جلب توجه کردن to give one's attention to doing something

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١

بهم ریخته و نامرتب in a state of total confusion or disarray

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٣

کسی که وقت زیادی رو صرف تمیزی خونه میکنه spending a lot of time on keeping your house clean and tidy

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١١

علاوه بر همه اینها مثال: I am now tired, cold, and hungry, with a headache into the bargain

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٢

به دل کسی نشستن باب میل کسی بودن To be agreeable to one's values or sensibilities

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٨

١. تسخیر کردن ٢. تجاوز کردن ٣. آسیب جدی وارد کردن Examples 1. Music ravishes the soul 2. the men want to ravish her 3. a landscape ravished by drought

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٠

از قبل خبر ندادن فوری و بدون آمادگی قبلی به محض وقوع خبر دادن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٠

انبار کردن ( به ویژه برای روز مبادا ) to accumulate a large store of something against bad times

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٧

ویژگی خوب ویژگی برجسته چیز قابل قبول

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١

وضعیت بغرنج وضعیت نگران کننده

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢

به خوبی پرورش یافته به خوبی توسعه یافته

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٢

پارک خودرو در پارکینگ و جابجایی مسافر با وسایل نقلیه رایگان به مراکز شلوغ شهر

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٣

به هر دری زدن از سر و کول هم بالا رفتن رقابتی که مروت درش نباشه

پیشنهاد
٥

به ستوه آوردن کسی باعث دلخوری کسی شدن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٠

وقتی چیزی برای انتخاب نباشه Even money - market funds offer [slim/lean/meagre] pickings these days حتی صندوق های بازار سهام این روزها چیزی برای انتخ ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٨

خوش بیان، اغواگر

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٢

معقول، منطقی

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٠

تسلط به نفس

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٥

مصداق انتقاد ( چیزی که آماج انتقاد قرار بگیرد )

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٨

هیجان برانگیز

١