تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٦

میتونه به معنی بشقاب یا پرس هم باشه مثلا: He had a second helping بشقاب دوم

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٦

متنوع و جورواجور

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

بیش از حد نمایشی

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٦

در آن واحد simultaneously at the same time

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

شهادت دادن ( همراه با قسم ) در دادگاه برای بیان حقیقت

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

فرد آزار دیده فرد شکنجه شده

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٢

تحمیل کردن در حال فعل مثلا Imposing much higher taxes

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

چشم بسته به کسی اعتماد کردن مثلا I can rely on her and trust her blindly.

پیشنهاد
٤

بیش از حد بیش از اندازه ای که باید باشد مثلا: The punishment was out of all proportion to the crime

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٧

​when a particular situation happens

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٦

توافق ، تراضی طرفین

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٤

می تونه به معنی درست کردن مو ( حالت دادن ) استفاده بشه مثلا: he wears his hair up موهاشو به سمت بالا شونه می کنه