پیشنهادهای صالح (٤٤٥)
تزیین کننده ها، مسئولین طراحی دکوراسیون
کلمه هندی : راهب => مردی که به کتاب مقدس به خوبی آگاه است.
جابه جایی/حرکت سریع چشم ها تند باز و بسته کردن/شدن سوسو زدن نور شمع /چراغ نمایان شدن درخشیدن پرپر زدن
لرزیدن، مردد بودن، دو دل بودن
نوشیدنی شکلاتی
نوعی نان محلی هندی => نان های مسطح کوچک و بدون خمیر که بر روی ماهیتابه تهیه میشوند.
پیش دستی کردن، جلوتر بودن، رودست زدن
ساندویچ هایی هستند که با سوسیس کبابی و نان باگت درست میشوند.
شهرک ها ، منطقه ها، بخش ها
از بین رفتن، نابود شدن
زنبوری بزرگ که پوشیده از موهای کوتاه است و هنگام پرواز صدای بلندی از خود تولید می کند
تشخیص ضعف یا آسیب پذیری در حریف، رفتن به سراغ حریفی که ضعیف شده
بهبود/ افزایش دانش یا مهارت در یک زمینه خاص
خروج آب با فشار از شلنگ ( آتش نشانی ) یا لوله
ضربه زدن، بلوکه کردن ضربه حریف
عقب نشینی کردن، کوتاه آمدن
حالت هیجانی، عصبی، آشفتگی یا گیجی. مثال : You've got him all in a tizzy and I know you're only using him to get back at me تو اون رو گیج کردی و من ...
مایه شرم، تأسف
رنگین کمان
به طور مخفیانه و تدریجی به ( یک سازمان، مکان و غیره ) دسترسی پیدا کنید به ویژه به منظور کسب اطلاعات سری.
باران های موسمی یا فصلی که در مناطق استوایی میبارند.
شکل گرفتن، تشکیل شدن
خسته کردن حریف در یک مسابقه
حمله یا انتقاد متقابل
1 ) سقوط ناگهانی، ناشیانه یا سر به سر 2 ) فنر دستی، سالتو در هوا، یا دیگر شاهکارهای آکروباتیک
سقوط کردن، از دست دادن تعادل
تلو تلو خوردن، تعادل نداشتن
نگهبان ها، سربازانی که برای نگهبانی یا کنترل دسترسی به یک مکان گماشته شده اند.
باند یا گروه های تبهکار خیابانی
تعادل، توازن مثال : the city totally out of whack. شهر کاملا خارج از توازنه.
مقاومت کردن مثال : evading arrest - > مقاومت در برابر دستگیری.
درب و داغون کردن، خراب کردن
احمق ها، بی خاصیت ها
برقرار شدن، اجرا شدن مثال : . Justice demands that i kill him با کشتن او، عدالت اجرا میشه.
اعتماد نداشتن، اعتماد نکردن
فعل : 1 ) چیزی انعطاف پذیر و نسبتاً مسطح ) روی خود خم شود به طوری که قسمتی از آن قسمت دیگر را بپوشاند. 2 ) چیزی را ( با یک ماده نرم یا انعطاف پذیر ...
خوشحال کردن، خشنود کردن
زیاد بودن، به تعداد/مقدار زیاد موجود بودن
زنگ خوردن، صدا دادن
زمین داران، کشاورزان
دخالت کردن
خواب، خوابیدن
اشاره کردن، فهماندن
1 ) باز کردن ( نخ های پیچ خورده، بافتنی بافته شده ) 2 ) بررسی کردن، حل کردن، توضیح دادن
اختلاس کردن، دزدی کردن
منحرف کردن توجهات از ( کسی ) به سمت خود.
1 ) جرات انجام کاری را داشتن. 2 ) سرپیچی از انجام کاری 3 ) به چالش کشیدن ( کسی ) برای انجام کاری 4 ) یک چالش، به ویژه برای اثبات شجاعت
مجموعه ای از علمای مسلمان که دارای دانش تخصصی در حوزه حقوق مقدس و الهیات اسلامی هستند.
اختلاف مثال => Family quarrels : اختلاف خانوادگی
مراقبت کردن