پیشنهادهای صالح (٩٣٤)
این یکی دیگه آخرشه، حرف نداره، عالیه، خیلی خفنه.
مراسم کلنگ زنی یک پروژه، آغاز عملیات ساخت و ساز.
همانطور که دستور داده شد، حاضر شدم؛ طبق دستور حاضرم.
اسکیت باز، اسکیت سوار.
خودستایی، تعریف از خود.
نوعی حس مرموز، حدس و گمان، دلشوره، حس بد و عجیب.
سوابق بیماران.
میخانه، عرق فروشی.
در مورد نوزاد : جیش کردن.
هرگز چشمم بهش نخورده بود، تا حالا هرگز ندیده بودمش.
پروژه، کار، منافع تجاری.
دور زدن کسی، ردشدن/ عبور کردن از کسی.
کنایه از : رسیدیم، عملیات با موفقیت به پایان رسید.
به جون خودمون قسم، راست میگیم به خدا، قلبمون گواهی میده.
داری نخ میدی؟، داری تیکه میندازی؟
جور کردن، درست کردن، جعل کردن. مثال : You dummy up a fake paper.
معادل ضرب المثل : شتر دیدی، ندیدی.
معادل ضرب المثل : گذشته ها گذشته. و به بیانی دیگر : این مسائل مال گذشته است و دیگه تموم شده و رفته.
دستگیر شدن، زندان رفتن، تمامی تقصیرها گردن یک نفر افتادن.
2 نفر که به صورت همزمان و با همکاری هم مسئولیت مدیریت جایی را برعهده دارند، معاون مدیر، همکار مدیر، سرپرست مشترک.
برگ برنده، مهره کلیدی.
خبر فوری، خبر ویژه.
کنایه از اینکه : متوجه حرفات نمیشم، منظورت رو نمی فهمم.
نوعی ویروس که توسط موش ها منتقل می شود و باعث تب، خونریزی و ذات الریه می شود.
مختل کردن، مانع شدن، گند زدن.
جواب لطف، جبران لطف، لطف متقابل.
اتمام جلسه، ختم جلسه.
ختم جلسه، اتمام جلسه.
پیشنهاد تصویب نشد/رأی نیاورد.
کیا مخالف ان؟
کیا موافق ان ؟
اتفاقاً. مثال : I happen to know - > اتفاقاً من خبردارم. . .
آیین نامه مجلس/جلسات، قواعد/رویه پارلمانی.
رأی گیری می کنیم، پیشنهاد میکنم رأی گیری کنیم، بحث کافیه رأی گیری میکنیم، به رأی میگذاریم.
با کاری آشنا شدن، کسب تجربه کردن، گوشه ای از کار را به عهده گرفتن.
عبارت اسپانیایی معادل : از آشنایی با شما خوشوقتم، باعث افتخاره.
در جمله : I thought I was spacing - > به معنی : توهم زدن، تو فضا سیر کردن.
من گول/بازی نمیخورم.
معادل ضرب المثل : آب در هاون کوبیدن، تلاش بیهوده، کار بیهوده.
دست مایه تمسخر یا خنده ( کسی ) بودن.
ابزاری برای آشکارسازی و اندازه گیری میدان های انرژی ظریف مانند هاله ها، میدان های الکترومغناطیسی و انرژی های زمینی استفاده می شود.
اتفاقی/همینجوری/یهویی از جایی رد شدن، سر زدن، گذر کسی به جایی افتادن.
دنبال کسی بودن، کسی رو ول نکردن، دست از سر کسی برنداشتن.
به زور در رو باز کردن، در را از جا در آوردن، در را شکستن.
در فوتبال آمریکایی به معنی : بازیکن ضربه زن.
کتک خوردن، مشت خوردن.
خش انداختن، ضربه زدن، آسیب رسوندن.
باید به صورت فشرده بخونم، شب امتحانی بخونم، کلی مطالعه کنم.
در وصف شوق و هیجان و خوشحالی و به معنای : دارم پرواز میکنم، رو هوا ( ابر ) ا هستم.
دست از پا خطا نکن، فکرهای بامزه/هوشمندانه به سرت نزنه.