تاریخ
١٩ ساعت پیش
پیشنهاد
٠

این یکی دیگه آخرشه، حرف نداره، عالیه، خیلی خفنه.

تاریخ
١ روز پیش
پیشنهاد
٠

مراسم کلنگ زنی یک پروژه، آغاز عملیات ساخت و ساز.

تاریخ
٢ روز پیش
پیشنهاد
٠

همانطور که دستور داده شد، حاضر شدم؛ طبق دستور حاضرم.

تاریخ
٣ روز پیش
پیشنهاد
٠

اسکیت باز، اسکیت سوار.

تاریخ
٥ روز پیش
پیشنهاد
٠

خودستایی، تعریف از خود.

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

نوعی حس مرموز، حدس و گمان، دلشوره، حس بد و عجیب.

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

سوابق بیماران.

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

میخانه، عرق فروشی.

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

در مورد نوزاد : جیش کردن.

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

هرگز چشمم بهش نخورده بود، تا حالا هرگز ندیده بودمش.

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

پروژه، کار، منافع تجاری.

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

دور زدن کسی، ردشدن/ عبور کردن از کسی.

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

کنایه از : رسیدیم، عملیات با موفقیت به پایان رسید.

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

به جون خودمون قسم، راست میگیم به خدا، قلبمون گواهی میده.

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

داری نخ میدی؟، داری تیکه میندازی؟

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

جور کردن، درست کردن، جعل کردن. مثال : You dummy up a fake paper.

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

معادل ضرب المثل : شتر دیدی، ندیدی.

پیشنهاد
٠

معادل ضرب المثل : گذشته ها گذشته. و به بیانی دیگر : این مسائل مال گذشته است و دیگه تموم شده و رفته.

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

دستگیر شدن، زندان رفتن، تمامی تقصیرها گردن یک نفر افتادن.

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

2 نفر که به صورت همزمان و با همکاری هم مسئولیت مدیریت جایی را برعهده دارند، معاون مدیر، همکار مدیر، سرپرست مشترک.

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

برگ برنده، مهره کلیدی.

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

خبر فوری، خبر ویژه.

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

کنایه از اینکه : متوجه حرفات نمیشم، منظورت رو نمی فهمم.

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

نوعی ویروس که توسط موش ها منتقل می شود و باعث تب، خونریزی و ذات الریه می شود.

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

مختل کردن، مانع شدن، گند زدن.

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

جواب لطف، جبران لطف، لطف متقابل.

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

اتمام جلسه، ختم جلسه.

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

ختم جلسه، اتمام جلسه.

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

پیشنهاد تصویب نشد/رأی نیاورد.

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

کیا مخالف ان؟

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

کیا موافق ان ؟

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

اتفاقاً. مثال : I happen to know - > اتفاقاً من خبردارم. . .

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

آیین نامه مجلس/جلسات، قواعد/رویه پارلمانی.

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

رأی گیری می کنیم، پیشنهاد میکنم رأی گیری کنیم، بحث کافیه رأی گیری میکنیم، به رأی میگذاریم.

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

با کاری آشنا شدن، کسب تجربه کردن، گوشه ای از کار را به عهده گرفتن.

تاریخ
٤ هفته پیش
پیشنهاد
٠

عبارت اسپانیایی معادل : از آشنایی با شما خوشوقتم، باعث افتخاره.

تاریخ
٤ هفته پیش
پیشنهاد
٠

در جمله : I thought I was spacing - > به معنی : توهم زدن، تو فضا سیر کردن.

تاریخ
٤ هفته پیش
پیشنهاد
٠

من گول/بازی نمیخورم.

تاریخ
٤ هفته پیش
پیشنهاد
٠

معادل ضرب المثل : آب در هاون کوبیدن، تلاش بیهوده، کار بیهوده.

تاریخ
٤ هفته پیش
پیشنهاد
٠

دست مایه تمسخر یا خنده ( کسی ) بودن.

تاریخ
٤ هفته پیش
پیشنهاد
٠

ابزاری برای آشکارسازی و اندازه گیری میدان های انرژی ظریف مانند هاله ها، میدان های الکترومغناطیسی و انرژی های زمینی استفاده می شود.

تاریخ
٤ هفته پیش
پیشنهاد
٠

اتفاقی/همینجوری/یهویی از جایی رد شدن، سر زدن، گذر کسی به جایی افتادن.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دنبال کسی بودن، کسی رو ول نکردن، دست از سر کسی برنداشتن.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

به زور در رو باز کردن، در را از جا در آوردن، در را شکستن.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

در فوتبال آمریکایی به معنی : بازیکن ضربه زن.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کتک خوردن، مشت خوردن.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

خش انداختن، ضربه زدن، آسیب رسوندن.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

باید به صورت فشرده بخونم، شب امتحانی بخونم، کلی مطالعه کنم.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

در وصف شوق و هیجان و خوشحالی و به معنای : دارم پرواز میکنم، رو هوا ( ابر ) ا هستم.

پیشنهاد
٠

دست از پا خطا نکن، فکرهای بامزه/هوشمندانه به سرت نزنه.