تاریخ
٦ روز پیش
پیشنهاد
٠

به زندان رفتن/افتادن

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

نیروهای اداره پلیس

پیشنهاد
٠

صحبت کردن به شیوه ای فریبنده با یک نفر به منظور تلاش برای پنهان کردن حقیقت یک موقعیت یا احساسات شخصی.

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

فرار کردن، جستن، گریختن

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

هل دادن

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

آبراه ( سوراخ ) فاضلاب

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

در بیس بال به معنی زدن توپ به بیرون از زمین میباشد.

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

یه مشت ولگرد، اراذل و اوباش

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

احمق بزرگ

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

جر و بحث کردن، یکی به دو کردن

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

اضافه کار

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

با فندگی مثال : Machine Woven fabrics - > ماشین بافندگی

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

منحرف شدن از چیزی ( مثلاً : بحث )

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

جلسه شورا

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

خانه سالمندان

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

مشروب خواری

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

سکوی پرتاب ( پیشرفت )

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

با سر و صدا وارد شدن

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

با عجله وارد شدن

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

توطئه چیدن، دسیسه کردن/چیدن

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

احمق ها

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

خلاف کارهای خرده پا یا تازه کار

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نیزه خوردن

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سوخت پاش

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

فرسوده/کهنه شدن

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

باعث خجالت شدن، خجالت کشیدن، از خجالت آب/سرخ شدن

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کینه ها، دشمنی ها، دشمن تراشی ها

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پیرمردها

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کینه به دل گرفتن

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

به صورت منجمد ( فریز ) نگهداری کردن/شدن

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بازسازی کردن، از نو ساختن

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

فروش ویژه

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

خیلی نجیب، خیلی خانوم

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سر و کله ( کسی ) پیدا شدن، به صورت ناگهانی آمدن مثال : . She suddenly wandered in 2 years ago معنی : دوسال پیش یهویی سر و کله ش پیدا شد.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

به هم ریختن، از حالت عادی خارج شدن

پیشنهاد
٠

پشت دیگران رو خالی کردن

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

معامله کثیف

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

شخصی که از تماشای پنهانی افرادی که لباس هایشان را در می آورند یا درگیر فعالیت های جنسی می شوند، لذت میبرد.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

زخم ها، خراش ها، لکه ها

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کپک زده، بو گندو

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تو باغ نبودن، تو هپروت بودن، حواس جمع نبودن

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

رد کسی رو زدن، کسی رو ردیابی کردن

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

چاق، شخصی که اضافه وزن دارد

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

به این طرف و آن طرف کشاندن

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

گیر انداختن، گرفتن

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ابتلا ( به بیماری )

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

چیزی را از سر وا کردن، دست به سر کردن

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مالیدن، مالوندن ( مثلاً ماشین )

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مدرک غیرقابل انکار

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دست و پا چلفتی، احمق