پیشنهاد‌های محمدرضا فیروزجایی (٩٦)

بازدید
٢٢
تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
١

مسلط بودن ( در سخن )

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

شیوایی

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

گام و سرعت صحبت کردن: بیان

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نرم، روان، سلیس، شیوا، گویا، جاری، پیاپی

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سلیس

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

روان و شمرده و سلیس

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

گرفتن و [مطلب را در هوا] قاپیدن به معنی فهمیدن و درک کردن

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
١

مربی یک فن و مهارت

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد

زل زدن ( ؟ )

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

صاف، مستقیم

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
١

اگر �عصبی� رو به معنی کسی که مثلا نشسته و نگرانه، دلخوره، بی قراره، بی طاقته و با استرس پاهاشو تکون می ده در نطر بگیریم بعنوان ترحمه ی مناسب برای این ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

عصبی/پریشان/آشفته

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

برنامه نویسی عصبی زبانی

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

جناب مازیار ایرانی عزیز. واژ ه ی ویچار که گفتید، پیچار درست است که به معنی روش و صفت و کردار است، نه توصیف و گزارش و شرح. پیروز باشید

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پاراسل، پاراسل سواری. جزو سرگرمی های آبی که یک یا دو نفر سوار بر یک پاراشوت ( چتر ) به کمک طنابی که پاراشوت را به قایقی در میانه ی دریا بسته می دارد، ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

to realize, understand, or discover something: As you've probably sussed by now, Chris likes football.

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
١

برآیند

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

نخ نما در مورد لباس ؟

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

Miss take برداشت اشتباه بدفهمیدن عوضی گرفتن بد برداشت کردن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٦١

بهترین ترجمه همون توسری خور هست

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٢

به دام افتادن/انداختن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد

در مازندران کُماج نام دارد

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

کوهساری

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٦

پیاپی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

ترتیبی پی در پی زنجیره ای

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد

جای جای

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٠

تحکیم کردن تقویت کردن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٠

درباره ی عکس و تصویر: واضح

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٦

خبر چیزی را دادن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

علامت چیزی بودن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

توفان

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد

operated, moved, or controlled by a specified person or source of power.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٦

خیلی زیاد خیلی قوی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

چگالش

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

پربرکت، پرمحصول، برمایه

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

درویدن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٠

مسدود کننده ( ؟ )

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد

To a small degree; not considerably

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٨

۱. اشاره کردن، تلویحاً گفتن، به طور ضمنی گفتن ( که ) ، به طور ضمنی فهماندن ( که ) ۲. حاکی بودن از، اشاره داشتن بر، علامتِ . . . بودن، دالِّ برو . . ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٧

قطر

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٤

باردار ( چارجد پارتیکل )

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

( of colour or lighting ) soft and restrained

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢

عصبیت

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤

�میدان جاذبه ی سیاره� اشتباه است. باید به �میدان مغناطیسی سیاره که ذرات باردار در آن به دام می افتند� تغییر پیدا کند

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٠

مغناطیس کره

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤

کاوش، کاویدن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢

Neurotic

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد

نادر

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٠

نشان ( اختصاصی )

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤٦

کسی که به فضا و نجوم علاقه دارد