پیشنهاد‌های دکتر محمدرضا ایوبی صانع (٢,٤١٨)

بازدید
٢,٤٦٢
تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٧

convince

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد

of relating to a male dramatic role played by a woman. M

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد

used to describe part of a pair of trousers or a set of clothes that includes trousers. O

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٠

a feeling of indignant displeasure or persistent ill will at something regarded as a wrong, insult, or injury. Mer

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٦

a feeling of anger or unhappiness about something that you think is unfair. Ox

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

به این جمله دقت کنید از Soviet: wooden language of a country bumpkin زبان خشن یک نره غول دهاتی به نظرم دهاتی معادل خوبی باشه برای country محمدرضا ایو ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد

wooden

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٠

archaic : a bowl - shaped drinking vessel without handles. Mer

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد

a cup for wine, usually made of glass or metal, with a stem and base but no handle. Ox

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد

کنسول

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

a figure of a person or an animal in stone, metal, etc. , usually the same size as in real life or larger. Ox

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد

a three - dimensional representation usually of a person, animal, or mythical being that is produced by sculpturing, modeling, or casting. Mer

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٠

the base that a column, statue, etc. rests on. Ox

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١١

بر وزن منزل وبه همین معنی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

an unkind or offensive remark about somebody. Ox

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

intricate

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد

entrap

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٠

entrap

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٩

complex

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٠

traditional

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد

customary

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

intricate

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

complex

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٠

trying to give advice or to persuade people to accept an opinion on what is right and wrong. Ox

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد

idle

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

lazy

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد

tawdry

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

glitter

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد

nonsense. ibid

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

دری وری

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

چرت و پرت

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٠

ideas, statements or beliefs that you think are silly or not true. Ox

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

rude in a way that causes somebody to feel upset or annoyed because it shows a lack of respect. Ox

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٠

uncanny. ibid

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٠

weird. ibid

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٠

strange. Mer

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٠

unknown. ibid

پیشنهاد
٠

در صفحه 246 کتاب in other words خانم Mona Baker به عنوان ترجمه آیه شریفه: بسم الله الرحمن الرحیم هذا من فضل ربّی آمده است. محمدرضا ایوبی صانع

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٠

a feeling that somebody has done something wrong, illegal or dishonest, even though you have no proof. Ox

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد

mistrust. Mer

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٠

doubt. ibid

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٦

an official process to find out the cause of something or to find out information about something. Ox

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٦

تحقیق

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

با توجه به تعریف مریام - وبستر، معادل صحاف مناسب است. محمدرضا ایوبی صانع

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٢

با توجه به تعریف آکسفورد، واژه زونکن معادلی ملموس و قابل درک برای مخاطب هموطن یا فارسی زبان می باشد. محمدرضا ایوبی صانع

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

a person or machine that binds something ( such as books ) . Mer

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

a hard cover for holding sheets of paper, magazines, etc. together. Ox

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

به نظرم، با توجه به تعریف آکسفورد، معادل های زیر مناسب است: استادکار، اوستاکار، تردست. محمدرضا ایوبی صانع

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

of a person ) good at doing something, especially something that needs a particular ability or special training . Ox

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
-١٣

با توجه به توضیحات آکسفورد و برداشت هایی که از آن توضیح به نظرم رسید، به نظرم معادلهای زیر مناسب باشه: فریبا، دلربا، دلکش، لوند. محمدرضا ایوبی صانع