محدثه فرومدی - جزئیات مدال‌ها

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

misconstrue: ( به ) اشتباه درک کردن، کژفهمی، کج ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

inherent in: ملازمِ، لاینفک از

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

threatening: تهدیدزا، تهدیدکننده

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

oneperson: یک نفره، تک نفره

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

gadget: ابزارک

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

and: همراه با، به همراه، در کنار

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

limited number of: تعداد محدودی از، معدود شماری از

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

losses: خسارات ( جمع خسارت )

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

defensive shell: لاک دفاعی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

degenerate: تنزل یافتن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

demographic growth: رشد جمعیتی

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

demographic size: اندازه جمعیتی

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

demographic upheaval: تحول جمعیتی

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

densely occupied: پرجمعیت

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

lack of care: بی اهمیتی، کم اهمیتی، بی محلی، بی ت ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

for the same reason: به همین دلیل

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

reach: حوزه، عرصه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

sound: درست و کامل، بی عیب و نقص، تمام عیا ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

moving away: دوری، دوری گزینی، کناره گیری، کنارگ ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

comparisons: مقایسات، قیاس ها، تقابلات، برابری ه ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

american dream: رویای آمریکایی : باوری ملی در ایالا ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

american dream: رویای آمریکایی : باوری ملی در ایالا ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

price out: ارزشیابی کردن، بها قائل شدن، قیمت گ ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

freewheeling: خلاص، دنده خلاص

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

freewheel: خلاص/دنده خلاص رفتن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

nimby: هرجا باشد، در حیاط خلوت ما نباشد ( ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

damning indictment: گواه نامبارکی بر، ادعای اتهام برانگ ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

push: راندن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

serious: پرمایه

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

outward looking: برون نگر

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

outward looking: برون نگر

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

sufficient: مکفی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

arising: برخاسته از، برآمده از، حاصل از، برگ ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

dot: پراکندن، پراکنده شدن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

vision: دورنما

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

recognize: متوجه شدن، دریافتن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

economic cycle: چرخه اقتصادی

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

there is no end to: پایانی برای . . . نیست

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

there is no alternative: هیچ جایگزینی در کار نیست/وجود ندارد

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

there is no: هیچ . . . نیست هیچ. . . در کار نیست ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

much: بخش زیاد، بخش اعظم

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

take stock of: سبک سنگین کردن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

build on: پایه ریزی/پی ریزی کردن بر، بنا کردن ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

rose colour: خوش بینی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

rose tinted glasses: عینک خوش بینی، عینک رنگی

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

prioritising: اولویت بندی، اولویت گذاری

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

prioritising: اولویت بندی، اولویت گذاری

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

prioritised: اولویت بندی شده، اولویت گذاری شده

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

containing: دارای، دربرگیرنده، مشتمل بر

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

prioritizing: اولویت گذاری

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

prioritize: اولویت گذاری

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

prioritise: اولویت بندی، اولویت گذاری

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

prioritise: اولویت بندی، اولویت گذاری

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

highly connected: پراتصال

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

unlikely: نامحتمل

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

insulated: جدا، منزوی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

segmented: چندپاره، چندتکه، چندبخشی، چندجزئی

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

in unison: به اتفاق، هم آهنگ، هماهنگ، هم نوا

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

in unison: به اتفاق، هم آهنگ، هماهنگ، هم نوا

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

the degree to which: به میزانی که، هرچه، هرقدر

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

the degree to which: به میزانی که، هرچه، هرقدر

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

unresilient: انعطاف ناپذیر، نامنعطف

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

modular: پودمانی/پودمان

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

what does it mean: ( این ) یعنی چه، ( این ) به چه معنا ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

what does it mean: ( این ) یعنی چه، ( این ) به چه معنا ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

sponsored: تحت حمایت مالی government - sponsor ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

knowing look: نگاه معنادار

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

lean forward: خم شدن/متمایل شدن به جلو

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

feelgood: خوشایند، مطلوب، مطبوع، دلپذیر، لذت ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

knowing: معنادار

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

leave behind: پیشی جستن/گرفتن، پیش افتادن، عبور ک ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

small number of: شمار اندکی از، تعداد کمی از

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

in the same way: به طور یکسان

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

music editor: آهنگساز

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

engaging: شرکت ( کردن ) ، اشتغال، تقبل، نامزد ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

ethic: اخلاقیات

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

work ethic: اخلاق کاری

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

information sharing: اشتراک اطلاعات

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

agenda: دستورالعمل، برنامه

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

for a start: در وهله اول/نخست

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

intervening period: دوره میانی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

intervening: میانی، بینابینی intervening period ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

quite so: دقیقا

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

dead loss: عبث، بیهوده، بی ثمر، بی فایده

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

dead loss: عبث، بیهوده، بی ثمر، بی فایده

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

debt defaults: قصورات بدهی

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

debt default: قصور ( در ) بدهی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

default: قصور ورزیدن در پرداخت بدهی ، قاصر م ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

defaulter: ( فرد ) قاصر ( در پرداخت بدهی ) ، ن ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

defaulted: مورد غفلت، فروگذارده، مورد قصور

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

largesse: گشاده دستی

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

dogma: اصول

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

do it yourself: خودساخت، دست ساخت، دست ساخته، دست س ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

dominance: سلطه گری

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

don: دُن ( عنوان سران مافیا؛ از القاب اش ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

drag: دامنگیر ، دست وپاگیر

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

dredge up: بیرون کشیدن، به خاطر آوردن، پیش کشی ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

dredge up: بیرون کشیدن، به خاطر آوردن، پیش کشی ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

dynamic: کنش، نیرو، پربازدهی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

imagine: متصور شدن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

purging: پالایش، تصفیه، تطهیر

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

in the throes of: در کشاکشِ، در گیرودارِ، در گرماگرمِ ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

in the throes of: در کشاکشِ، در گیرودارِ، در گرماگرمِ ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

throes: کشاکش، گیرودار، گرماگرم، بحبوحه، او ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

used up: کاملا به مصرف رسیده، تماما مصرف شده ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

finish with: کار کسی با چیزی تمام شدن Could I se ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

undynamic: غیرپویا

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

irony: طنز تلخ، ریشخند، مایه خنده

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

start with: شروع/آغاز کردن با

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

liberatory: آزادی بخش، رهایی بخش، آزادکننده، آز ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

liberator: رهایی بخش

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

liberator: رهایی بخش

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

محقق شدن: تحقق یافتن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

realized: محقق ( شده )

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

fully booked: ( رستوران و هتل و هواپیما و غیره ) ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

remains a question: همچنان جای سوال دارد

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

egalitarianization: مساوات طلبی، مساوات خواهی، تساوی گر ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

unorthodox: نامتعارف

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

making jobs: اشتغال زایی

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

invisible hand: دست نامرئی ( منشا این اصطلاح کتاب ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

invisible hand: دست نامرئی ( منشا این اصطلاح کتاب ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

southeasterly: از/در/به سوی جنوب شرقی

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

art exhibit: نمایش آثار هنری

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

knowable: شناختنی، قابل شناخت، شناخت پذیر

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

knowable: شناختنی، قابل شناخت، شناخت پذیر

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

knowability: شناخت پذیری، قابلیت شناخت

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

unknowability: شناخت ناپذیری

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

speculation: گمانه پردازی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

fit with: جور /مناسب/متناسب/هماهنگ/مقتضی/براز ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

amassed: گردآمده، انباشته، جمع شده

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

in memory of: به یادِ

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

in simplest terms: به عبارت ساده تر، به ساده ترین بیان

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

oil dependency: وابستگی به نفت

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

well crafted: استادانه، ماهرانه، چیره دستانه

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

more recent: اخیر

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

more recent: اخیر

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

with reference to: با عطف/ارجاع/اشاره به

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

imagined: واهی، موهوم، وهمی، فرضی، تخیلی، خیا ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

resonate with: هم آهنگ بودن با

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

modularization: پودمانی ( شدن )

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

wherein: که در آنجا

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

wherein: که در آنجا

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

except that: جز اینکه، مگر اینکه، غیر از اینکه ج ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

except that: جز اینکه، مگر اینکه، غیر از اینکه ج ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

comparative analysis: تحلیل قیاسی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

futureproof: منسوخ نشدنی، باطل نشدنی، غیرقابل اب ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

influenced: be influenced : تاثیر پذیرفتن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

intentionally: عامدانه، تعمدانه، آگاهانه

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

by mistake: اشتباهی، غیرعمد، غیرعامدانه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

by mistake: اشتباهی، غیرعمد، غیرعامدانه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

perseverance: همت

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

go nuts: قاطی کردن، قاط زدن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

open house: دعوت/پذیرایی عمومی، بازدید آزاد

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

language learning: زبان آموزی، فراگیری زبان

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

intend: در سر داشتن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

grab: محکم گرفتن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

purdue: ( دانشگاه ) پردو ( یکی از دانشگاه ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

more often: غالب اوقات

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

cost effectiveness: مقرون بصرفگی

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

theorize: فرضیه پردازی ( کردن )

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

theorize: فرضیه پردازی ( کردن )

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

at hand: تحت بررسی، مورد بحث، مورد گفتگو

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

selectively: به طور انتخابی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

tool kit: جعبه ابزار، مجموعه ابزار

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

try to: کوشیدن، تلاش کردن، سعی کردن، سعی دا ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

in favor of: در توافق با

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

mass communication: ارتباط جمعی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

mass communication: ارتباط جمعی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

roadwork: جاده سازی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

as soon as: به مجرد این که

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

popup event: رویداد غیرمنتظره و کوتاه

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

drag racing: مسابقه/مسابقات تعیین سرعت

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

push back: مخالفت

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

drifter: خانه به دوش، آسمان جل

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

organizer: برگزارکننده

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

fate fell short: تقدیر یاری نکرد، قسمت نبود

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

structural funds: منابع/وجوه ساختاری

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

rearrangment: بازآرایی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

rearrange: بازآرایی، بازچینی

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

hyperarid: فراخشک

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

be green: بی تجربه/کم تجربه بودن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

be green: بی تجربه/کم تجربه بودن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

hit the book: خرخوانی کردن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

contextual: محیطی

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

tachogram: تندی نگار، تاکوگرام

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

at a price: به قیمت گزاف

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

turn: تغییر، تحول

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

service learning: یادگیری خدمت محور

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

fine with me: از نظر من خوبه، موافقم

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

fine with me: از نظر من خوبه، موافقم

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

get a grip: مسلط شدن ( بر خود )

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

get a grip on yourself: خود را جمع و جور کردن، بر خود مسلط ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

when will you go: گاهی می توان زمان آینده را در زبان ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

uranus: برابر پارسی: آهوره ( یکی از سیارات ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

forms: اَشکال، انواع، اقسام، صور، وجوه، قا ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

towards: در جهت

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

put your heart into: put your heart and soul into : با ج ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

put your heart into: put your heart and soul into : با ج ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

scientific progress: پیشرفت علم/علمی

١ سال پیش

مدال‌های محدثه فرومدی