محدثه فرومدی - جزئیات مدال‌ها

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

fall through the cracks: از قلم انداختن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

sweat out: تاب آوردن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

sweat out: تاب آوردن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

inner self: باطن، ضمیر، وجود، نهاد

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

inner self: باطن، ضمیر، وجود، نهاد

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

reuse: دوباره به کار گرفتن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

power play: قدرت نمایی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

power play: قدرت نمایی

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

power player: قدرت نما، قدرت نمایی کننده

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

power players: قدرت نمایان، قدرت نمایی کنندگان

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

drive: یکی از کاربران معنی "مشتق شدن" رو ذ ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

aphasia: ناتوانی در تکلم

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

miss the point: نکته را نگرفتن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

examinee: آزمودنی

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

trial and error method: روش آزمون و خطا

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

play for a fool: ( کسی را ) خر فرض کردن To presume o ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

troublemaker: مشکل آفرین، مشکل تراش، مشکل زا، مشک ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

mistrust: بی اعتمادی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

mistrust: بی اعتمادی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

rivet: میخکوب کردن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

lay waste: با خاک یکسان کردن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

incidental: تصادفی

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

shouldn't: نمی بایست، نباید، درست/صحیح/سزاوار/ ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

should not: نمی بایست، نمی بایستی، نباید، درست/ ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

problem solver: گره گشا، کارساز، حلال مسائل، برطرف ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

تردمیل: گام سنج، دوسنج

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

تردمیل: گام سنج، دوسنج

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

on the fence: دودل، نامصمم، بی طرف، بر سر دوراهی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

premature: نسنجیده

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

preschooler: پیش دبستانی

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

lumberman: الواربردار

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

pros and cons: مضرات و محاسن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ciao ciao: بای بای ( خداحافظ خودمونی )

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

ciao ciao: بای بای ( خداحافظ خودمونی )

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

sorella: خواهر ( به زبان ایتالیایی؛ معادل si ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ragazzo: پسر ( زبان ایتالیایی )

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ragazzi: پسرها، پسران، رفقا، جمعی از دختران ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

pillola: قرص ( به زبان ایتالیایی؛ معادل pill ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

fuoco: آتش ( به زبان ایتالیایی؛ معادل fire ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

fuori: بیرون ( زبان ایتالیایی )

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ju di morale: غمگین ( زبان ایتالیایی ) ( ju یعنی ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

yep: اوهوم

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

microsystem: خرده نظام، خردنظام، نظام خرد

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

macrosystem: کلان سیستم، کلان نظام

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

the locals: محلی ها، مردم محلی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

locals: محلی ها

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

quick to act: تندکار، سریع العمل، چالاک، زبردست

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

enlightened: رهیافته، راهیافته

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

overworking: پرکاری

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

uni sectoral: تک بخشی

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

urban green preservation: حفاظت از اراضی سبز شهری

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

climate action plan: برنامه اقدامات اقلیمی

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

walkable: پیاده مدار، قابل پیاده روی، مناسب پ ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

policy package: بسته سیاستی

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

cobenefitial: مشترک المنافع

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

tax on improvement: مالیات بر توسعه

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

development tax: مالیات بر توسعه

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

bid up: افزایش دادن ( قیمت )

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

fork lift truck: افرازه یا لیفتراک ماشینی است دارای ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

frustrated: عاجز

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

manipulative: ملعبه کننده، ملعبه ساز، کسی که دیگر ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

in a bind: در مخمصه بودن/افتادن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

روان بنه: روان بنه یا طرحواره: نخستین واحدهای ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

free from: در امان از free from harm : از آسیب ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

اناتومیک: کالبدی، کالبدشناسانه، وابسته به کال ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

part of: سهمی از

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

make friends: دوست یابی

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

making friends: دوست یابی، دوست پیدا کردن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

fru: واحد قابل تعویض field - replaceabl ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

cru: CRU Customer Replaceable Unit

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

characters: حروف، علائم Chinese characters : حر ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

argue: مدعی بودن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

in any way: درهرصورت، درهرحال، به هر رو

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

hera: الهه ازدواج و وفاداری به همسر

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

change your mind: تغییر عقیده دادن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

aphrodite: آفرودیت الهه آفرینش است؛ در زبان کر ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

athena: الهه عقل و منطق ( و کنترل احساسات د ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

demeter: الهه مادر ( دیمیتر مادر پرسفون است ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

persephone: الهه خامی و بی تجربگی و بازیگوشی و ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

hestia: الهه معنویت ( هستیا زنی معنوی است ک ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

hestia: الهه معنویت ( هستیا زنی معنوی است ک ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

to put it simply: ساده بگوییم

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

to put it more simply: ساده تر بگویم/بگوییم

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

tall poppy syndrome: بیماری زیرآب زنی/ چوب لای چرخ گذاری ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

exchange: تبدیل ارز

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

kill time: فوت وقت

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

problem analysis: تحلیل مساله/مشکل

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

textspeak: شکسته نویسی، محاوره نویسی، عامیانه ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

have had enough: بس بودن، کافی بودن I'd had enough ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

jobless: عاطل

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

sedate: تزریق ( داروی ) آرامبخش/مسکن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

feel deprived: احساس محرومیت

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

shoplifting: مغازه دزدی

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

communication apprehension: ارتباط هراسی، ارتباط گریزی

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

line of: گذرگاهِ، راستایِ، مسیرِ

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

line of research: مسیر پژوهشی

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

self feedback: خودبازخورددهی

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

self neglect: خودفراموشی

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

noninstrumental: غیرسودمند، غیرمفید، غیرموثر، ناموثر

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

time perspective: از منظر زمان

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

self dialogue: خودهمکلامی، خودگفتگوگری

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

introduced by: مطرح در، مطروحه در

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

the aims to which: هدفی که در جهت آن اهدافی که در جهت ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

goal setting: هدف گذار ( ِی )

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

previously identified: پیش شناخته

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

try and: "informal for "try to عامیانه ی try ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

lay summary: خلاصه موجز

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

dual process: پردازش دوگانه

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

dual process theory: نظریه پردازش دوگانه ( روان شناسی ) ...

١ سال پیش

ثبت اولین پیشنهاد

-

دیکشنری

-

١ سال پیش

ترجمه با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

fit: برنامه ای مناسب کودکان

١ سال پیش

ترجمه با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

fit: هجوم غم

١ سال پیش

ترجمه با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

total: تعداد کل امتیازات گرفته شده برابر ش ...

١ سال پیش

ترجمه با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

between: دیوار مابین اتاق ها

١ سال پیش

ترجمه با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

measure: او مسافت را به دقت اندازه گرفت؛او ف ...

١ سال پیش

ترجمه با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

account for: این واقعیت که بیکاری هنوز دارد افزا ...

١ سال پیش

ترجمه با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

application: این ها حقایق جالبی اند، اما هیچ کار ...

١ سال پیش

ترجمه با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

application: پس از اولین رنگ زنی، قدم به عقب گذا ...

١ سال پیش

ترجمه با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

explore: دانشمندان، جنگل را به امید رویت پرن ...

١ سال پیش

ترجمه با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

convincing: من استدلال او را بسیار قانع کننده ی ...

١ سال پیش

ترجمه با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

dysfunctional: از آن جا که در خانواده ای نابسامان ...

١ سال پیش

ترجمه با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

once: او زمانی معلم بود

١ سال پیش

ترجمه با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

once: او ماهی یک بار به مادرش زنگ می زند.

١ سال پیش

ترجمه با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

generation: نسل مادربزرگم تلویزیون نداشتند.

١ سال پیش

ترجمه با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

conventional: والدین خیلی سنتی او نمی توانستند بف ...

١ سال پیش

ثبت اولین ترجمه

-

دیکشنری

-

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

do well: عملکرد خوبی داشتن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

hiccup: وقفه، سکته

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

boom and bust: رونق و رکود a situation in which a ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

boom and bust: رونق و رکود a situation in which a ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

go wrong: به راه/روبه راه نبودن، اشتباه شدن/ب ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

same difference: به ظاهر متفاوت

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

contractors: طرفین قرارداد، پیمانکاران، مقاطعه ک ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

contractors: طرفین قرارداد، پیمانکاران، مقاطعه ک ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

embodied: 1 بدنمند 2 گنجیده، نهفته، موجود

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

language learner: زبان آموز، فراگیر/فراگیرنده زبان

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

l2: زبان دوم

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

l1: زبان اول

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

l1: زبان اول

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

unintentionally: اشتباهی، اشتباها، غیرعمد، سهوا، غیر ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

roll back: عقب نشینی ( کردن )

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

unknowingly: ناآگاهانه، ندانسته

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

collapsed: فروپاشیده، فروافتاده، فروریخته، متل ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

collapse: از هم پاشیدن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ways of thinking: طرز تفکرات

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

smooth out: هموارسازی، تخفیف، کاستن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

expressively: آشکارا، به وضوح

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

cope with: پرداختن، حریف شدن، چیره شدن، جوابگو ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

transcend: عبور ( کردن از )

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

laundering: پولشویی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

laundering: پولشویی

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

if possible: در صورت ممکن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

اقتباس کردن: برگرفتن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

اقتباس کردن: برگرفتن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

friendly: پسوند: سازگار با، دوستدارِ، متناسبِ ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

change of course: تغییر جهت، تغییر مسیر

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

change course: تغییر جهت دادن، رو کردن به

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

implement: پیاده کردن، کاربست، کارگزاری

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

transborder: فرامرزی

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

go into reverse: پسرفت، پسروی، برگشت، عقبگرد

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

superefficient: فوق کارآمد

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

path dependence: وابستگی به مسیر Path dependence exp ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

turned inside out: واژگون، واژگونه، برعکس

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

inside out: واژگون، واژگونه، وارونه

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

deindustrialize: صنعت زدایی

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

deindustrialise: صنعت زدایی

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

deindustrialisation: صنعت زدایی

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

deindustrializing: صنعت زدایی، صنعت زدا

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

vengeance: انتقام جویی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

vengeance: انتقام جویی

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

combined with: همراه با، به همراه، توام با، در کنا ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

combined with: همراه با، به همراه، توام با، در کنا ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

very rapid: بسیار سریع، پرسرعت، پرشتاب

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

habitat: سکونتگاه، محل اسکان

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

narrow: کم شدن، کاهش یافتن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

with no doubt: بی هیچ تردیدی، بی هیچ شکی

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

with no: بی هیچ

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

a variety of: انواعِ، مختلف، جورواجور، متنوع، گون ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

wipe clean: 1 پاک کردن :to clean something by w ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

international world: جهان بین الملل

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

aligned to: هم راستا/همسو/هماهنگ/همخوان/موافق/م ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

aligned to: هم راستا/همسو/هماهنگ/همخوان/موافق/م ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

felt: محسوس

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

populations: جمعیت ها، مردمان، نفوس، جوامع، گروه ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

populations: جمعیت ها، مردمان، نفوس، جوامع، گروه ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

conclusively: قطعا، مسلما

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

unjustified: ناموجه، غیرموجه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

invidious: غیر منصفانه، غیرموجه، ناموجه، ناعاد ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

u turn: زیروروشدگی، دور کامل، وارونی، وارون ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

artefact: محصول، وسیله، ابزار، شی، دست ساخت، ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

embeddedness: تثبیت شدگی

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ordinary people: مردم عادی/معمولی، عامه مردم، مردم ع ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

ordinary people: مردم عادی/معمولی، عامه مردم، مردم ع ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

property owning: مالکیت دارایی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

tempted: فریفته، اغواشده، وسوسه شده، تحریک ش ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

ie: از جمله، فی المثل

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

satellite city: شهر اقماری

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

misunderstanding: درک نادرست

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

maoist: مائوئیست، مائوگرا

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

thinking and practice: پندار و کردار

١ سال پیش

مدال‌های محدثه فرومدی