محدثه فرومدی - جزئیات مدال‌ها

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

coercive: عنفی، مبتنی بر زورگویی

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

something like: چیزی شبیه، حدود

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

something like: چیزی شبیه، حدود

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

chokehold: خفگی، خفقان، اختناق

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

chokehold: خفگی، خفقان، اختناق

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

circumvention: سرپیچی، احتراز، اجتناب، دورزنی، دور ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

bring about: blockages brought about by politica ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

eliminate: از میان برداشتن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

refutation: ابطال ( استدلال )

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

refutation: ابطال ( استدلال )

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

considering: با درنظرگیریِ لحاظ ( کردن )

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

counter: متضاد/مخالف بودن، تضاد داشتن، در تض ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

in the sense of: به معنای، به معنی، در خصوص

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

in the sense of: به معنای، به معنی، در خصوص

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

bias: جهت گیری

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

reprise: تکرار کردن، تکریر، مجددا/از نو انجا ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

reprise: تکرار کردن، تکریر، مجددا/از نو انجا ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

afford: از پس چیزی برآمدن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

unreachable: دسترس ناپذیر

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

intoxicate: ذوق زده کردن، ذوق زده شدن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

coping: سازگاری

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

self regulation: خودنظم دهی، خودنظم بخشی، خودسامانده ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

adapt: هماهنگی یافتن، تطابق یافتن، موافقت

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

related to: مرتبط با، در رابطه با

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

relating: relating to = مربوط به، در رابطه با ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

disingenuous: تزویرانه، متزورانه

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

equivocal: ابهام برانگیز

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

depending on: منوط به

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

bulk buying: خرید کلی/فله ای/انبوه/در حجم زیاد

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

luxury goods: کالاهای لوکس، اشیای تجملی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

arrangements: مناسبات

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

strict: سفت و سخت

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

reassignment: بازتخصیص

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

reassignment: بازتخصیص

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

social status: رتبه اجتماعی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

absent: ناپیدا، پنهان، غایب، گم، مختفی، مخف ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

premises: فرضیات

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

make it clear: روشن ساختن، روشن سازی، فهماندن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

public life: زندگی همگانی، حیات جمعی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

speak of: از . . . سخن گفتن، گویای . . . بودن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

get a sense of something: دریافتن چیزی، به معنی چیزی پی بردن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

get a sense of something: دریافتن چیزی، به معنی چیزی پی بردن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

prevailed: شایع، رایج

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

prevailed: شایع، رایج

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

in the course of: در طول

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

subjected: دستخوش، متحمل، تابع، مطیع ، زیر فرم ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

notoriously: رسواگونه، به طور رسواگونه ای، بافضا ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

control: در دست داشتن، در اختیار گرفتن، فرما ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

choose: تصمیم گرفتن، تصمیم داشتن، بر آن شدن ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

bequeath: به جا گذاشتن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

guardians: متولیان، قیمان

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

guardians: متولیان، قیمان

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

carry out: صورت دادن

١ سال پیش

تایید موبایل و ایمیل

-

همه

١ سال پیش

انتخاب عکس پروفایل

-

همه

١ سال پیش

تکمیل درباره من

-

همه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

fellow: 1 هموطن 2 دیگر

١ سال پیش

اولین لایک کردن

-

همه

١ سال پیش

اولین دیسلایک کردن

-

همه

١ سال پیش

ثبت حداقل ١٠٠ رای

-

همه

١ سال پیش

کاربر فعال با حداقل ٢٠٠ امتیاز

-

همه

١ سال پیش

کاربر فعال با حداقل ١,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١ سال پیش

کاربر فعال با حداقل ٥,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١ سال پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١ سال پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١ سال پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١ سال پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١ سال پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١ سال پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١ سال پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١ سال پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١ سال پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١ سال پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١ سال پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١ سال پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١ سال پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١ سال پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١ سال پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١ سال پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١ سال پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١ سال پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١ سال پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١ سال پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١ سال پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١ سال پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١ سال پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١ سال پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١ سال پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١ سال پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١ سال پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١ سال پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١ سال پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١ سال پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١ سال پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١ سال پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١ سال پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١ سال پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١ سال پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١ سال پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١ سال پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١ سال پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١ سال پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١ سال پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١ سال پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١ سال پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١ سال پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١ سال پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١ سال پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١ سال پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

loosened: تلطیف شده

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

given to: متمایل، مایل، مستعد

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

given to: متمایل، مایل، مستعد

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

antireligious: ضد مذهب

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

governmental agencies: سازمان های دولتی

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

passing the buck: گناه را به گردن دیگری انداختن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

find oneself: سر در آوردن از جایی

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

lost sight of: گم کردن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

pat on the back: دست نوازش بر پشت کسی کشیدن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

influential: تاثیرگذار

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

public figure: چهره عمومی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

public figure: چهره عمومی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

pass the buck: روی کول دیگری انداختن، گناه کاری را ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

exchanging: تبادل

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

exchanging: تبادل

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

it's all greek to me: از فهمم خارج است، واقعا نمی فهمم، س ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

it's all greek to me: از فهمم خارج است، واقعا نمی فهمم، س ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

literature: نوشته ها، آثار، کتب

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

consist of: متشکل بودن از، داشتن، عبارت بودن از

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

heady: عجالتا

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

reasonably: ۱ ) نسبتا، تقریبا ۲ ) منطقا

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

potential: توانمند

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

dominated: تحت الشعاع، متاثر از، مغلوب، در غلب ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

appreciation: شناخت، درک تمتع

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

in a good light: خوب به تصویر کشیدن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

about turn: تغییر بزرگ

١ سال پیش

مدال‌های محدثه فرومدی