محدثه فرومدی - جزئیات مدال‌ها

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

flood: مستغرق/غرقه/غوطه ور کردن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

configuration: ترکیب

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

shipping: حمل ونقل، حمل ونقل دریایی، ترابری د ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

unplugged: قطع، منقطع، منفصل

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

exchange: مبادلاتی there was exchange vitalit ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

confronting: رویارویی، رودررویی، تقابل

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

keen to: مشتاق به، خواهانِ، طالبِ

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

uncovered: مکشوف، پرده برداری شده، برملا، عریا ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

beginnings: مبادی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

lack: کمبود، نبود

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

spices: ادویه جات

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

spices: ادویه جات

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

involvement: مداخله، مشغولیت، اشتغال، مشغله

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

stand out: خودنمایی کردن، چشمگیر بودن، به چشم ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

new departure: شروع نو، نوآغاز

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

unthinkable: تصورناپذیر

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

unthinkable: تصورناپذیر

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

obtain: دست یافتن به، نیل آمدن، تحصیل کردن، ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

byzantines: بیزانسی ها

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

renunciation: صرف نظر، گذشت، سلب حق، رد، تکذیب، ا ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

corresponding: همتا، همانند

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

unmitigated: تام، تمام، بی کم وکسر، درست و کامل، ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

is to: باید، قرار است

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

is to: باید، قرار است

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

was to: باید، قرار بود

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

was to: باید، قرار بود

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

in agreement: موافق، هم رای، همدل، هم نوا، هم ساز ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

in agreement: موافق، هم رای، همدل، هم نوا، هم ساز ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

isolating: منزوی سازی، جداسازی، سواسازی، قرنطی ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

isolating: منزوی سازی، جداسازی، سواسازی، قرنطی ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

appendage: an appendage of = جزئی از

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

contra: خلاف

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

propelling: پیشران

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

surge: غَلَیان

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

building: ایجاد، تشکیل، تاسیس، شکل دهی، وضع، ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

it is only later that: فقط بعدهاست که. . . ، فقط بعدا است ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

arrival: بروز، پیدایش، پیدایی، طلوع، وقوع، ت ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

in some detail: کمی به تفصیل

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

city led: شهرمحور

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

identify with: همانند پنداشتن، یکی پنداشتن، همسان ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

out of nothing: از هیچ، از صفر، از نیستی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

out of nothing: از هیچ، از صفر، از نیستی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

should: 1 بهتر است، می بایست، بایستی، رواست ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

true: اصلی

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

taking place: واقع trade taking place in Italy = ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

taking place: واقع trade taking place in Italy = ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

alternate: به طور متناوب عوض شدن، به تناوب چرخ ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

give over: سپردن، اختصاص دادن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

give over: سپردن، اختصاص دادن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

the latter: مورد اخیرالذکر، مورد آخر، مورد دوم

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

latter: the latter = مورد دوم، مورد آخر، مو ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

expanding: درحال گسترش، در حال توسعه، روبه رشد ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

seek out: جویای چیزی بودن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

intervals: فواصل، بازه ها

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

intervals: فواصل، بازه ها

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

slow down: رکود

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

all: تمامی هر In this book there are ch ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

enabling: قادر، توانا، برانگیزنده ممکن سازی، ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

appear to: ظاهرا، به ظاهر

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

appear to: ظاهرا، به ظاهر

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

appear: 1 سر برآوردن 2 ظاهرا، به ظاهر there ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

be the case: چنین بودن، درست بودن، صحت داشتن، صد ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

fairly: تا حدی، تا حدودی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

hold up: پابرجا ماندن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

despatch: فرستادن، گسیل/روانه کردن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

subverting: براندازی، واژگونی برانداز، واژگون ک ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

bypass: از کنار چیزی عبور کردن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

teleology: غایت گرایی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

teleology: غایت گرایی

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

teleologic: غایت گرایی، غایت گرایانه فرجام گرای ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

food for thought: نشخوار فکری، دلمشغولی، دغدغه خاطر، ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

دغدغه خاطر: food for thought

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

very successful: پرموفقیت

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

catch up with sb: ۱ ) مچ کسی را گرفتن they had been ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

used: 1 مورد استفاده، بکاررفته، بکارگرفته ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

used for: مورد استفاده/به کاررفته/صرف شده برا ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

used for: مورد استفاده/به کاررفته/صرف شده برا ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

party to: be ( a ) party to sth = دست داشتن د ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

be party to: be ( a ) party to sth = دست داشتن د ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

be party: be ( a ) party to sth = دست داشتن د ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

subverting the government: براندازی حکومت

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

clear sense: مفهوم روشن، معنی واضح، تعبیر صریح

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

monopolies: انحصارات

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

monopolies: انحصارات

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

monopoly: بازی مونوپولی

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

monopolizer: انحصارگر، انحصارطلب، انحصارساز، ایج ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

monopolized: انحصاری شده، انحصاری

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

monopolize: انحصارسازی، انحصارگرایی، انحصارطلبی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

monopolize: انحصارسازی، انحصارگرایی، انحصارطلبی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

constrained: محدود، مهار ( شده )

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

unquestioned: محرز، حتمی، بی تردید، غیرقابل تردید ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

unquestionable: انکارناپذیر، غیرقابل انکار

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

unquestionable: انکارناپذیر، غیرقابل انکار

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

supersede: منسوخ کردن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

treatments: 1 تلقیات، تعابیر، تفاسیر 2 معالجات، ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

more commonly: به طور اعم

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

clarify: تبیین ( کردن ) ، روشن سازی ( کردن )

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

poor quality: کم کیفیت، کیفیت پایین

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

poor quality: کم کیفیت، کیفیت پایین

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

low quality: کم کیفیت، کیفیت پایین

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

low quality: کم کیفیت، کیفیت پایین

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

good quality: باکیفیت

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

quality: high quality = پرکیفیت good quality ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

high quality: پرکیفیت، باکیفیت، مرغوب، اعلا، ممتا ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

high quality: پرکیفیت، باکیفیت، مرغوب، اعلا، ممتا ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

chapters: فصول

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

seasons: فصول

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

seasons: فصول

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

consecutive: زنجیروار، متسلسل

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

provider: فراهم ساز، فراهم آور، فراهم گر، ارا ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

exceptionally: به طور فوق العاده

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

heretical: ارتدادی heretical movements =جنبش ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

heretical: ارتدادی heretical movements =جنبش ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

rise: سربرآوردن پیدایی، پدیدآیی، تکون، تک ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

creator: پدیدآور

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

creator: پدیدآور

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

avoid: مانع شدن، پیشگیری کردن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

succeed: به موفقیت رسیدن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

commonplace: معمول، متداول، رایج

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

succeed: succeed to =جانشینی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

normally: عموما

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

granted: محرز، مسلم، مسجل

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

take for granted: محرز دانستن، مسجل پنداشتن، بی چون و ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

unchallenged: بی تردید، بی چون وچرا پذیرفته شده، ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

unchallenged: بی تردید، بی چون وچرا پذیرفته شده، ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

continue: ( به ) پیش رفتن، تداوم داشتن، پایید ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

aftermath: :in the aftermath of در اثر، پس از

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

producing: تولیدکننده

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

stop: پایان دادن، پایان بخشیدن، پایان دهی ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

stopping: پایان دهی، پایان بخشی، متوقف سازی ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

pull into: کشیده شدن به

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

engage in: درگیر شدن در، مشغول شدن به

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

engage: شرکت کردن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

unthreatened: تهدیدنشده، مورد تهدید واقع نشده، به ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

strata: طبقات، اقشار

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

strata: طبقات، اقشار

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

reinvigorate: تجدیدقوا کردن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

limbo: in limbo : پادرهوا، بلاتکلیف، در بر ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

events: وقایع

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

infidels: بی دینان، بی ایمانان

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

infidels: بی دینان، بی ایمانان

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

treasure house: خزانه داری

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

coffers: خزائن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

jewels: زیورآلات

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

vanquishing: درهم کوبی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

sending: ارسال، روانه سازی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

send: روانه سازی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

something: امر، مسئله

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

make money: درآمدزایی، پول سازی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

make money: درآمدزایی، پول سازی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

view: لحاظ کردن، تلقی کردن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

famously: به طور معروف، به صورت شناخته شده، م ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

famously: به طور معروف، به صورت شناخته شده، م ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

modernization: مدرن سازی، نوین سازی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

dual: مضاعف

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

generality: شمول، فراگیری، تمامیت

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

generality: شمول، فراگیری، تمامیت

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

orderliness: انتظام

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

under the guise of: در لباسِ، در جامه ی، ملبس به، در رد ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

under the guise of: در لباسِ، در جامه ی، ملبس به، در رد ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

removed: معزول، مخلوع، برکنار، برافتاده، محذ ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

implicated: مشمول، گرفتار، درگیر، شریک

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

modernity: مدرنیته

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

modernity: مدرنیته

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

mosaic: چندتکه، چندپارچه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

mosaic: چندتکه، چندپارچه

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

modernized: مدرن ( شده ) ، مدرن سازی شده، مدرنی ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

Make: به عمل آوردن she made a careful mea ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

meanings: معانی، مفاهیم، تعابیر

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

meanings: معانی، مفاهیم، تعابیر

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

faces: وجوه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

برگرفته از: derived from, consequent upon, resu ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

thus: لذا

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

informally: ( به صورت ) بی قاعده

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

loosely related: سست پیوند، دارای ارتباط سست

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

informing: آگاه سازی، اطلاع رسانی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

understandings: ادراکات، استنتاجات، برداشت ها

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

accessible: دسترس پذیر

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

conspicuous: be conspicuous = خودنمایی کردن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

portrayed: بازنموده، ترسیم شده، وصف شده

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

portrayed: بازنموده، ترسیم شده، وصف شده

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

expose: نمایان سازی، آشکارسازی، افشاسازی، ا ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

exposing: نمایان سازی، آشکارسازی، افشاسازی، ا ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

exposed: عیان، عریان، برملا، فاش، بی پرده، ر ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

reach the limits: به پایان خود رسیدن، به نهایت خود رس ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

philia: پسوند به معنای - دوستی، - خواهی، - ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

philia: پسوند به معنای - دوستی، - خواهی، - ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

philic: پسوند به معنای: - دوست، - دوستی، - ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

philism: پسوند به معنای: - دوستی، - خواهی، ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

europhilism: اروپادوستی، اروپاخواهی، اروپاطلبی

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

europhilic: اروپادوست، اروپاخواه، اروپاطلب اروپ ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

undergirding: زیربنایی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

within: ضمن، طی، حین، در اثنای، در جریان

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

lag behind: عقب ماندن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

in later years: در اواخر عمر، در کهنسالی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

wax and wane: نوسان داشتن، پیوسته فراز و فرود داش ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

locate: قرارگیری، قراردهی، گذاشتن، گماردن، ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

place: نهادن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

of no use: بیفایده، بیهوده، بلااستفاده، بیمصرف ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

way of thinking: طرز فکر

١ سال پیش

مدال‌های محدثه فرومدی