محدثه فرومدی - جزئیات مدال‌ها

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

dimension: گستره

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

dimension: گستره

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

carried through: صورت گرفتن، انجام پذیرفتن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

complication: عارضه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

closely related: بسیار مرتبط/نزدیک، دارای ارتباط نزد ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

keep: همینطور، همانطور، همچنان، کماکان، پ ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

involved in: دخیل در، مشمول، گرفتار در، مشغول به ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

agro industrial: کشاورزی - صنعتی، کشت وصنعتی

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

lie in wait: در کمین نشستن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

lie in wait: در کمین نشستن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

domiciled: مستقر، موجود، جای گرفته، واقع

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

materialist: مادی گرایانه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

prowess: خبرگی، چیره دستی، شایستگی، قابلیت، ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

from: ازجانب، از سوی، از طرف برخاسته از، ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

lead to: سوق دادن به، راندن به، موجب شدن، سب ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

extend to: بسط دادن به، گسترش یافتن به، رسیدن/ ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

through to: تماما تا

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

through to: تماما تا

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

refer to: یاد کردن، نام بردن، نامیدن، خواندن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

operational: عملی، انجام پذیر

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

operational: عملی، انجام پذیر

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

given that: به شرط اینکه، به رغمِ

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

termed: نام داشتن، نام گرفتن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

in place: be in place = به جای خود بودن، در ج ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

be in place: در جای خود بودن، به جای خود بودن، د ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

be in place: در جای خود بودن، به جای خود بودن، د ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

converting: تبدیل کننده، تبدیل گر، مبدل، تغییرد ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

conquering: فاتح، غالب، پیروز، مستولی فتح، تسلی ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

conquering: فاتح، غالب، پیروز، مستولی فتح، تسلی ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

combating: مبارز با، در مصاف، در جنگ/نبرد/پیکا ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

combating: مبارز با، در مصاف، در جنگ/نبرد/پیکا ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

defeating: ناکام سازی، شکست، پیروزی، غلبه، ناک ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

defeating: ناکام سازی، شکست، پیروزی، غلبه، ناک ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

lasting: به مدت these are wars – lasting abo ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

cement: to reinforce or consolidate= thefre ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

in the image of: به شکل، در قالب، به صورت

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

remaking: بازسازی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

remaking: بازسازی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

reaffirm: مجددا تصدیق کردن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

copying: کپی برداری، الگوبرداری، رونوشت بردا ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

promoting: مشوق، مبلغ، ترویج دهنده، رواج دهنده ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

successively: به ترتیب

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

staple: کانون، قطب world market staple = کا ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

backwater: رکود a place or condition in which ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

backwater: رکود a place or condition in which ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

distinctively: مشخصا

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

distinctively: مشخصا

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

growth spurt: رشد ناگهانی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

growth spurt: رشد ناگهانی

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

european settler: اروپایی نشین

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

expected: 1 موردنظر 2 انتظار بر این است که. . ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

be off: راهی/روانه/رهسپار شدن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

economically: به طور مقرون به صرفه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

economically: به طور مقرون به صرفه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

meeting: برآورده سازی، ارضا، برطرف سازی، رفع ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

met: برآورده شده، برآورده شدگی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

penetrate: راه پیدا کردن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

terminated: پایان یافته، خاتمه یافته، مختومه، ف ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

terminate: پایان دهنده/خاتمه دهنده چیزی بودن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

and so: و بدین ترتیب، و بنابراین

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

follow: در پی آمدن، دنباله روی کردن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

catchup: از راه رسیدن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

either: چه. . . چه either political or econ ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

experience: به خود دیدن، شاهد بودن، داشتن، گذرا ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

so is: نیز همین طور است

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

so is: نیز همین طور است

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

so do i: من هم

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

benefitting: نافع، منتفع، بهره مند، بهره ور

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

substantially: به صورت قابل ملاحظه ای، به طور شایا ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

rank order: ترتیب رتبه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

rank order: ترتیب رتبه

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

پیش بینی پذیری: قابلیت پیش بینی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

trying: در تلاش توان فرسا، شاق

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

maturing: بلوغ، بالندگی، تکامل

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

in decline: روبه زوال، روبه افول، روبه انحطاط، ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

dispersed: پخش ( و پلا )

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

important: شایان توجه، قابل توجه، قابل ملاحظه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

herald: طلایه دار/طلیعه دار بودن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

well connected: پرنفوذ، پرروابط

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

led: پسوند led - : محور market - led = ب ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

high wage: پردرآمد، پرمزد، پردستمزد، دستمزدبال ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

hegemonical: هژمونیکی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

BE: داشتن it is important to : اهمیت دا ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

hitch: Informal for hitchhike = مجانی با م ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

hitch: Informal for hitchhike = مجانی با م ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

thumb a lift: دست تکان دادن برای مجانی پیمودن مسی ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

hitching: 1 متصل سازی، پیوندزنی 2 متصل کننده، ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

hitch: پیوستن، پیوند زدن/خوردن، چسبیدن، مت ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

grounded: ۱ ) محروم از تفریح ۲ ) به گِل نشسته

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

theoretically: نظری، به صورت نظری

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

cursory: سطحی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

antecedents: سوابق، پیشینه، مقدمات نیاکان، آبا، ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

overlapping: دارای همپوشی، همپوشان

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

treatment: 1 نحوه، شیوه 2 درنظرگیری

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

treating: تلقی، درنظرگیری

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

separately: به صورت مجزا، فردی، مستقل

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

highlighting: تاکید، تاکیدسازی، برجسته سازی، متما ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

reproduced: بازتولیدشده، بازسازی شده، بازآفرینی ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

go: شدن to go crazy = دیوانه شدن to go ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

meaning: یعنی، به این معنا که محتوا، مضمون

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

emphasized: مورد تاکید

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

lowly ranked: پایین مرتبه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

representation: جلوه، تجلی، بروز، ظهور

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

trail off: محو شدن، رفته رفته کم شدن، ضعیف شدن ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

trail off: محو شدن، رفته رفته کم شدن، ضعیف شدن ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

hold: برگرفتن there are two positions tha ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

front load: در ابتدای چیزی جمع شدن، از جلو وارد ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

depict: ترسیم کردن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

depicted: تصویرشده، ترسیم شده

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

decades: دهه ها

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

player: نقش آفرین

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

players: نقش آفرینان

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

players: نقش آفرینان

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

play: نقش آفرینی ایفا کردن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

smallness: ریزی، قلّت، اندکی

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

concentrating: تمرکز، متمرکزسازی، تغلیظ، با تمرکز ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

concentrating: تمرکز، متمرکزسازی، تغلیظ، با تمرکز ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

waning: روبه انحطاط

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

dying: روبه مرگ

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

dying: روبه مرگ

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

aid giving: کمک کننده

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

in strict terms: به بیان دقیق تر

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

minor: ناچیز

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

forge: تشکیل دادن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

preventing: بازداری، ممانعت، جلوگیری، پیشگیری، ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

down to: ناشی از، مرتبط با، در رابطه/ارتباط ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

be down to: مربوط شدن به، مرتبط/وابسته بودن به، ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

be down to: مربوط شدن به، مرتبط/وابسته بودن به، ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

house: در خود جای دادن، دربرگرفتن، دربرداش ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

assuaged: فرونشانده، تقلیل یافته، تسکین یافته ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

manageable: قابل مدیریت

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

manageable: قابل مدیریت

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

methodology: روش، شیوه، روشمندی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

employed: مورداستفاده، استفاده شده، استعمال ش ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

missing: جاافتاده، ازقلم افتاده، ناموجود lar ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

overlooking: فروگذاری، اغفال، بی توجهی، نادیده گ ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

running: در جریان، دایر

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

running: برقرار

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

bound to: ملزم/موظف/مقید به

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

contribution: سهمیه، حصه، بهره، عامل

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

the: 1 همین، همان 2 گاهی لازم است "آن" ت ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

very fast: پرشتاب، پرسرعت، بسیار سریع

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

expressing: بیان کننده، گویا، نشان دهنده، نشانگ ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

expressed: اظهارشده، اداشده، ابرازشده

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

pragmatic: واقع بینانه، کاربردی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

pragmatic: واقع بینانه، کاربردی

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

they: این ها، اینان

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

they: این ها، اینان

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

this: گاهی لازم است " آن" ترجمه شود

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

arguments: استدلالات، براهین، ادله، علل، دلایل

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

intellectuality: خردمندی، اندیشمندی، هوشمندی

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

customised: مدخل customized را ببینید

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

customise: مدخل customize را ببینید

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

very detailed: پرجزئیات، پرتفصیل، بسیار مفصل، پرشا ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

in addition: افزون بر این، مزید بر این

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

denote: نمایانگر/بیانگر/مبین چیزی بودن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

identification: تشخیص، احراز هویت

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

consolidated: تلفیق شده

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

same: پیشوند هم - of the same age = هم س ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

bulk of: حجم زیادی از، بخش عمده، قسمت اعظم

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

bulk of: حجم زیادی از، بخش عمده، قسمت اعظم

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

depots: انبارها، مخازن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

subsidiary: جانبی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

scholarship: پژوهش

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

wish: تمایل داشتن، مایل بودن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

originated: ابداع شده

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

owned: متعلق

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

owned: متعلق

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

similarly: به همین ترتیب

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

conclude: پایان گرفتن انعقاد، منعقد کردن ( قر ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

applied: مورد استفاده، استفاده شده، استعمال ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

sizeable: قابل توجه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

sizeable: قابل توجه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

what: کاری که . . . What she did was that ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

garrisons: پادگان ها

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

fulfilling: برآورده سازی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

fulfilled: برآورده شده

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

assuaging: فرونشانی، آرام سازی، سیراب سازی، سی ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

assuage: کم کردن، کاهش دادن، ساکت کردن، خواب ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

assuage: کم کردن، کاهش دادن، ساکت کردن، خواب ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

limitations: حدود، محدودیت ها، کاستی ها

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

limitations: حدود، محدودیت ها، کاستی ها

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

neglecting: فروگذاری، فروگذاردگی، غفلت، اهمال، ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

taken: برده شده taken to the hospital : به ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

take forward: ( به ) پیش بردن، پیشبرد

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

newlywed: نوعروس، نوداماد

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

newly married: نوعروس، نوداماد، تازه عروس، تازه دا ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

newly generated: تازه ایجادشده، تازه تولید، نوتولید، ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

newly established: تازه تاسیس، جدیدالتاسیس، نوپا، نوبن ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

conducive: مسبب، کمک کننده، برانگیزنده، نتیجه ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

highly: پیشوند پُر highly seasoned = پرادوی ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

OF: شامل، دربردارنده، دربرگیرنده، برای، ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

the tip of the iceberg: گوشه کوچکی از چیزی all that money ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

on and on: همچنان، کماکان، همینطور، همانطور، م ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

in the air: در جریان

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

transplant: تغییر مکان، انتقال

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

spring up: ناگهان سر برآوردن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

grow: افزایش یافتن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

in depth: ژرف

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

affirmed: تصدیق شده، تاییدشده، مورد تایید، تص ...

١ سال پیش

مدال‌های محدثه فرومدی