پیشنهادهای Mnemon (٣٥)
در موضع قدرت بودن To be in a position of power or control over someone or something else. The phrase alludes to having the best cards in a card gam ...
در مورد مردی که همجنسگراست یا دارای صفات و خوی زنانه هست هم به صورت تحقیرامیز به کار میره. Used as a disparaging term for an effeminate man, espec ...
جوش زدن - حرص خوردن . I spent most of last night stewing about my job
معادل پیشنهادی : ایول Nice touch, that was a stroke of genius
نه فقط در مورد انسان و گیاهان این واژه در مورد حیوان هم به کار میره. This is my first albino in my own personal menagerie
زده کردن کسی از چیزی
به نظر من بهترین معادل پیشنهادی برای این واژه خرکار می باشد. سگ جون خودمون ( بادوام و پرکار ) > durable دست راست >right - hand man خرکار > workho ...
تسلی ناپذیر - تسکین ناپذیر
جان به در بردن
یللی تللی کردن
درست اندیش - راست اندیش
kitchen roll/paper متفاوت از toilet paper می باشد. همونطور که از اسمشون پیداست. کاربردشون متفاوت هست. معمولا kitchen paper ضخیم تر از toilet paper سا ...
storm - > when there is a very strong wind hurricane - > when there is a strong wind and rain together storm باد شدید به همراه باران هست ولی hurrican ...
lightning به آذرخش یا صاعقه گفته میشه. thunder به رعد یا صدای غرش ناشی از اذرخش گفته میشه. اگر میخواهیم رعد و برق رو ترجمه کنیم باید هر دو رو بیاری ...
جان کلام the bottom line ~ the most important fact
dab hand is a countable noun so I'm a dab hand at driving
مضمون suggestions; hints
کرم لکه بر
به طور نمایی ( در ریاضیات )
galaxy - - - > کهکشان ( هر کهکشانی می تونه باشه ) The Galaxy - - - - > کهکشان راه شیری
سنجاب راه راه
دوره ی درمانش رو طی کنه ( بیماری ) به طور طبیعی پایان یافتن ( به طور کلی )
American English sailboat : قایق بادبانی sailing ship : کشتی بادبانی
air traffic controller فردی هست که مسؤلیت کنترل و مانیتورینگ ترافیک هوایی رو بر عهده دارد. control tower این به معنای برج مراقبت هست.
رنگارنگ - متنوع
قسمتی از شکم، کنار ناف که برجسته است = muffin top
شکننده - ضعیف و باریک
تقویت کردن و حمایت کردن با سند و مدرک
لایه لایه
کثیف
1. در مورد هوا - به معنای رقیق بودن - دارای فشار کم تر از معمول 2. محدود به عده ی معدودی از افراد - خاص گروه مشخصی -
محدود limited or restricted in some way
محکوم کننده - تقبیح کننده - بازدارنده
عملی بین
بانشاط