تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

یحیى بن ماسویه وقیه‏ را یازده درم سنک مى‏کوید و بسر سرابیون دوازده درم سنک و جالینوس‏ ایذر یک قوطولی مى‏کوید و قوطولی را هفت وقیه کفته ‏اند. هدایت ال ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

جهیدن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

الزج که نیزه ‏بازى بود. کلیات قانون ابن سینا ( ترجمه ) ، متن، ص: 186

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

فحج که نوعى از راه رفتن بود که پاها را بعرض نهند و پاى رفیق خود را در میان پاى خود آورند و امثال این اشکال از آنچه کشتى‏گیران در میان خود عمل کنند. ک ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

فنک که بتازى بزر البنج گویند. الأغراض الطبیة و المباحث العلائیة، ص: 365

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
-١١

هدایت المتعلمین فی طب ص 192 و ذخیره خوارمشاهی ص 163 : زخم تازه را جراحت گویند و اگر کهنه شود ریش گویند

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
-٣١

چرند و پرند. پرت و پلا. چرت و پرت . حرف مفت . هذیان . گفتار بیهده . سخن بیهوده و مهمل . رجوع به چرند شود.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

هرگاه حال کبد تباه شد و، ناتوانی بر آن چیرگی یافت، حالتی براى کبد رخ مى‏دهد که پیش‏درآمد بیمارى استسقا است. این حالت را سوء قنیه گویند و به اسم سوء م ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١

صفت ذوالخطاطیف. تخم کرفس و انیسون و نانخواه و فقاح الادخر و اصل سوسن و دارصینی و حماما و زراوند طویل و شب یمانى و هزار اسفند و مر صافی و سلیخه و زعفر ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١

نوع دوم ( رمد ) روی تمام قرنیه را می گیرد اما رقیق است مثل ابر کم حجم و این را غمامه می خوانند . هدایت المتعلمین فی طب ص 273

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١

چو ثولول که بر عضوی پدید آید و ثولول را به شهر من گندمه گویند و چون گوشت فزونی یا ثولول که زندرون بینی روید. ذخیره خوارزمشاهی 6 جلدی چاپ انتشارات سفی ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٠

برک اسبغول [اسفرزه] بخارى اعنی لسان الحمل و آب باران بخورذ. هدایت المتعلمین ص 337

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٠

و به [تدریس ] کندن شکم مشغول می شوم که آن را به یونانی دیسانتری گویند. هدایت المتعلمین فی طب صفحه 403 دیسانتری یعنی اسهال خونی

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٠

روینه‏ گیاهى است چند ساله به ارتفاع 100 - 30 سانتى‏متر ساقه آن افراشته، برگها متناوب، باریک، بیضى، دراز، نوک تیز . . . این گیاه در جنگلهاى مناطق معت ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٠

اسفناج رومی به نقل از ذخیره خوارمشاهی صفحه 1031

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٠

به حجر ارمنی مراجعه شود - یعنی لاجورد شسته . هدایت المتعلمین فی طب ص 227

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٠

هلیون‏ به فتح ها و سکون لام و ضم یاى مثناة تحتانیه و سکون واو و نون لغت رومى است و به عربى خشب الحیه و به فارسى مارچوبه و اهل مغرب اسفراج و به فرنگى ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٠

* حماما* بفتح حاء مهمله و فتح دو میم و دو الف لغت نبطی است و امامون و امومن نیز کویند * ماهیت ان‏ چند نوع میباشد نوعی نباتی است شجرى مشبک از شاخهاى س ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٠

فارح خوردن و این آن است که دو نفر پشت در پشت هم قرار دهند و بغلهای دست یکی با دیگری را در هم می کنند و مثل حمال گاهی این آن را برمی دارد و گاهی آن ای ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد

سخن بیهوده گفتن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد

غم از سبب جیزى بوذ که کم کشته بوذ و هم از قبل جیزى کی طلب کنی و نیابی . ‏ هدایة المتعلمین فی الطب، متن، ص: 654

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

کلانه در داروهای گیاهی همان کلکلانه یا کلکلانج است به این دو کلمه مراجعه شود

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٠

دیاقوذا یعنی شراب خشخاش . هدایت المتعلمین فی طب ص 269

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

فرژه : معادل کلمه فراشا در فارسی و یا قشعریره در عربی است و آن به معنی حالتی که آدمی را از به هم رسیدن تب ایجاد می شود . و آن خمیازه و به هم کشیده پو ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

فرزه : معادل کلمه فرژه در فارسی و یا قشعریره در عربی است و آن به معنی حالتی که آدمی را از به هم رسیدن تب ایجاد می شود . و آن خمیازه و به هم کشیده پوس ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

کنکاو: در کتاب هدایت المتعلمین فی طب بیش از 15 بار کنکاو آورده شده است هرچه گشتم چنین دارویی نیافتم لذا نزدیکترین دارویی که برای صداع گرم مفید است و ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

صدای شدید رعد و برق، تکه ای از آتش را با خود به پایین می آورد عذاب ویرانگر مرگ، وهر عذاب ویرانگر و فریاد عذاب آتشی که از آسمان می بارد. گریه عذاب ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

سونوخس‏ تبها حمی یوم و سونوخس یعنی تب یکروزه و تبی که از غلیان خون باشد . طب یوسفى ( جامع الفوائد ) ، ص: 106 در کتاب هدایت المتعلمین فی طب سوناخوس نا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

احضار یعنی دویدن و سرعت مشی بود یا گویند که سرعت مشی قسمی بود بحال خود و داخل در عدد نبود که در احضار نبود . کلیات قانون ابن سینا ( ترجمه ) ، متن، ص: ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

حالتی است که با آن قدرت بر نگاه داشتن خویش از لرز نباشد. گنجینه بهارستان ( بدیعات اختیارى ) ، ج‏2، ص: 140

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

ذخنح: بقله الیمانیه دیوسکورید این گیاه را بلیطش نامیده و مى‏نویسد: بلیطش خوراکی است لینت‏ دهنده مزاج است و اثر درمانی ندارد ( کتاب یاسقوریدوس م - 2 ش ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

رابوعا آن بوذ که بروز جهارم هفته بوذ کروز انذار بوذ جن روز جهارم از هفته نخستین و روز یازدهم از هفته‏ء دیکرم و روز هفدهم از هفته‏ء سدیکرم‏ و روز بیست ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

انتظار کشیدن. و چشم دوختن برکار. و سر ستیخ کردن جهة برخاستن یق قعد فما یتتلع. فرهنگ نفیسی ج 2 ص 800

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

زیر گلو جن بیاماسذ لهازم بیمار اعنی زیر کلو اندر بیمارى تیز دلیل هلاک بوذ . هدایة المتعلمین فی الطب، متن، ص: 733

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

متراکم ، فشرده و کر تن بیمار متخلخل بوذ نوبه بکاهذ و کر متلزّز بوذ نوبه بفزایذ. هدایة المتعلمین فی الطب، متن، ص: 747

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

پونۀ بری بودنه برّى‏ کی کاکوتی خوانند . هدایة المتعلمین فی الطب، متن، ص: 754

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

تیغ بزنند ، خراش ایجاد کنند آن اماس را بنشتر بیازنند و کبّه‏ی حجام برنهند و اندک‏اندک بمکّند تا خون بیرون آیذ . هدایة المتعلمین فی الطب، متن، ص: 618

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

از کتب جالینوس است . جالینوس یاذ کرده است بکتاب تدبیر الاصحّا . هدایة المتعلمین فی الطب، متن، ص: 776

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

ملاکزت بود یعنی سینه بر سینه زدن‏ . کلیات قانون ابن سینا ( ترجمه ) ، متن، ص: 186

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

مباطشت که آن دست بازى بود مثل مقدمه کشتی و جنگ و مشط زدن باشد. کلیات قانون ابن سینا ( ترجمه ) ، متن، ص: 186

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

مثاقفت که آن شمشیربازى بود. کلیات قانون ابن سینا ( ترجمه ) ، متن، ص: 186

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٠

کشاله ران

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

احلیل یعنی قضیب ، آلت تناسلی مرد و از همه بتر آن بوذ که با حلیل نزدیک بوذ یعنی بقضیب‏ . هدایة المتعلمین فی الطب، متن، ص: 414

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

بر پشت همه این فقرات زوائدیست خارمانند که آنها را شواک و سناسن گویند . خزائن الملوک، ج‏1، ص: 6 زائده خاری

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

قفز یعنی جستن از جاى بر جاى که آن را بگیرد یا خود را در آنجا بند کند و خود را از ان آونگان کند و معلق سازد. کلیات قانون ابن سینا ( ترجمه ) ، متن، ص: ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

ورم و آماس صفراوی بود کی حصبه کند و آبله و ماشرا آنکه آماس صفرایی گویند هدایت المتعلمین فی طب صفحه ۷۰۴

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

اگر بر روی صورت غده باشد و زشت شده باشد آن را دشبد می خوانند. هدایت المتعلمین فی طب صفحه 590

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

خایه‏ را دو بوست بوذ یکی‏ از بیرون‏ سخت و دیکر از اندرون تنک، ان تنک را غرقی کویند. هدایت المتعلمین فی طب ص 600

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

در کتاب هدایه المتعلمین فی طب صفحۀ 615 زموره را نمله خوانده است

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

با توجه به نسخه کتابخانه ملی که معنی با بهن را بعد از این کلمه آورده و خواص آن که با کتاب قانون مقایسه شده قانون ( ترجمه شرفکندى ) ، ج‏2، ص: 97 معنی ...