پیشنهاد‌های مهدی خانی فراشبندی (٥٦)

بازدید
٦
تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

حمّص به کسر حا ی مهمله و فتح میم مشدده و سکون صاد مهمله به فارسی نخود و به هندی چنه به لغتی بونت به ضم با ی موحده و سکون واو و خفای نون و تا ی چهار ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

حلتیت ( انغوزه ) به کسر حا ی مهمله و سکون لام و کسر تا ی مثناة فوقانیه سکون یا ی مثناة تحتانیه و تا ی مثناة فوقانیه به فارسی انگزدو انغوزه و به اصفه ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

اکلیل الجبل ( اکلیل کوهی یا رزماری به یونانی اوقلا اوقا ) ماهیت آن: نباتی است به قدر ذرعی منبت آن بیشتر جبال و مواضع صخریه و خشنه و از این جهت آن ر ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

اکلیب الجبل ماهیت آن: نباتی است به قدر ذرعی منبت آن بیشتر جبال و مواضع صخریه و خشنه و از این جهت آن را اکلیل الجبل نامند و در اسکندریه بسیار میشود و ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

سقمونیا طبیعت آن: در سیم گرم و در آخر دویم خشک و بعضی در سیم نیز خشک دانسته اند. افعال و خـواص آن : جـالی و محلـل و مفـتح و مسـهل صـفرا و لزوجات مخل ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

◄فرنجمشک به فتح فا و را و سکون نون و فتح جیم و کسر میم و سـکون شـین معجمــه و کــاف معــرب پلن گمشــک فارســی اســت و آن را فرنجمشک و فلنجمشک و ابرن ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

بیماری است که پوست بر اثر آن پوسته پوسته می شود و عوام آنرا خراز می گویند.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

طبیعت آن: جالینوس گرم و خشک در سیم دانسته و حنین و دیگر اطبا گرم در سیم و خشک در آخر اول و بعضی نیز خشک در دوم گفته اند. افعال و خواص و منافع آن: م ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

جذب رطوبات

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

خونریزی : hemorrhage

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

خلط خونی : hemoptysis

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

پیسی، بهق سفید : alphosis

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٩

دو سوراخ بینی

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

خوره : shanker

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

اعضای داخلی : viscera

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

تراوش منی در خواب : nocturnal emission

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

بیماری که در آن شکم ورم کند و ناف بیرون جهد و چون بیمار حرکت کند صدای غلغل آب شنیده شود

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

نوعی استسقا که شکم ورم کند ک در آن آب جمع شود و از هر طرف کشیده شود و چون بر آن زنند آواز طبل دهد Tympaintes

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

آماس تمام بدن Anasarca

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

استسقای ناشی از هپاتیت یا سیست کبدی

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

جمع شدن مایع در سر نوزاد : Hydrocephalus of newborn

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

روده

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٦

آزار و اذیت

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

گلاب

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

چرب کردن، روغن مالیدن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

نرمی و سستی گوشت بدن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

خشک کردن آب یا رطوبت چیزی، خشک گردیدن شیر در پستان

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

خشکانیدن، خشک کردن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

بطن، آنچه که در میان چیزی خالی باشد

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

سنگ شدن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

تلخ و شور شدن چیزی

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

مالیدن دارو در ناحیه گلو و کام

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

کباب کردن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

ریز ریز کردن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

خمیازه

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

دهن دره

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

زگیلهای گوشتی خارج یا داخل پلک چشم یا بافت ملتحمه چشم که به شکل توت است

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

آماسیدن ، ورم کردن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

پوسیدگی دندان ها

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

زگیل Wart

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

زگیل، ضماد سرگین گاو با سرکه درمان زگیل

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

سیسنبر به دو سین مهمله اول مکسور و دویم مفتوح در میان هـر دو یـای مثناة تحتانیه ساکنه و سکون نون و فتح بای موحده و رای مهملـه در آخر و سوسنبر به ضم ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

زالو دیوجه یا زالو را به عربی "علق" می گویند

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

جلّاب به ضم جیم و فتح لام مشدده و الف و با ی موحده . ماهیت آن : از جمله اشربه است که جهت تقویـت قلـب و رفـع خفقان و توحش و مالیخولیا و امثال اینها ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

دوالی مرضی است که رگ های ساق بزرگ و سطبر و گره گره شود و سبز نماید و سبب او خون سوداوی است که در رگ های ساق ریزد

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

دابق: دوائی را نامند که بسبب لزوجت جوهر کثیف خود بدست بچسبد مانند دبق

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

رادع: یعنی مانع و باز گرداننده ماده به عضو آن دوائی را نامند که بسبب برودت و قوت قبض خود احداث کند در عضو کثافتی که تنک گرداند مسام آنرا و بشکند حدت ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

عاصر: یعنی فشارنده و آن دوائی را نامند که بسبب قوت قبض و جمع خوداجزاعضو را بفشارد تا آنکه آنچه از رطوبات رقیقه در خلل و فرج آن است منضغط و جدا کردند ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

کاسرالریاح: یعنی شکننده و دفع کننده ریاح و آن دوائی را نامند که قوام ریاح غلیظه محققه اعضا را بقوت حرارت و تجفیف خود رقیق ساخته دفع نماید و یا به تحل ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

آن حرکت مواد فاسده غیر منهضمه بود که از بدن باز گردد به عنف و شدت دافعه و به قیء و اسهال مندفع شود. و گاه باشد که قیء نیاید و همگی ماده به سوی امعا گ ...

١