تشویه

/taSviye/

لغت نامه دهخدا

( تشویة ) تشویة. [ ت َش ْ ی َ ] ( ع مص ) بریانی دادن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( زوزنی ). بریانی خورانیدن کسی را. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). || بریان کردن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( غیاث اللغات ). بریانی کردن ( زوزنی ). || دادن گوشت کسان را تا بریان کنند. ( منتهی الارب ). دادن گوشت برای بریان کردن. ( آنندراج ).

تشویة. [ ت َش ْ ی َ ] ( ع مص ) زشت خلق کردن. ( تاج المصادر بیهقی ). زشت خلق گردانیدن. ( زوزنی ). زشت گردانیدن روی را. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). زشت کردن روی و جز آن. ( آنندراج ). || چشم بد رسانیدن کسی را. ( منتهی الارب ) ( از آنندراج ) ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ فارسی

( مصدر ) زشت کردن زشت بنمودن .
بریانی دادن بریانی خورانیدن کسی را

فرهنگ معین

(تَ ) [ ع . ] (مص م . ) زشت کردن روی .

فرهنگ عمید

۱. زشت کردن روی.
۲. به کسی چشم بد رسانیدن.

پیشنهاد کاربران

بپرس