پیشنهادهای کُرِ آیاپیر (٥٢٢)
لری بختیاری بَراش barash:بخشش
نام ایلامی شهر کهن ایذه و پایتخت حکومت لرهای الیمایی اجداد بختیاری ها و اتابکان لر بزرگ. من یک بختیاری کُر آیاپیر هستم.
مروری بر معادل واژه خروس در زبان لری بختیاری خروس واژه ای کهن ریشه در اوستایی به معنای فریاد و داد و هوار است البته معنی بیدار کننده هم میدهد اما در ...
لری بختیاری بَوْر ( bawr ) :ببر مابَوْر ( mabawr ) :ببر ماده تیل بَوْر ( til bawr ) :توله ببر
لری بختیاری تُهمُ تَدَرگ ( tohm o tadarg ) ، سُوِ ( sowe ) ، تَش توهمَگtash ( tuhmag:ذات، گوهر وجود
لری بختیاری گَژم، نَخَش، نَرهیل:تنومند، هیکلی
لری بختیاری تِویش:قدرت، نیرو
لری بختیاری اِریکِسِن:خندیدن اِریکنیدِن:خنداندن
در پاسخ به کاربر بابک شما کاملا بی مردم و بی اساس و از سر تعصب حرفی زدید که عملا خود هم به آن عقیده ندارید. ملایر شهری لری و لر نشین با سابقه ی کهن ...
لری بختیاری گَژدین:عقرب گادین:عقرب بزرگ و کشنده
لری بختیاری اَژیدَهای:اژدها اَژّی:مار اُژدُها:مار بزرگ
لری بختیاری گارِشت
لری بختیاری اِسپِهْدْ، نیلَ، اَلوس، گَچَک، زال، سَمَند:سفید
لری بختیاری تاسنیدن:خفه کردن
لری بختیاری تاسِسِن:خفه شدن تاسِس:خفه شد
لری بختیاری زِئِشت
لری بختیاری لَوگِشت زِئِشت:ضرب المثل لَوگِشت:سخن زِیشت:زندگی این واژه روی هم رفته به معنای سخن زندگی و کنایه از ضرب المثل میباشد
لری بختیاری غَلُوَ:خیلی
لری بختیاری گِهات:اتهام
لری بختیاری دِلَک گِر:مدافع
لری بختیاری پَدام:ماسک
لری بختیاری ژَمپ:دفاع
لری بختیاری تِفگِشت:ابتدا تَرَک:آغاز دیندا:پایان، اتمام
لری بختیاری پَیگال:لیوان
لری بختیاری بارُوْ:باران وَشَن:باران تند
لری بختیاری اَهْلَواتahlawat: خیرات ، صدقه
لری بختیاری زیوَنْدَک:زنده زِیِشت:زندگی
لری بختیاری خیم:سرشت، شخصیت خیمین: باشخصیت وَلم خیم:نیک سرشت
لری بختیاری آپات:آباد آپاتُوapatow:آبادان
لری بختیاری نُفت ( همریشه با nose انگلیسی ) ، پِت:بینی، دماغ
لری بختیاری رِرَ ( با فتحه و کسره کشیده ) :گوش
لری بختیاری پادیمار:حقوق، دستمزد
لری بختیاری پادَک:درجه، مقام
لری بختیاری تَلخُداکوtalkhodaku: معصوم ، مظلوم
لری بختیاری چِپچِپ، باس، رَم، هَوجیف:شایعه
لری بختیاری تیت، تَل:مقدار
لری بختیاری مَتراقّ
لری بختیاری نَهروبnahrub:حرام
لری بختیاری اَهروب:حلال، پاک شِشّا:حلّال
لری بختیاری آشُ، تیدِرار:عقاب
لری بختیاری دیندا:بعدا
لری بختیاری کا، کای:آقا
لری بختیاری وِنُوvenow:بانو، خانم کَیوِنُوkayvenow:کدبانو
مختصر منابعی راجع به معنای واژه کرد 1در فرهنگ لغت دهخدا و فرهنگ معین و عمید کرد را رمه گرد خواندند. 2_ﺍﺻﻄﺨﺮﯼ ﻃﻮﺍﯾﻒ ﻓﺎﺭﺱ ﮐﻪ ﻋﻤﺪﺗﺎ ﻟﺮ ﺑﻮﺩﻧﺪ ﺭﺍ ﮐﺮﺩ ﯾﻌﻨ ...
فقط کافیه برید جشن لوهری را بررسی کنید. جشنی که هندیان بعد از پایان زمستان و با آغاز بهار برپا می کنند با انباشتن چوب ها بر روی هم و آتش زدن آن که به ...
دوستان خودتان قضاوت کنید
تا 400سال پیش اصلا کردستانی وجود نداشت نقشه متعلق به 978هجری
در پاسخ به پانکرد کور من همه ی پیام هاتو نخوندم فقط چند سطرش رو خوندم که از لحن گفتارت و نوشتار ضعیفت به عمق حماقت و خریت پی بردم. اولا اگه قراره که ...
لری بختیاری شَپْمازَکُناshapmazakona:دکتر، طبیب، پزشک