پیشنهادهای کبری ذوله (٢٦)
همین که گفتم! یک کلام! A word used after a statement to emphasise its finality, usually used to sound more savage
( در مورد زخم ) چندشناک، ناجور
ناچیز
بی رمق، بی حال
سلیطه، دریده، پاچه پاره
از نفس افتاده
کِز کردن. یک گوشه، خود را جمع کردن و نشستن
ناگهانی، نابهنگام
ظُلمات سیاهی و تاریکی ای که در آن، چشم، چشم را نبیند.
صاف کردن گلو
کاسه ( در سینه بند )
خودپسندی، خودگرایی، خودرایی، خودمحوری، خودخواهی
کوچک نمایی کردن
طوری نشده. حالا مگه چی شده؟
شکلات شلنگی
آبنبات قیچی، آبنبات شلنگی
ساک کاغذی، ساک مقوایی
دیزی
آبنبات سیبی، سیب آبنباتی
اهلِ . . . بچه ی . . .
خود را سر کار گذاشتن
این کلمه در متون روانشناسی، ازدیاد حساسیت معنی می شود.
شن و ماسه
راه باریک و تنگ
توپ خارپشتی، توپ خاردار
making a topic easier to understand by giving extra information about the time, place, situation, history, and so on قابل درک کردن چیزی از طریق دادن ...