پیشنهادهای جلالی فرد (٤٩)
گاهانی یا ( دانشِ گاهانی ) گاه شناسی ، گاهان اشاره به پنج گاه و زمان دارد که در خرده اوستا و گات های اشو زرتشت نیز آمده است و نام نسک گات ها ( گاث ها ...
گاهانی ( دانشِ گاهانی ) گاه شناسی برای واژه کرونولوژی ( در برابر واژه ی کرونولوژی گزارش رساتر آورده ام ) اشاره به گاهان ( گات ها ) پنج بخش نسک اوستا
جهان بینی برای واژه عقیده
بداندیشانه برای واژه غرض ورزانه
پایگانی جایگزین برای واژه سلسله مراتب
فروزه جایگزین واژه صفت
هورفرزانی جایگزین فلسفه اشراقی شرق جایگاه برآمدن ( طلوع خورشید ) و غرب جایگاه فروشد ( غروب خورشید ) است. خور ( هور ) به چم خورشید است که فردوسی نیز د ...
هورفرزانی جایگزین فارسی برای فلسفه اشراق شرق جایگاه برآمدن ( طلوع خورشید ) و غرب جایگاه فروشد ( غروب خورشید ) است. خور ( هور ) به چم خورشید است که فر ...
بگذراند ، بسپرد نیز در اندریافت گزاره می تواند به کار برده شود.
گزیده پیمان ها ، یا پیمان های ویژه جایگزین شرایط ویژه
گرایند نیاز به جای در صورت نیاز
پراکندگی ، پراکندگی گونه ها
ژادینگی به جای واژه جنسیت از ریشه ژاد به چم جنس
پیدایش به جای واژه شکل گیری
اندوختنی به جای واژه اکتسابی
وجک به جای واژه پاراگراف
گواهمند به جای واژه ی استناد
بدنهادانه ، بدنهادی برای شرارت
روش مند
فرا سرشت ، ماورالطبیعی : فراسرشتی ، در نمونه کهن واژه فرارود که به ماورالنهر گفته می شده فراسوی رود. ورا : فراسو ، سرشت : طبیعت
خودکامه و خودسر خود رای ، هر چند در فرهنگ پهلوی واژه ی آپچک آمده است ( در فرهنگ پهلوی آپچک چم مطلق است ) مانند آپچک شهریاری یا شهریاری آپچکی به چم فر ...
پیگشت ، برخی گرامیان واژه ی پیشبرد را پیشنهاد می دهند که این واژه به چم جلو رفت و هم چم با پیشرفت است و برای واژه ادامه اندکی نادرست می تواند باشد.
بدگویی
جرگه ها ، مانند مکاتب فکری ، جرگه های پنداری
جرگه
گردانش
ژادین ( پیوند ژادین ) روابط جنسی
انبازش ها، همسویی ها
بجای واژه ی اثبات
اُستانش
زیوش درست ترین واژه به جای عُمر ( زیو ، زیوی ، دیر زیوی برای طول عمر )
در گاهی که ، در آنی که
زیست بوم
زیستار - از این واژه زیستار شناسی و زیستار گرایی و. . . به دست می آید. ( واژه هایی مانند شهریگری و شهرنشینی ، شهرگرایی ، پیشینه و فرهنگ برای واژه فره ...
تمدن
بایسته و باییده
در نمود ، در : در زبان اوستایی به چم کشیدن همگون با درو ، دراز ، دریو ، درد ، نمود به چم هر آنچه از ذهن به تجلی و ظهور و جلوه می کشد، و واژه نمودگر ب ...
یاریگر ، رایان یاریگر ، در برخی برگردان ها واژه کارگزار به کار برده شده که نادرست است از آن روی که کارگزار مانند آنچه به صرافی و بانک ها پیوسته است ب ...
خواست نیاز جایگزین فارسی
بایش و ابایش به جای واژگان جبر و اختیار، باییده بایشمند ( مجبور ) اباییدن :مختار کردن، اختیار دادن. ابایش : اختیار ، ابایشی : اختیاری
برابر نهاد واژه فرعی
به جای واژه حضور
برابر نهاد واژه جناس مانند همگن ( همجنس ) از پهلوی
اختیار در زبان تازی
واژه ابایش به جای واژه ی تازی اختیار
پیشکش ها
از ریشه ی بن ( پایه و اساس ) می توانیم بجایه واژه قاعده در زبان تازی برگزینیم . قواعد : بنارها ، واژه قاعده و قواعد نیز در زبان تازی از ریشه و اساس ق ...
ساستار
جایگزین واژه تازی آثار