تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

یکی از معانی پرکاربرد آن "مخفف" است مثلا: the letters PES stands for Pro Evolution Eoccer معنا: PES مخفف pro evolution soccer است

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
١

تخصیص دادن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١١

پول زیادی به جیب زدن ( در یه زمان کوتاه )

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٢

خیلی ارزان - مفت He bought the house for a song five years ago. او خانه را پنج سال پیش خیلی ارزان خرید.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

to see flashes of light especially because you have been hit on the head به اون حالت گیجی و منگی که در اثر ضربه خوردن به سر رخ میده میگن.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

جر خوردن ( از خندیدن ) خیلییی خندیدن

پیشنهاد
١

نارو زدن به کسی

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٠

عصبی کردن کسی روی سگ کسی رو بالا آوردن: ) )

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٦٦

وقتی استفاده میشه که یه نفر یه یه چیز جالب و یا مهم به شما گفته که قبلا خودتون بهش فکر نکرده بودن میتونه معنی"به نکته خوبی اشاره کردی" بده اقای پورسل ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

مترادف هستش با:go out of your mind/go crazy دیوانه شدن از دست دادن عقل البته بیشتر مفهوم همون "عقل از دست دادن" خودمون میشه

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤٨

1:خنداندن 2:سرگرم کردن *این کلمه اصلا معنی شگفت زده کردن و متحیر کردن و اینجور چیزا نداره:|||

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

خپل، کت و کلفت، چغر مترادف کلمه ی Stocky است HASSAN YAZDANI IS A REALLY THICKSET WRESTLER حسن یزدانی واقعا یه کشتی گیره چغره.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

used to mean "very" when talking about a bad situation source:Longman

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٦١

علاوه بر این این کلمه خیلی رسمی ( formal ) هستش و مترادف کلمات:in addition/what's more/also هستش معنای "اما" که دوستمون نوشتن کاملاااااا اشتباه هستش.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢٩

سحر خیز مترادفش میتونه early riserباشه و متضادش هم night owlباشه ( به معنای شب زنده دار ) .

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٥

خداوکیلی خداشاهده : ) )

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٨

روی موضع خود ماندن کوتاه نیامدن despite they are trying to change my decision but i will not give/budge an inch علی رغم اینکه انها دارن تلاش میکنند ک ...

پیشنهاد
٨

برای توصیه کردن یه نظر دادن استفاده میشه پس میتونه اینجور معنایی داشته باشه: بهتر است که. . . He would be better off starting with something simpler ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

آسان گرفتن به کسی سخت نگرفتن به کسی

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٠

if a company goes to the wall, it fails, especially because of financial difficulties ورشکست شدن منبع:Longman dictionary

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٧

to tell someone something that is not true, as a joke میتونه با مفاهیم زیر هم معنا باشد: دست انداختن ایسگا کردن: ) ) سر کار گذاشتن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣٢

have a very high price وقتی که چیزی خیلی گرونه ازش استفاده میشه میتونه معالدلا کلمه ی: "خیلی آب میخوره" در فارسی عامیانه باشه. Buying an iphone 11 p ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

if you say that something is like a dream you mean that is extremely well or effevtively رویایی

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤٨

ظاهر شدن، نمایان شدن، بیرون آمدن بر ملا شدن، اشکار شدن حقایقی که پنهان و راز نگه داشته شده اند خلاص شدن از یک تجربه بد و مشکل Emerge as:شناخته شدن به ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

عهده دار نشدن بر عهده نگرفتن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٤

دور نگه داشتن، دوری کردن، حفظ کردن از، کنار گذاشتن ( استفاده و مصرف نکردن )

پیشنهاد
٥

نگه داشتن چیزی برای روز مبادا to save something especially money, for a time when you will need it.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٣

دیر یا زود داره، ولی سوخت و سوز نداره: ) ) ) )

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤٣

i'm afraid not:متاسفانه نه i'm afraid so:متاسفانه بله

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٦

من اینطور فکر نمیکنم! A:he's a good guy B:i don't think so

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

این تو هستی که باید تصمیم بگیری! it's for you to decide whether should we go out or not

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٦

1:اصلا مسئله ای نیست 2:زحمتی نیست

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

احترام گذاشتن به کسی نظر والایی راجع به کسی داشتن He have a high opinion of women. او[مرد] برای زنان احترام قائل است.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

صادق و قانونی ( legal ) بودن he is on the level او آدم صادقی است. Are these guns on the level? ای تفنگ ها قانونی هستند؟

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٧

کمتر بودن از مقدار یا استانداری که لازم است یا شما می خواهید He fell of time او وقت کم اورد He fell of money for buy the new iphone او برای خرید ایفو ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٩

1:اخراج کردن The boss gave ali the push yesterday رئیس دیروز علی رو اخراج کرد. 2:قطع ارتباط کردن I finally gave him the push last night. بالاخره دی ...

پیشنهاد
٩

syn:let somebody off the hook آسان گرفتن بر کسی People will think they let Charmaine off the hook because she's a woman مردم فکر خواهند کرد که انها ب ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٦

کسی را ناراحت کردن کسی را اذیت کردن hey jim, please don't get to my freind هی جیم، لطفا دوستمو ناراحت ( اذیت ) نکن. Don’t let things get to you اجاز ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٥

هر طور شده در هر صورت . I'll be succeed one way or the other

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

نه به این زودیا

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٩

بیخیالش!

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد

اولا

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٨

ختم کلام the bottom line is that watching football is cool حتم کلام اینه که دیدن فوتبال باحاله

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٢

منتج شدن، ختم شدن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٧

کسی را عصبانی کردن You're burn me up! داری منو عصبانی میکنی!

١