حمیدرضا - جزئیات مدال‌ها

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

it’s as quick as lightning: مثل نور سریعه

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

it’s as solid as a rock: مثل سنگ خشکه

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

she’s as stubborn as a mule: کله شقه، عین قاطر چموشه

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

he’s as strong as an ox: مثل یه گاو نر قویه

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

he’s as proud as a peacock: مثل طاووس مغروره، از دماغ فیل افتاد ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

she’s as white as a sheet: بسیار رنگ پریدس، مثل گچ دیوار سفیده

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

they’re as different as night and day: متفاوت مثل روز و شب هستن، مثل کارد ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you look not well take a rest please: به نظر خوب نمیای لطفا استراحت کن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

give us the room: تنهامون بزارین.

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

keep me updated: منو بی خبر نذار، من رو در جریان بذا ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

take the words out of one's mouth: حرف دل کسی را زدن، فکر کسی را خواند ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

eat like a bird: کم اشتها بودن کم خوراک بودن، خیلی ک ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

yo: بهترین واژه ای که می شه برای بیان y ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

true that: صحیح است. درست است.

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i'm on the edge: اعصاب ندارم.

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i can't take it anymore: دیگه تحملشو ندارم.

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

i can't take it anymore: دیگه تحملشو ندارم.

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

won't happen again: دیگه تکرار نمیشه.

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

bold: چشم گیر

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

don't exaggerate: اغراق نکن.

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

a bridge too far: هدف دور از دسترس

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

duly noted: دریافت شد. متوجه شدم

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

touch base: بررسی کردن اوضاع

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

do it already: این عبارت رو هنگامی استفاده کنید که ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

so there's that: یه اصطلاح پرکاربرد در زبان انگلیسی ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you don’t know jack about: این عبارت رو هنگامی استفاده کنید که ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

out in the boonies: به معنای "مکانی به دور از تمدن" بود ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

if you would: اگه میشه ( اگه امکانش هست )

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

teteconnection: پیوند دور

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

surface front: جبهه سطحی ( هواشناسی )

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

keep it under your hat: پیش خودت بمونه، به کسی نگو. صداشو ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

keep it under your hat: پیش خودت بمونه، به کسی نگو. صداشو ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

which is which: کدوم به کدومه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

put the cat among pigeons: قشقرق به پا کردن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

yellow bone: یلو بون به معنی خانم جذاب سیاه پوست ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

seize him: دستگیرش کنید

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

deaded: خسته و کوفته خیلی خسته خراب

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

draggin a wagon: خیلی خسته بودن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

smexy: عروسک، جذابیتی که با با نمک بودن ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

gender bender: مَرد زن نما. یعنی: یه مرد که مثل ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

shut your trap: ببند گاله رو.

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

shut your trap: ببند گاله رو.

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

let it all go: کُلِ اش رو ول کن همه اش رو بی خیال ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

penny for your thoughts: چی تو ذهنته؟ چی تو کلته؟ به چی فک ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

daily driver: کارای روزمره کارای تو شهری

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

monet: زن زندگی

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

wrap one: پذیرفتن حقیقت تلخ قبول کردن چیزی که ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

butt diddle: کلاهبرداری رابطه جنسی مقعدی

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

keep it 100: با همین فرمون برو جلو. اگه راستشو ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

fire fight: کلنجار رفتن با مسائل مهم و ضروری.

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

back when: اون موقع که. . .

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

back when: اون موقع که. . .

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

way back when: خیلی وقت پیش

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

way back when: خیلی وقت پیش

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

cunt dropping: بچه تُخس. بچه شیطون.

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

don't mumble: مِن مِن نکن.

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

don't mumble: مِن مِن نکن.

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

to the point where: تا جایی که تا حدی که

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

to the point where: تا جایی که تا حدی که

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

don't drag me into this: پای منو وسط نکش. منو وارد این ماجر ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you're making me blush: دیگه داری خجالتم میدی.

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

waste him: نفله اش کن. بُکُشش.

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

here goes: خدایا به امید تو!

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

i cherish you: خیلی برام عزیزی.

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

the next thing i knew: که یک دفعه. . . که یهویی. . .

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

end of story: همین که گفتم.

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

worth bread: به درد خوردن مفید بودن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

who am i kidding: دارم خودمو گول میزنم.

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

can't help it if: چکار کنم خوب. . .

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

don't screw this up: این یکی رو دیگه گند نزنیا. این یکی ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

pull a martin: بی خبر برگشتن. رفتن به جایی و برگش ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

whatchamafucker: ماسماسک، چی بهش میگن ، هرچی اسمشو م ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

suited and booted: شال و کلاه کردن آماده آماده برای ان ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

it's over between us: همه چیز بین ما تموم شد.

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

keep it simple: زیر دیپلم حرف بزن! سخت نگیر!

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

it's worth a shot: به امتحانش می ارزه.

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

been around the block: چند تایی پیراهن پاره کرده.

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

we are even: بی حساب شدیم.

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

we are even: بی حساب شدیم.

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

put the gun down: اسلحه ات رو بنداز زمین.

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

fork it over: رد کن بیاد.

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

fork it over: رد کن بیاد.

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

beast in a can: فوق العاده عالی

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

backasswards: ناشیانه و برعکس.

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you mess with the bull: با بد کسی در افتادی.

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

frontin: مقاومت کردن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

stop bugging me: انقدر کنه نشو.

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

slinging mud: اسهال داشتن. فحش و فحش کاری.

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

retweet: در توییتر به معنای بازنشر توئیت های ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

retweet: در توییتر به معنای بازنشر توئیت های ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

over the shoulder boulder holder: سوتین، به خصوص بزرگش.

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

eat bitch flakes: داشتن حس و حال بسیار بد.

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

give kingdom in hell: خیلی میخوامش!

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

not my thing: اهلش نیستم. باب میلم نیست.

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

not my thing: اهلش نیستم. باب میلم نیست.

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

fingers crossed: برات آرزوی موفقیت میکنم برات دعا می ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i got ripped off: سرم کلاه گذاشتن.

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

what a phony: عجب آدم دو رویی.

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

don't talk back: حاضر جوابی نکن.

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i can tell: معلومه!

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

i can tell: معلومه!

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

rain or shine: اگه سنگ هم از آسمون بباره. . . مهم ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

sleep on it: برای تصمیم گیری عجله نکن ، فکراتو ب ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

whalephant: آدم چاق و چله.

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

left handed cigarette: سیگار ماری جوانا حشیش

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you'll get the hang of it: قِلِقِش دستت میاد.

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

blargh: هعی! اَه! ( حرف ندای ناراحتی )

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you won't regret this: پشیمون نمیشی.

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

cat's pajamas: اصطلاحی غیر رسمی و قدیمی است شخص یا ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

cat's pajamas: اصطلاحی غیر رسمی و قدیمی است شخص یا ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you reek: بوی گند میدی.

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i'm wiped out: خسته و کوفته ام.

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

joke’s on you: خیت شدی.

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

off the heezy fo sheezy: فوق العاده

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

the dog's bollocks: بهترین ( چیز )

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

zip it: زر نزن ببند دهنتو

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

before i had a chance to: تا اومدم کاری رو انجام بدم. . .

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

cone of silence: بین خودمون باشه ها!

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

snatch a knot in ass�: چوب تو آستین کردن.

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

used in: به قصد. . .

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

this is pointless: بی فایده است.

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

go down like a lead balloon: هیچکس دوستش نداره!

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

deary: جانم عزیزدلم

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

bum steer: اطلاعات یا توصیه اشتباه و گمراه کنن ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

by the book: دقیقا طبق قواعد

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

six up: مواظب باش ( پلیس ) !

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

alligator arms: خسیس

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

on my momma: به جون مامانم قسم!

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

look down nose at: آدم حساب نکردن!

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

it's on you: مسئولیتش با خودته.

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

it's on you: مسئولیتش با خودته.

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

watch your tone: صدات رو نَبر بالا.

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

jump on a grenade: سپر بلا شدن فداکاری کردن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

deadbeat: آدم بدحساب.

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

went off without a hitch: به خوبی و خوشی. طبق برنامه پیش رفت ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i meant no disrespect: قصد بی ادبی نداشتم.

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

the night is young: هنوز سر شبه.

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

off color: ناخوش احوال.

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

bite the big one: مُردن. فاتحه اش خوندس. افتضاح بود ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

punching down: تحقیر کردن وقتی که قدرت تون رو بر ا ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

lawl: مخفف عبارت Laughing a whole lot است ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

terf: به فمینیست های ترنس هراس میگن.

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

up the butt: ۱. کُلی. ۲. خیلی باحاله، خیلی حال ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

bitch ass: چاقال ترسوی بزدل عوضی ترسو ضعیفه زن ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

overrated: دست بالا گرفته شده طبل تو خالی الکی ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

tickle pink: ذوق زده. خیلی خوشحال.

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i don't give a hoot: اصلا برام مهم نیست.

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

be in the land of nod: تو خواب هفت پادشاه بودن.

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

that does it: بسه دیگه، کافیه دیگه.

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

fuller than a tick on a coon dog: پر شدن تا خرتناق. پر شدن تا مرز تر ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

payoffs: رشوه دادن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

scrill: پول نشگی و مست بودن سنگ تموم گذاشت ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

tear a new one: حساب کسی رو رسیدن. دهن به دهن شدن. ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

get with: ۱. ریختن روهم! ( داشتن رابطه عاشقان ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

get with: ۱. ریختن روهم! ( داشتن رابطه عاشقان ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

natural talent: استعداد ذاتی

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you've got balls: با جرأتی شجاعتش رو داری.

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

have words with someone: بحث و مشاجره کردن با کسی

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

weasel into: با "پارتی بازی" " دغل بازی" " زرنگ ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

weasel out of: مفهومش میشه تن ندادن به انجام کاری ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

weasel out of: مفهومش میشه تن ندادن به انجام کاری ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

didn’t see that coming: انتظارش رو نداشتم

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

flabby gut: شکم شل و ول

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

nonce: بچه باز

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

you have a point: حق با توئه.

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

youse: شماها

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

what a lord of crap: چه مزخرفی، چه چرت و پرتی

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

keep on one: آماده کردن، هوشیار کردن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

will you stop: میشه بس کنی؟

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

get shot down: شکست خوردن، رد شدن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

pay one: تمام تلاش را کردن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

rootin tootin: بی پروا یا به شدت مشتاق، شاد و سرزن ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

cut dead: محل سگ نذاشتن.

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

i have a hunch: به دلم افتاده

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

play the dozens: دست انداختن.

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

hoochie coochie: زن لَوند. زن عشوه گر. زن رقاصه.

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

keep your eyes peeled: چهارچشمی حواست باشه.

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

vagenius: زن باهوش. مرد زبون باز.

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

hot as balls: فوق العاده گرم.

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

bone: معانی اسلنگی: سکس کردن آلت راست شده ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

bone out: ترک کردن زدن به چاک

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

holy fucking shit: پشمام!!

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

holy fucking shit: پشمام!!

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

we'll get through this: از پسش برمیایم

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

stop poking me: کِرم نریز.

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

hard to swallow: باور کردنش سخته.

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

it's all in your head: همش ساخته و پرداخته ذهنته.

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

it's all in your head: همش ساخته و پرداخته ذهنته.

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

two cents: نظر ( معمولا ناخواسته )

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

two cents: نظر ( معمولا ناخواسته )

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i blacked out: من غش کردم.

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

there's a huge grey area: یه وضعیت خیلی مبهمی ( نامشخصی ) هست ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

know like back of hand: شناختن مثل کف دست.

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you dishonor me: آبروی منو میبری.

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

kick in the balls: تنبیه یا تلنگر اساسی. یه شکست بزرگ ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

they don't call for nothing: الکی نیست که. . . they don't call. ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

where the rubber meets the road: چیزی که در عمل مهمه.

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

thugs: ارازل اوباش

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

educate yourself: اطلاعاتت رو ببر بالا.

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

it was like pulling teeth: خیلی زجرآور بود سخت بود

١ سال پیش

مدال‌های حمیدرضا