حمیدرضا - جزئیات مدال‌ها

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

whats eating you: دردت چیه؟؟

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

come again: یه بار دیگه بگو

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

time after time: بارها و بارها

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

later on: بعدتر

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

on the corner: در گوشه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

long time no see: ازین وَرا

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

don't be stingy: گدا بازی درنیار.

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

have a boner: سیخ کردن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

have a boner: سیخ کردن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

what a nerve: عجب رویی داره!

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

it was a close shave: خطر از بیخ گوشم رد شد

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i didn't mean it: منظوری نداشتم

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

i didn't mean it: منظوری نداشتم

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i'm bored stiff: حسابی حوصله ام سررفته

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

give me a break: برو بابا شوخی نکن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

she can't take a joke: جنبه شوخی نداره.

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

let's fuck: بزن بریم.

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

have it your way: هر طور راحتی

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

rain on parade: خراب شدن برنامه/تفریح /خوشی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

rain on parade: خراب شدن برنامه/تفریح /خوشی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

burn out: نیم سوز شدن بُریدن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

hang on: گوشی دستتون باشه!

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i'm stumped: هنگ کردم

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

come clean with me: با من صادق باش.

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

come clean with me: با من صادق باش.

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i'm in the shit: تا خرخره تو گوهم

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

it's a piece of shit: چیز بی ارزشیه

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

don't diss me: بی احترامی نکن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

don't diss me: بی احترامی نکن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

that's personal: این یه مسئله شخصیه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

it's ok: طوری نیست

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

nice: گاهی باریکلا هم معنی میده

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

take a beating: مال باختن پول از دست دادن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

it's unlike you: از تو بعیده

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

make my words: به حرفم میرسی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

spare me: نمی خوام بشنوم.

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

none whatsoever: اصلا

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

couldn't be better: بهتر از این نمیتونم باشم.

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

couldn't be better: بهتر از این نمیتونم باشم.

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

sick to one's stomach: تا مغز استخونم سوخت تا فیها خالدونم ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

pain in the ass: آدم رو مخی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

lessons learned: درس عبرت شد

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

wait your turn: صبر کن تا نوبتت بشه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

wait your turn: صبر کن تا نوبتت بشه

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

mercy fuck: سکس ترحم آمیز

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

cheapness: گدابازی

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

have a physical: معاینه پزشکی شدن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

couch doctor: روانپزشک

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

run some tests: آزمایش گرفتن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

clean bill of health: تاییدیه سلامت پروانه بهداشت

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

draw blood: آزمایش خون گرفتن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

take someone's temperature: درجه حرارت بدن کسی را اندازه گرفتن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

look the picture of health: سلامت و سرحال بودن مظهر سلامتی بودن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

on the mend: در حال خوب شدن رو به بهبود

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

feel on top of the world: سرحال بودن سالم و سرزنده بودن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

toss one's cookies: بالا آوردن استفراغ کردن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

take a turn for the worse: وخیم تر شدن بیماری بدتر شدن بیماری

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

breathe one's last: از دنیا رفتن نفس آخر را کشیدن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

break out: جوش زدن شروع شدن هر نوع اختلال پوست ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

that's very sweet of you: خیلی لطف داری

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

that's very sweet of you: خیلی لطف داری

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

ballpark figure: برآورد تقریبی

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

in the works: در دست تولید

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

go public: سهامی عام شدن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

cut someone's losses: کاهش دادن ضرر و زیان جلوی ضرر و زیا ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

budget squeeze: کاهش بودجه

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

close the books: حساب ها را بستن حساب ها را موازنه ک ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

finger in the pie: نخود هر آشی بودن در هر کاری دخالت ک ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

jack up: بالا بردن قیمت

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

throw money at something: پول وسط گذاشتن پول به پای چیزی ریخت ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

throw money at something: پول وسط گذاشتن پول به پای چیزی ریخت ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

in the long run: در گذر زمان

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

in short supply: کم بودن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

in short supply: کم بودن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

run short of something: چیزی را تمام کردن چیزی رو کم آوردن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

tight spot: تنگنا

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

take a nose dive: به شدت و سرعت سقوط کردن تحلیل رفتن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

saddled with debt: زیر بار قرض رفتن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

red ink: بدهی ضرر مالی

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

bottom fall out: سقوط کردن افت کردن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

piece of the action: سهم سود

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

kickback: باج زیرمیزی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

deliver the goods: از پس کاری برآمدن از عهده کار برآمد ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

captain of industry: مالک یک شرکت بزرگ

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

number cruncher: حسابدار

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

company man: بله قربان گو

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

boys in the backroom: دست های پشت پرده

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

big cheese: کله گنده

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

company town: شهرک صنعتی

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

bankers hours: ساعت کاری کوتاه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

cold call: تماس تبلیغاتی

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

keep books: حساب و کتاب ها را ثبت کردن دفترداری ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

mean business: جدی بودن شوخی نداشتن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

mean business: جدی بودن شوخی نداشتن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

sell out: کامل به فروش رفتن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

buy a pig in a poke: چشم بسته خرید کردن معامله سربسته کر ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

on hand: دم دست در موجودی انبار

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

hard sell: کالایی را به کسی انداختن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

take public: سهامی عام شدن سهام را به مردم فروخت ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

i'll say: کاملا موافقم

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

get off my ass: دست از سرم بردار

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

get off my ass: دست از سرم بردار

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

breadsticks: نان ساندویچی باریک

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

breadsticks: نان ساندویچی باریک

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

don’t fuck with me: با من درنیوفت

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

i don't give a fuck: اهمیتی نمیدم

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i'm fucked: بگا رفتم

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

i'm fucked: بگا رفتم

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you fucked with a wrong guy: با بد کسی طرف شدی!

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

don't fuck me over: سرم کلاه نگذاری فریبم ندی!

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

wait a minute: یه لحظه وایسا

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

wait a minute: یه لحظه وایسا

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

none taken: نه بهم برنخورد

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

peace out: بدرود

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i need you buy my side: می خوام کنارم باشی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

i need you buy my side: می خوام کنارم باشی

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i can't stop thinking about you: همیشه تو فکرتم

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

i can't stop thinking about you: همیشه تو فکرتم

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

no bars: آنتن نمیده

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

no bars: آنتن نمیده

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

ditto: منم همینطور

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

eat shit: حرف مفت نزن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

eat shit: حرف مفت نزن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

it's no bother: کاری نکردم، قابلی نداشت

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

don't panic: هول نشو نترس دستپاچه نشو

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

don't panic: هول نشو نترس دستپاچه نشو

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

i'll give you that: بهت حق میدم قبول دارم

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you stink: نفرت انگیزی! بوی گند میدی!

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

you stink: نفرت انگیزی! بوی گند میدی!

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

dork: عقب مونده

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i'm jinxed: چشم خوردم

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

time will tell: زمان همه چی رو مشخص میکنه.

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

loose cutting: برداشتی آزاد

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

when the time is right: به وقتش در زمان مناسب

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

when the time is right: به وقتش در زمان مناسب

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

tabletop: روی میز

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

in a jiffy: در یه چشم بهم زدن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

a slip of a boy: یه الف بچه

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i got to take a leak: باید بشاشم

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

the water is cut off: آب قطعه!

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

no dice: ابدا هرگز اصلا حرفشم نزن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

a picky eater: آدم بدغذا

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

a picky eater: آدم بدغذا

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

bad apple: آدم دردسرساز

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

behave yourself: مراقب رفتارت باش

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

over somebody: عبارت over somebody یا over somethi ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

over somebody: عبارت over somebody یا over somethi ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

butch up: مردونه پسرونه

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

call off something: معنی کنسل شدن یا منصرف شدن از انجام ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

rush into something: این عبارت به معنی اینه که یه کار رو ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

rush into something: این عبارت به معنی اینه که یه کار رو ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

root for somebody: یعنی کسی رو ساپورت بکنی و حمایتش بک ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

don't give away the farm: یعنی هرچی داریم و نداریم رو با هم ر ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

how far to go: تا چه حد و اندازه پیش برم؟ تا چقدر ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

wash board stomach: شکم تخت و صاف

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

rock hard pcs: سیکس پک

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

the coast is clear: اوضاع امن و امانه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

are you hitting on me: داری مخ منو میزنی؟

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

lighten up: سخت نگیر ، جدی نگیر

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i resent that: بهم برخورد آزرده خاطر شدم ، ناراحت ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

i resent that: بهم برخورد آزرده خاطر شدم ، ناراحت ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

what do you take me for: منو چی فرض کردی؟

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

how can i ever repay you: چطور میتونم برات جبران کنم

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

thanks for the heads up: ممنون که بهم گفتی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

thanks for the heads up: ممنون که بهم گفتی

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

don’t you dare: بیخود میکنی غلط میکنی ، جراتش رو ند ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

don’t you dare: بیخود میکنی غلط میکنی ، جراتش رو ند ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

that means a lot to me: خیلی برام ارزشمنده

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

that means a lot to me: خیلی برام ارزشمنده

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

it doesn't make any sense: با عقل جور در نمیاد

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

kick your ass: یعنی دهنت رو صاف میکنم یا سرویست می ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

running errand: ‎به کسی که کاری رو برای کسی انجام م ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

ride or die: رفیق جون جونی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

anhedonia: فقدان لذت بردن از شرایطی که قبلا بر ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

at great length: مفصل و طولانی صحبت کردن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

bring it on: رو کُن ببینم چی در چنته داری چند ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

no matter what: مهم نیست چی پیش میاد

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ponzi: طرح های پانزی ( مانند طرح های هرمی ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

ponzi: طرح های پانزی ( مانند طرح های هرمی ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

defi: امور مالی غیرمتمرکز

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

bullrun: بازار صعودی

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

nft: توکن غیر قابل معاوضه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

nft: توکن غیر قابل معاوضه

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

transaction fee: هزینه تراکنش

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

fiat: پول بدون پشتوانه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

fiat: پول بدون پشتوانه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

step on it: گاز بده ، عجله کن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i'll let you know: بهت خبر میدم

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

i'll let you know: بهت خبر میدم

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

speak of the devil: ببین کی اینجاست!

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

call it even: برابر شدیم

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i get the picture: متوجه شدم

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

i get the picture: متوجه شدم

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

what's eating you: از چی ناراحتی

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

are you cross with me: ازم دلخوری؟

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

are you cross with me: ازم دلخوری؟

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

that: اونقدر اونقدرا

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

stay clear of me: به من نزدیک نشو

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

just drop it: دیگه بسه، تمومش کن.

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

just drop it: دیگه بسه، تمومش کن.

١ سال پیش

مدال‌های حمیدرضا