حمیدرضا - جزئیات مدال‌ها

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

red ink: بدهی ضرر مالی

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

bottom fall out: سقوط کردن افت کردن

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

piece of the action: سهم سود

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

kickback: باج زیرمیزی

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

deliver the goods: از پس کاری برآمدن از عهده کار برآمد ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

captain of industry: مالک یک شرکت بزرگ

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

number cruncher: حسابدار

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

company man: بله قربان گو

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

boys in the backroom: دست های پشت پرده

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

big cheese: کله گنده

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

company town: شهرک صنعتی

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

bankers hours: ساعت کاری کوتاه

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

cold call: تماس تبلیغاتی

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

keep books: حساب و کتاب ها را ثبت کردن دفترداری ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

mean business: جدی بودن شوخی نداشتن

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

mean business: جدی بودن شوخی نداشتن

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

sell out: کامل به فروش رفتن

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

buy a pig in a poke: چشم بسته خرید کردن معامله سربسته کر ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

on hand: دم دست در موجودی انبار

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

hard sell: کالایی را به کسی انداختن

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

take public: سهامی عام شدن سهام را به مردم فروخت ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

i'll say: کاملا موافقم

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

get off my ass: دست از سرم بردار

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

get off my ass: دست از سرم بردار

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

breadsticks: نان ساندویچی باریک

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

breadsticks: نان ساندویچی باریک

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

don’t fuck with me: با من درنیوفت

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

i don't give a fuck: اهمیتی نمیدم

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i'm fucked: بگا رفتم

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

i'm fucked: بگا رفتم

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you fucked with a wrong guy: با بد کسی طرف شدی!

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

don't fuck me over: سرم کلاه نگذاری فریبم ندی!

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

wait a minute: یه لحظه وایسا

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

wait a minute: یه لحظه وایسا

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

none taken: نه بهم برنخورد

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

peace out: بدرود

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i need you buy my side: می خوام کنارم باشی

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

i need you buy my side: می خوام کنارم باشی

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i can't stop thinking about you: همیشه تو فکرتم

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

i can't stop thinking about you: همیشه تو فکرتم

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

no bars: آنتن نمیده

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

no bars: آنتن نمیده

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

ditto: منم همینطور

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

eat shit: حرف مفت نزن

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

eat shit: حرف مفت نزن

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

it's no bother: کاری نکردم، قابلی نداشت

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

don't panic: هول نشو نترس دستپاچه نشو

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

don't panic: هول نشو نترس دستپاچه نشو

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

i'll give you that: بهت حق میدم قبول دارم

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you stink: نفرت انگیزی! بوی گند میدی!

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

you stink: نفرت انگیزی! بوی گند میدی!

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

dork: عقب مونده

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i'm jinxed: چشم خوردم

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

time will tell: زمان همه چی رو مشخص میکنه.

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

loose cutting: برداشتی آزاد

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

when the time is right: به وقتش در زمان مناسب

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

when the time is right: به وقتش در زمان مناسب

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

tabletop: روی میز

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

in a jiffy: در یه چشم بهم زدن

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

a slip of a boy: یه الف بچه

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i got to take a leak: باید بشاشم

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

the water is cut off: آب قطعه!

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

no dice: ابدا هرگز اصلا حرفشم نزن

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

a picky eater: آدم بدغذا

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

a picky eater: آدم بدغذا

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

bad apple: آدم دردسرساز

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

behave yourself: مراقب رفتارت باش

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

over somebody: عبارت over somebody یا over somethi ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

over somebody: عبارت over somebody یا over somethi ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

butch up: مردونه پسرونه

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

call off something: معنی کنسل شدن یا منصرف شدن از انجام ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

rush into something: این عبارت به معنی اینه که یه کار رو ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

rush into something: این عبارت به معنی اینه که یه کار رو ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

root for somebody: یعنی کسی رو ساپورت بکنی و حمایتش بک ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

don't give away the farm: یعنی هرچی داریم و نداریم رو با هم ر ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

how far to go: تا چه حد و اندازه پیش برم؟ تا چقدر ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

wash board stomach: شکم تخت و صاف

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

rock hard pcs: سیکس پک

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

the coast is clear: اوضاع امن و امانه

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

are you hitting on me: داری مخ منو میزنی؟

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

lighten up: سخت نگیر ، جدی نگیر

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i resent that: بهم برخورد آزرده خاطر شدم ، ناراحت ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

i resent that: بهم برخورد آزرده خاطر شدم ، ناراحت ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

what do you take me for: منو چی فرض کردی؟

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

how can i ever repay you: چطور میتونم برات جبران کنم

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

thanks for the heads up: ممنون که بهم گفتی

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

thanks for the heads up: ممنون که بهم گفتی

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

don’t you dare: بیخود میکنی غلط میکنی ، جراتش رو ند ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

don’t you dare: بیخود میکنی غلط میکنی ، جراتش رو ند ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

that means a lot to me: خیلی برام ارزشمنده

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

that means a lot to me: خیلی برام ارزشمنده

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

it doesn't make any sense: با عقل جور در نمیاد

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

kick your ass: یعنی دهنت رو صاف میکنم یا سرویست می ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

running errand: ‎به کسی که کاری رو برای کسی انجام م ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

ride or die: رفیق جون جونی

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

anhedonia: فقدان لذت بردن از شرایطی که قبلا بر ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

at great length: مفصل و طولانی صحبت کردن

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

bring it on: رو کُن ببینم چی در چنته داری چند ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

no matter what: مهم نیست چی پیش میاد

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ponzi: طرح های پانزی ( مانند طرح های هرمی ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

ponzi: طرح های پانزی ( مانند طرح های هرمی ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

defi: امور مالی غیرمتمرکز

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

bullrun: بازار صعودی

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

nft: توکن غیر قابل معاوضه

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

nft: توکن غیر قابل معاوضه

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

transaction fee: هزینه تراکنش

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

fiat: پول بدون پشتوانه

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

fiat: پول بدون پشتوانه

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

step on it: گاز بده ، عجله کن

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i'll let you know: بهت خبر میدم

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

i'll let you know: بهت خبر میدم

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

speak of the devil: ببین کی اینجاست!

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

call it even: برابر شدیم

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i get the picture: متوجه شدم

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

i get the picture: متوجه شدم

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

what's eating you: از چی ناراحتی

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

are you cross with me: ازم دلخوری؟

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

are you cross with me: ازم دلخوری؟

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

that: اونقدر اونقدرا

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

stay clear of me: به من نزدیک نشو

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

just drop it: دیگه بسه، تمومش کن.

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

just drop it: دیگه بسه، تمومش کن.

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

get the hell out: گورتو گم کن گمشو بیرون

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

get the hell out: گورتو گم کن گمشو بیرون

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i'm not convinced: متقاعد نشدم مطمئن نیستم

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i consider that: فکر میکنم که. . .

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

i consider that: فکر میکنم که. . .

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

sorry to keep you waiting: ببخشید معطل شدید ببخشید منتظرتون گذ ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

sorry to keep you waiting: ببخشید معطل شدید ببخشید منتظرتون گذ ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i'm messing with you: دارم سر به سرت میزارم.

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i goofed up: سوتی دادم

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

i goofed up: سوتی دادم

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

POT: علف

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

your guess is as good as mine: منم بی خبرم.

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

don't you dare: بیخود میکنی، جراتش رو نداری.

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

who's down: کی پایه است؟

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

don't brag: پُز نده!

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

don't brag: پُز نده!

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

see if i care: اهمیتی نمیدم.

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

how's it going so far: تا الان چطور پیش رفته؟

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you made your point: منظورت رو رسوندی.

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

you made your point: منظورت رو رسوندی.

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you tricked me: گولم زدی.

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

you tricked me: گولم زدی.

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

are you being sarcastic: داری تیکه میندازی؟ داری طعنه میزنی؟ ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

are you being sarcastic: داری تیکه میندازی؟ داری طعنه میزنی؟ ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you are so annoying: خیلی رو مخی.

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

you are so annoying: خیلی رو مخی.

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

under your nose: جلو چشمته.

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

wifey: خانومی/همسر

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

after blood: خونخواهی

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

toot own horn: لاف زدن خودستایی و رجزخوانی در مورد ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

on cloud seven: قند تو دل آب شدن خیلی خوشحال و ذوق ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

take for a ride: بازی دادن، دور چرخوندن، سرکار گذاشت ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

weather the storm: جون سالم به در بردن از شرایط سخت و ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

the whole nine yards: همش! تمام و کمال! تا آخرش! هر چقدر ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

dog's life: یعنی یه زندگی پر از بدبختی و ناخوشا ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i'll eat my hat: اسممو عوض میکنم برای وقتیه که مطمئن ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

i'll eat my hat: اسممو عوض میکنم برای وقتیه که مطمئن ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

no time like the present: الان بهترین موقع است.

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

no time like the present: الان بهترین موقع است.

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

throw under the bus: تو دردسر انداختن کسی آدم فروشی خیا ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

overcooking grits: عصبانی کردن

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

pass the torch: واگذار کردن مسئولیت

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

pass the torch: واگذار کردن مسئولیت

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

know it all: عقل کل

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

pie in the sky: خوش خیالی

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

fruitloop: آدم دیوانه

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

pull a ghost: غیب شدن ترک کردن ناگهانی محل

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i smell you: درکت میکنم.

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

pussy out: جا زدن.

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ass out: بدبخت، بی پول

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

sweep under the rug: پنهان کردن چیزی

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

fly too close to the sun: بلند پروازی

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

i'll tell you what: ببین چی میگم.

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

bear with me: یکم بهم وقت بده.

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

read someone the riot act: کسی را سرزنش کردن

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

blow one's lines: دیالوگ های خود را اشتباه گفتن در سی ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

cold day in hell: هرگز هیچوقت عمرا

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

you said it: موافقم!

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

field day: اوقات خوش

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

field day: اوقات خوش

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

lose one's cool: از کوره در رفتن عصبانی شدن

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

give someone the finger: انگشت وسط خود را به کسی نشان دادن

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

flake: آدم غیرقابل اعتماد

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

get going: جایی را ترک کردن رفتن

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

rolling in it: پول دار مایه دار

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

sponge off someone: از کسی پول قرض گرفتن

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

sponge off someone: از کسی پول قرض گرفتن

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

hold it down: ساکت بودن

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

get a load of that: به چیزی نگاه انداختن چیزی را تماشا ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

gee: عجب نه بابا بی خیال

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

too rich for my blood: گران

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

caught dead: هرگز ( کاری به خصوص را ) انجام نداد ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

caught dead: هرگز ( کاری به خصوص را ) انجام نداد ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

have one's name no something: برای کسی ساخته شدن کاملا مناسب کسی ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

now you're taking: حالا داری منطقی حرف میزنی حالا داری ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

down one's sorrows: با مست کردن مشکلات خود را فراموش کر ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

hit the stores: به خرید رفتن به مغازه رفتن

١١ ماه پیش

مدال‌های حمیدرضا