پیشنهادهای فرحت حسین مهدوی (٤٢٧)
خَاوِیَةٌ عَلَى عُرُوشِهَا یعنی سقف های چسپیده به زمین برای توضیح مردمان قحطی زده صومالی و غزه از ترکیب "البطون الخاویة" استفاده می شود که به معنی شک ...
دونم یا دونام ( Dunam یا D�n�m ) واحد مساحت زمین در امپراتوری عثمانی بود و نشان دهنده مقدار زمینی بود که می توانست در یک روز شخم زده شود. تعریف قانون ...
Tugboat
در زبان پشتو هم اکنون یه همان طشتِ عمدتاً سفالی، مورد استفاده برای کشک سابی، " تغار" میگویند.
تریخ ( TriKh ) به معنی "تلخ" در زبان پشتو
خوژ خیبر پختونخوا یعنی چه؟ خوژ در زبان پشتو به معنی "شیرین" است و معنی این ترکیب یعنی ایالت خیبر پختوای شیرین!!!
بین ( Bin ) در لهجه ای از پشتو به معنی "بو" می باشد.
Variable
قُلَق هم داریم به معنای کوزه سر بسته و در بسته برای جمع کردن پول.
سَجْل به عربی به معنای دلو یا سطل آب.
Captivate
Musicality
Musicality
نقطه ها و نکته ها امتیازات ( در ورزش وغیره )
Memoir
Detailed marks
هیچ وقت آب خوش از گلوم پایین نرفت I have never had a carefree moment. لحظه بی دغدغه نداشتن
غائی
General knowledge
علم اجمالی یعنی این که من من بدانم فلان شخص عالم است به آنچه که مورد نیاز من است مانند پزشکی که من به او مراجعه می کنم و به نسخه اوعمل می گنم بدون آن ...
saber - rattling
The Debt Collector [with intimidation].
سوت در زبان دری اوشِپِلَق و در زبان پشتوی پاراچنار اِشپیلَق یا اشِپِیلَق.
در زبان اردو برای "حضور ذهن" از کلمه "حاضردماغی" می گویند که زمانی ار فارسی به اردو راه یافته گرچه امروز در فارسی رائج نیست.
Heliborne
هراس افکنی، ترساندن Intimidation
Inviolable
Social networking
waterscape
Sublime Exalted Lofty
Gratification, Success
To stagnate
Pounding to Pound
شهر و ناحیه ای در بلوچستان پاکستان "خَضدار" نامیده می شود. عده ای در بلوچستان معتقدند که رابعه بنت کعب قزداری ( یا رابعه بلخی ) نیز در واقع اهل خضدار ...
Teaching Doctrine Instruction Lesson
resonant
Effectivity
Option
یادداشت توضیحی، تشریحی یا تبیینی
Explanatory
including
Broad - mindedness, Charity, Liberality
aftereffects outcomes
Melee
طاق نصرت
Jogging Hurry walk هروله اند راه رفتن بین راه رفتن معمولی و دویدن.
petrify
چنبیلیChanbili از سانسکریت گرفته شده "چمپ کیل" و در اردو به همین شکل مورد استفاده قرار می گیرد؛ در انگلیسی Jasmine و در فارسی یاسمن یا یاسمین.
Expert