پیشنهادهای ا.معظمی گودرزی (٤٨٨)
خوش کرد یاوری فلکت روز داوری تا شکر چون کنی و چه شکرانه آوری آن کس که اوفتاد خدایش گرفت دست گو بر تو باد تا غم افتادگان خوری در کوی عشق، شوکتِ شاهی ...
کنون خورد باید می خوشگوار که می بوی مشک آید از جویبار هوا پر خروش و زمین پر ز جوش خنک آنک دل شاد دارد به نوش درم دارد و نقل و جام نبید سر گوسفندی ت ...
سیر یک روز طعنه زد به پیاز که تو مسکین چقدر بدبویی گفت از عیب خویش بی خبری زان ره از خلق، عیب می جویی گفتن از زشترویی دگران نشود باعث نکورویی تو گ ...
بیا تا عاشقی از سر بگیریم جهان خاک را در زر بگیریم بیا تا نوبهار عشق باشیم نسیم از مشک و از عنبر بگیریم زمین و کوه و دشت و باغ و جان را همه در حله ...
گر جان عاشق دم زند آتش در این عالم زند وین عالم بی اصل را چون ذره ها برهم زند عالم همه دریا شود دریا ز هیبت لا شود آدم نماند و آدمی گر خویش با آدم ز ...
نگفتمت مرو آنجا که آشنات منم در این سراب فنا چشمهٔ حیات منم وگر به خشم روی صدهزار سال ز من به عاقبت به من آیی که منتهات منم نگفتمت که به نقش جهان م ...
ما به خرمنگاه جان بازآمدیم جانب شه همچو شهباز آمدیم سیر گشتیم از غریبی و فراق سوی اصل و سوی آغاز آمدیم وارهیدیم از گدایی و نیاز پای کوبان جانب ناز ...
من اگر دست زنانم نه من از دستْ زنانم نه از اینم نه از آنم من از آن شهر کلانم نه پی زمر و قمارم نه پی خمر و عقارم نه خمیرم نه خمارم نه چنینم نه چنانم ...
بیا تا قدر یکدیگر بدانیم که تا ناگه ز یکدیگر نمانیم چو مؤمن آینه مؤمن یقین شد چرا با آینه ما روگرانیم کریمان جان فدای دوست کردند سگی بگذار ما هم مر ...
آمده ام که تا به خود گوش کشان کشانمت بی دل و بیخودت کنم در دل و جان نشانمت آمده ام بهار خوش پیش تو ای درخت گل تا که کنار گیرمت خوش خوش و می فشانمت ...
عجب آن دلبر زیبا کجا شد عجب آن سرو خوش بالا کجا شد میان ما چو شمعی نور می داد کجا شد ای عجب بی ما کجا شد دلم چون برگ می لرزد همه روز که دلبر نیم شب ...
من غلام قمرم غیر قمر هیچ مگو پیش من جز سخن شمع و شکر هیچ مگو سخن رنج مگو جز سخن گنج مگو ور از این بی خبری رنج مبر هیچ مگو دوش دیوانه شدم عشق مرا دی ...
عجب آن دلبر زیبا کجا شد عجب آن سرو خوش بالا کجا شد میان ما چو شمعی نور می داد کجا شد ای عجب بی ما کجا شد دلم چون برگ می لرزد همه روز که دلبر نیم شب ...
بنمای رخ که باغ و گلستانم آرزوست بگشای لب که قند فراوانم آرزوست ای آفتاب حُسن برون آ دمی ز ابر کآن چهرهٔ مُشَعشَعِ تابانم آرزوست بشنیدم از هوای تو ...
نمایی از روستای قائد طاهر
نمایی از روستای قائد طاهر که از آسمان گرفته شده است
حلقه اطفال بهر اهل سودا بهترست تنگنای شهر از دامان صحرا بهترست گوشه گیران ایمن از آفات شهرت نیستند در میان خلق بودن پیش دانا بهترست آب و رنگ صورت ظ ...
هزار جان مقدس فدای روی تو باد که در جهان چو تو خوبی کسی ندید و نزاد هزار رحمت دیگر نثار آن عاشق که او به دام هوای چو تو شهی افتاد ز صورت تو حکایت ک ...
در دل و جان خانه کردی عاقبت هر دو را دیوانه کردی عاقبت آمدی کآتش در این عالم زنی وانگشتی تا نکردی عاقبت ای ز عشقت عالمی ویران شده قصد این ویرانه کر ...
ای با من و پنهان چو دل از دل سلامت می کنم تو کعبه ای هر جا روم قصد مقامت می کنم هر جا که هستی حاضری از دور در ما ناظری شب خانه روشن می شود چون یاد ن ...
زان می که ز بوی او شوریده و سرمستم دریاب مرا ساقی والله که چنینستم ای ساقی مست من بنگر به شکست من ای جسته ز دست من دریاب کز آن دستم بشکست مرا دامت ...
قناعت توانگر کند مرد را
من همان دم که وضو ساختم از چشمه ی عشق چار تکبیر زدم یکسره بر هر چه که هست
هرگز حدیث حاضر و غایب شنیده ای خود در میان جمع و دلم جای دیگر است
آرای دادگاه ها به چند روش قطعی می شود ، اسقاط یا فرونها دن حق تجدید نظرخواهی ، سپری شدن مهلت قانونی اعتراض و فرجام ، اعلام قطعیت از سوی دادگاه بدوی د ...
جمع جرم است
مشاع در برابر مغرور مثل اینکه احمد در زمینی شریک است اما حدود آن مشخص نیست مثلاً یک دوم از یک پنجم از یک دهم .
قاصدک هان چه خبر آوردی وز کجا از که خبر آوردی
قاعده ی درء در فقه :تدرأ الحدود بالشهبات
رشته ی تسبیح اگر بگسست معذورم بدار دستم اندر ساعد ساقی سیمین ساق بود
مانند تعدیل تقسیط که یک دعوای حقوقی است
اصطلاحی حقوقی مانند تنفیذ صلح نامه ، تنفیذ مبایعه نامه ، تنفیذ وصیت نامه و . . .
چشم اندازی از زمین های روستای چهاربره پانزدهم اردیبهشت ماه سال یکهزار و چهارصد و سه
اسامی ۳۰شهید گرانقدر روستای چهاربره ار توابع شهرستان بروجرد 1. شهید محمد صارمی فرزند علی اکبر 2. شهید داود صارمی فرزند حسین 3. شهید محمود صارمی ف ...
اسامی ۳۰شهید گرانقدر روستای چهاربره ار توابع شهرستان بروجرد 1. شهید محمد صارمی فرزند علی اکبر 2. شهید داود صارمی فرزند حسین 3. شهید محمود صارمی ف ...
استنکاف ، سرباززدن سرپیچی
یه جهان آباد در نهاوند و یکی در بروجرد می شناسم الان به جهان آباد بروجرد شهرک شهید کشوری می گویند
Jojiyar نام محلی آن است
در محلی به آن کاتار می گویند
محلی ها به آن ترکون torkevan می گویند .
سفرنامه ناصرالدین شاه قاجار به ونایی که نام اشترینان در آن آمده است : تلگرافخانه بروجرد, [۱۹. ۰۲. ۱۶ ۱۲:۰۰] سفرنامه عراق عجم نوشته ناصرالدین شاه قاجا ...
درخواست سزا دهی
دشتامی
گرین ، الشتر ، بروجرد ، نهاوند ، اشترینان ، شاید چون مانند سایر کوه های لرستان پوشش گیاهی چندانی ندارد به آن گرین می گویند یعنی خالی از پوشش گیاهی
من مسلمانم! قبله ام یک گل سرخ، جانمازم چشمه، مُهرم نور دشت، سجاده ی من! من وضو با تپش پنجره ها می گیرم، در نمازم جریان دارد ماه، جریان دارد طیف! ...
آوازِ زندگی را با هر مرکّبی که نوشتیم بزدودش این پلیدکِ غدّارِ بدگمان وِمروز آموختیم از تو که با مرگی این چنین آوازِ زندگی را باید نوشت و رفت ...
الهی! ای نزدیکتر به ما از ما، مهربانتر از ما به ما، نوازندهٔ ما بی ما، بَه کَرم خویش نه بسزای ما، هر چه کردیم تاوان بر ما، هر چه تو کردی باقی ب ...
شادا بهار ! که دست مرا گرفته نمی دانم به کجا می برد شادا من ! که دست بهار را گرفته به خانهٔ خود می برم. #شمس_لنگرودی
نوستالوژی_چهاربره بخش اول مرداد ماه ۱۴۰۲ حسی که به آن نوستالوژی می گویند برای هر کس به گونه ای است ، جایی که انسان ها در آن زندگی می کنند بخش بزرگی ا ...
آقای دکتر اسد آب شیرینی عضو هیات علمی رشته زبان و ادبیات فارسی دانشگاه شهید چمران اهواز درباره ی این داستان ( سووشون ) مقاله ای نوشته اند