پیشنهادهای اسماعیل معظمی گودرزی (٦٢٠)
در سال های نه چندان دور که زمین های کشاورزی روستای چهاربره از آب سراب کرتول آبیاری می شد پوشش گیاهی و درختی روستا بسیار انبوه و چشمگیر بود ، باغ های ...
بابانوس نام زمین های است در روستای چهاربره ، بخش اشترینان ، شهرستان بروجرد استان لرستان ، در دامنه کوه است .
جایی که تپه موسی بیگ در آن است به نام زمین های پشت بیشه شناخته شده است .
ساختمان سه گوش اهـواز توسط آندره گُـدار ( * ) معمار فرانسوی در سال ۱۳۰۸ ساخته شد. معماری با شکوه این ساختمان مربوط به دوره ساسانی هست که همراه با آجر ...
محمد شکارچی نوازنده موسیقی مقامی لرستان و نوازنده کمانچه در هجدهم دی ماه سال ۱۴۰۲ در گذشت .
در مجموعه تلویزیونی بانوی عمارت شخصیت شازده واژه ی گعده را به کار برد بنده هم کنجکاو شدم و در آبادیس آن را جستجو کردم .
ناصر طهماسب در اول دی ماه سال یکهزار و چهارصد و دو درگذشت
دوش از در می خانه کشیدند به دوشم تا روز جزا مست ز کیفیت دوشم چشمم به چه کار آید اگر ساده نبینم کامم به چه خوش باشد اگر باده ننوشم هم خاک در پیر مغا ...
به هر هال توی فرهنگ ما ایرانی ها نوعی توهین است . هر چند الان در فضای مجازی به نام لایک به کار می برند .
بیلاخ همون لایک انگلیسی است که در خواندن بیلاخ و لایک مانند هم هستند
برید و درید و شکست و ببست سلام را سر و سینه و پا و دست
همه تا در آز رفته فراز به کس بر نشد این در راز باز
ستمکار ه خوانیمش از دادگر هنرمند دانیمش ار بی هنر
اگر مرگ داد است بیداد چیست ز داد این همه بانگ و فریاد چیست
اگر تندبادی برآید ز کنج به خاک افکند نارسیده ترنج
کنون خورد باید می خوشگوار که می بوی مشک آید از مرغزار
ما را دلی بود که ز دنیای دیگر است ماییم جای دیگر و او جای دیگر است چشم جهانیان به تماشای رنگ و بوست جز چشم دل که محو تماشای دیگر است این نُه صد ...
ماییم و می و مطرب و این کنج خراب جان و دل و جام و جامه پر درد شراب فارغ ز امید رحمت و بیم عذاب آزاد ز خاک و باد و از آتش و آب #خیام
ای بس که نباشیم و جهان خواهد بود، نِی نام زِ ما و نَه نشان خواهد بود؛ زین پیش نبودیم و نَبُد هیچ خَلَل، زین پس چو نباشیم همان خواهد بود #خیام
از دی که گذشت هیچ از او یاد مکن فردا که نیامده ست فریاد مکن بر نامده و گذشته بنیاد مکن حالی خوش باش و عمر بر باد مکن #خیام
از دی که گذشت هیچ از او یاد مکن فردا که نیامده ست فریاد مکن بر نامده و گذشته بنیاد مکن حالی خوش باش و عمر بر باد مکن � #خیام
🍃🍃🌺🍃🍃 عمریست تا من در طلب هر روز گامی می زنم دست شفاعت هر زمان در نیک نامی می زنم بی ماه مهرافروز خود تا بگذرانم روز خود دامی به راهی می نهم ...
در بهاران سری از خاک برون آوردن خنده ای کردن و از باد خزان افسردن همه این است نصیبی که حیاتش نامی پس دریغ ای گل رعنا غم دنیا خوردن مشو از باغ شبابت ...
غزل طایر دولت اگر باز گذاری بکند یار بازآید و با وصل قراری بکند دیده را دستگه در و گهر گر چه نماند بخورد خونی و تدبیر نثاری بکند دوش گفتم بکند لع ...
*غزل شماره ۴۵* در این زمانه رفیقی که خالی از خلل است صراحی می ناب و سفینه غزل است جریده رو که گذرگاه عافیت تنگ است پیاله گیر که عمر عزیز بی بدل است ...
اسرار ازل را نه تو دانی و نه من وین حرف معما نه تو خوانی و نه من هست از پس پرده گفتگوی من و تو چون پرده برافتد نه تو مانی و نه من
درگذشت ششم آذرماه سال یکهزار و چهارصد و دو هجری خورشیدی ۱۴۰۲/۲/۶
درگذشت دوم بهمن ماه یکهزار و سیصد و هشتاد و هشت هجری خورشیدی
درگذشت نوزدهم دی ماه سال یکهزار و سیصد و نود و چهار
درگذشت چهارم آذر سال یکهزار و چهارصد و دو هجری خورشیدی
رباعی شمارهٔ ۱۷۱ �� در کارگه کوزه گری کردم رای در پایه چرخ دیدم استاد بپای میکرد دلیر کوزه را دسته و سر از کله پادشاه و از دست گدای ➖➖➖➖➖➖➖ خیام نی ...
دنیا دیدی و هرچه دیدی هیچ است، و آن نیز که گفتی و شنیدی هیچ است، سرتاسرِ آفاق دویدی هیچ است، و آن نیز که در خانه خزیدی هیچ است. #خیام
*غزل شماره ۳۲۴* گر چه افتاد ز زلفش گرهی در کارم همچنان چشم گشاد از کرمش می دارم به طرب حمل مکن سرخی رویم که چو جام خون دل عکس برون می دهد از رخسارم ...
یوسف گم گشته باز آید به کنعان غم مخور کلبه ی احزان شود روزی گلستان غم مخور
به نام خداوند جان و خرد کزین برتر اندیشه برنگذرد
آن تلخ وش که صوفی ام الخبائثش خواند اشهی لنا و احلی من قبله العذارا
نگویمت که همه ساله می پرستی کن سه ماه می خور و نه ماه پارسا می باش.
عشقت رسد به فریاد ، ار خود به سان حافظ قرآن ز بر بخوانی ، در چارده روایت
تاریخ درگذشت ۱۴۰۲٫۷٫۱۹ نجف آباد
واژه ای در لری مینجایی هم به معنای شش ، ریه، هست هم فوت کردن. پوفش کو یعنی فوتش کن لغت فارسی: فوت ، شش
واژه ای لری فارسی: برادر لری: کابرا توضیحات: بیشتر معنی زرنگ رو میده مثلا کابرا چی کردی…یعنی کلک چی کار کردی
در قدیم در یکی از روستاهای بروجرد به معنای روشن کردن استفاده می شد مثلا سماور رو روشن کردم : سماورِ گیسنیِم سماور روشن شد : سماوَر گیسِسَه لغت فارسی ...
یارب غم بی رحمی جانان به که گویم؟ جانم غم او سوخت، غم جان به که گویم؟ نی یار و نه غمخوار و نه کس محرم اسرار رنجوری و مهجوری و حرمان به که گویم؟ آشف ...
� گفتی: بگو که: در چه خیالی و حال چیست؟ ما را خیال تست، ترا در خیال چیست؟ جانم به لب رسید، چه پرسی ز حال من؟ چون قوت جواب ندارم، سؤال چیست؟ بی ذوق ...
چه شد که جانب اهل وفا گذر نکنی؟ چه شد که ناگه اگر بگذری نظر نکنی؟ رسید جان به لبم، چون زیم اگر نرسی؟ هلاک یک نظرم، چون کنم اگر نکنی؟ چو ماه عید بسا ...
جان خوشست، اما نمیخواهم که: جان گویم ترا خواهم از جان خوشتری باشد، که آن گویم ترا من چه گویم کانچنان باشد که حد حسن تست؟ هم تو خود فرماکه: چونی، تا ...
دوش با صد عیش بودی، هر شبت چون دوش باد گر چو خونم با حریفان باده خوردی نوش باد هر که جز کام تو جوید، باد، یارب! تلخ کام هر که جز نام تو گوید تا ابد ...
تا کی دلت از چرخ حزین خواهد بود؟ با محنت و درد هم نشین خواهد بود خوش باش که روزگار پیش از من و تو تا بود چنان بود و چنین خواهد بود #هلالی_جغتایی
� نا دیده میکنی، چو فتد دیده بر منت جانم فدای دیدن و نادیده کردنت فردا، که ریزه ریزه شود تن به زیر خاک برخیزم و چو ذره درآیم ز روزنت با آنکه رفت رو ...
روزی که بر لب آید جانم در آرزویش جان را بدو سپارم، تن را به خاک کویش چون از وصال آن گل دیدم که: نیست رنگی آخر به صد ضرورت قانع شدم به بویش خورشید ر ...