پیشنهاد‌های ا.معظمی گودرزی (٤٨٨)

بازدید
١,١٠٤
تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٥١

*غزل شماره ۳۲۴* گر چه افتاد ز زلفش گرهی در کارم همچنان چشم گشاد از کرمش می دارم به طرب حمل مکن سرخی رویم که چو جام خون دل عکس برون می دهد از رخسارم ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٥١

یوسف گم گشته باز آید به کنعان غم مخور کلبه ی احزان شود روزی گلستان غم مخور

پیشنهاد
١٥

به نام خداوند جان و خرد کزین برتر اندیشه برنگذرد

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥١

آن تلخ وش که صوفی ام الخبائثش خواند اشهی لنا و احلی من قبله العذارا

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥٢

نگویمت که همه ساله می پرستی کن سه ماه می خور و نه ماه پارسا می باش.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥١

عشقت رسد به فریاد ، ار خود به سان حافظ قرآن ز بر بخوانی ، در چارده روایت

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

تاریخ درگذشت ۱۴۰۲٫۷٫۱۹ نجف آباد

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

واژه ای در لری مینجایی هم به معنای شش ، ریه، هست هم فوت کردن. پوفش کو یعنی فوتش کن لغت فارسی: فوت ، شش

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٨

واژه ای لری فارسی: برادر لری: کابرا توضیحات: بیشتر معنی زرنگ رو میده مثلا کابرا چی کردی…یعنی کلک چی کار کردی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٩

در قدیم در یکی از روستاهای بروجرد به معنای روشن کردن استفاده می شد مثلا سماور رو روشن کردم : سماورِ گیسنیِم سماور روشن شد : سماوَر گیسِسَه لغت فارسی ...

پیشنهاد
٣٨

یارب غم بی رحمی جانان به که گویم؟ جانم غم او سوخت، غم جان به که گویم؟ نی یار و نه غمخوار و نه کس محرم اسرار رنجوری و مهجوری و حرمان به که گویم؟ آشف ...

پیشنهاد
٣٦

� گفتی: بگو که: در چه خیالی و حال چیست؟ ما را خیال تست، ترا در خیال چیست؟ جانم به لب رسید، چه پرسی ز حال من؟ چون قوت جواب ندارم، سؤال چیست؟ بی ذوق ...

پیشنهاد
٣٥

چه شد که جانب اهل وفا گذر نکنی؟ چه شد که ناگه اگر بگذری نظر نکنی؟ رسید جان به لبم، چون زیم اگر نرسی؟ هلاک یک نظرم، چون کنم اگر نکنی؟ چو ماه عید بسا ...

پیشنهاد
٣٣

جان خوشست، اما نمیخواهم که: جان گویم ترا خواهم از جان خوشتری باشد، که آن گویم ترا من چه گویم کانچنان باشد که حد حسن تست؟ هم تو خود فرماکه: چونی، تا ...

پیشنهاد
٣٣

دوش با صد عیش بودی، هر شبت چون دوش باد گر چو خونم با حریفان باده خوردی نوش باد هر که جز کام تو جوید، باد، یارب! تلخ کام هر که جز نام تو گوید تا ابد ...

پیشنهاد
٣١

تا کی دلت از چرخ حزین خواهد بود؟ با محنت و درد هم نشین خواهد بود خوش باش که روزگار پیش از من و تو تا بود چنان بود و چنین خواهد بود #هلالی_جغتایی

پیشنهاد
٣٠

� نا دیده میکنی، چو فتد دیده بر منت جانم فدای دیدن و نادیده کردنت فردا، که ریزه ریزه شود تن به زیر خاک برخیزم و چو ذره درآیم ز روزنت با آنکه رفت رو ...

پیشنهاد
٢٩

روزی که بر لب آید جانم در آرزویش جان را بدو سپارم، تن را به خاک کویش چون از وصال آن گل دیدم که: نیست رنگی آخر به صد ضرورت قانع شدم به بویش خورشید ر ...

پیشنهاد
٢٧

عکس آن لبهای میگون در شراب افتاده است حیرتی دارم که چون آتش در آب افتاده است ظاهرست از حلقه های زلف و ماه عارضت در میان سایه هر جا آفتاب افتاده است ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

ای همچو پری از من دیوانه رمیده صد بار مرا دیده و گویی که ندیده دریاب که ماتم زده ی روز فراقت هم چهره خراشیده و هم جامه دریده ای وای بر آن عاشق محرو ...

پیشنهاد
٢٥

ای همچو پری از من دیوانه رمیده صد بار مرا دیده و گویی که ندیده دریاب که ماتم زده ی روز فراقت هم چهره خراشیده و هم جامه دریده ای وای بر آن عاشق محرو ...

پیشنهاد
١٢

هر که با پاکدلان، صبح و مَسایی دارد دلش از پرتو اسرار، صفایی دارد زهد با نیّت پاک است، نه با جامه ی پاک ای بس آلوده که پاکیزه رِدایی دارد شمع خندید ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢٦

عنصرالمعالی عنصرالمعالی � قابوس نامه � باب هشتم: اندر یاد کردن پندهای نوشروان عادل رونوشت نشانی اول گفت: تا روز و شب آینده است و رونده، از گردش سال ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢٦

بدان و آگاه باش که مردم بی هنر مادام بی سود باشند، چون مغیلان که تن دارد و سایه ندارد، نه خود را سود کند و نه غیر خود را و مردم بسبب و اصل اگر بی هنر ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢٥

عنصرالمعالی عنصرالمعالی � قابوس نامه � باب پنجم: اندر شناختن حق پدر و مادر بدان ای پسر که آفریدگار ما جلّ جلاله چون خواست که جهان آبادان بماند اسبا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢٤

بدان ای پسر که خدای تعالی دو فریضه پیدا کرد از بهر منعمان و بندگان خاص و آن حج است و زکوة و فرمود که هر که را ساز بود خانه او را زیارت کند و آنرا که ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢٣

بدان ای پسر که سپاس خداوند نعمت واجبست بر همه خلق بر اندازهٔ فرمان، نه بر اندازهٔ استحقاق، اگر همگی خویش شکر سازد هنوز حق شکر یک جزو از هزار جزو نتوا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢٢

بدان و آگاه باش ای پسر که نیست از بودنی و نابودنی و شاید بود که شناخت مردم نگشت چنانک اوست، جز آفریدگار عزّوجل که ناشناس را بر وی راه نیست و جز او هم ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢٢

عنصرالمعالی عنصرالمعالی � قابوس نامه � بسم الله الرحمن الرحیم الحمدلله رب العالمین و العاقبة للمتقین و لا عدوان الا علی الظالمین و الصلوة و السلام ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢٤

پر کن پیاله را کاین آب آتشین دیری ست ره به حال خرابم نمی برد این جام ها که درپیِ هم می شود تهی دریای آتش است که ریزم به کام خویش گرداب می رباید و آبم ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢٤

چه حال و روز خوشی داشت آدمی، آن روز که روی شانهٌ او بیل بود جای تفنگ درخت و گندم، مهر و امید می پرورد نه تلخکامی و وحشت، نه زشت نامی و ننگ تو خود به ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢٢

از نگاه یاران به یاران ندا می رسد دوره ی رهایی، رهایی فرا می رسد این شب پریشان، پریشان سحر می شود روز نو گل افشان، گل افشان به ما می رسد بخت آن ند ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢٠

پر کن پیاله را کاین آب آتشین دیری ست ره به حال خرابم نمی برد این جام ها که درپیِ هم می شود تهی دریای آتش است که ریزم به کام خویش گرداب می رباید و آبم ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥٠

با من بیا تا دوباره به نوشداروی تو روئینه جانی تازه بگیرم . تا شرابی باشی که عشقی را سیراب می کند . با من بیا تا طعم آتش را دوباره احساس کنم آتشی ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥٠

امشب غمگینانه ترین سطرها را می نویسم: دوستش داشتم و او نیز گاهی دوستم می داشت. . . #پابلو_نرودا

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥٠

@shaeranne🍁🍂 🍂 �این جا تو را دوست دارم� هنوز تو را دوست دارم، آری، میان این چیزهای سرد. گاه می رود بوسه های من به سوی آن ناوهای سنگینی که دریا ر ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥١

پس چشم به راهت خواهم ماند چونان خانه ای متروک، که بیایی و در من زندگی کنی که بیایی و پنجره هایم دیگر درد نکشند. . . #پابلو_نرودا

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥١

❄️⚡ آه ای عزیزترین! وقتی تو هستی، همه چیز هست همه چیز. . . از ماسه ها تا زمان از درخت تا باران تا تو هستی، همه چیز هست تا من باشم. #پابلو_نرودا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥١

وقتی تو می خوانی مرا وقتی تو آوازم می کنی صدایت لایه ای از دانه روز برمی دارد و پرندگان زمستانی هم آوایت می شوند گوش دریا پر است از زنگ و زنجیر و زنج ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥٠

🌼 کمکم کنید تا گرمای قلبم را دوباره کشف کنم انرژی ساده لوح یک کودک حیرت زده، چراغ کور کننده خورشید جولای گرفتگی در اواخر صبح دوست داشتن را به من ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥٠

با من بیا ! مگو کجا؟ تنها با من بیا ! با من بیا تا درد، تا زخم با من بیا تا نشانت دهم عشقم را آغاز از کجاست با من بیا تا دوباره به نوشداروی تو ر ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥١

🏝🔅 همچون دالانی بلند تنها بودم پرندگان از من رفته بودند شب با هجوم بی مروت اش سخت تسخیرم کرده بود خواستم زنده بمانم و فکر کردن به تو، تنها سلاحم ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥٠

بگذار تو را بگسترم میان گلتاجهای زرد. که نام تو را به نامه های دود می نویساند میان ستارگان جنوب؟ آه بگذار تو را آن گونه به یاد آرم که چون وجود ندا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥١

@shaeranne🍁🍂 🍂 �این جا تو را دوست دارم� هنوز تو را دوست دارم، آری، میان این چیزهای سرد. گاه می رود بوسه های من به سوی آن ناوهای سنگینی که دریا ر ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥٠

@shaeranne🍁🍂 بخند�بر شب ، بر روز ، بر ماه بخند بر پیچاپیچ خیابان های جزیره بر این پسربچه ی کم رو که دوستت دارد اما آن گاه که چشم می گشایم و می بن ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥٠

بگذار تو را بگسترم میان گلتاجهای زرد. که نام تو را به نامه های دود می نویساند میان ستارگان جنوب؟ آه بگذار تو را آن گونه به یاد آرم که چون وجود ندا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

ما بها و خونبها را یافتیم جانب جان باختن بشتافتیم ای حیات عاشقان در مردگی دل نیابی جز که در دل بردگی من دلش جسته به صد ناز و دلال او بهانه کرده ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

ما بها و خونبها را یافتیم جانب جان باختن بشتافتیم ای حیات عاشقان در مردگی دل نیابی جز که در دل بردگی من دلش جسته به صد ناز و دلال او بهانه کرده ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

ما بها و خونبها را یافتیم جانب جان باختن بشتافتیم ای حیات عاشقان در مردگی دل نیابی جز که در دل بردگی من دلش جسته به صد ناز و دلال او بهانه کرده ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

ما بها و خونبها را یافتیم جانب جان باختن بشتافتیم ای حیات عاشقان در مردگی دل نیابی جز که در دل بردگی من دلش جسته به صد ناز و دلال او بهانه کرده ...