پیشنهادهای وثوق سائنی (٥٠)
Sit about = Sit around . یللی تللی کردن ، وقت را بطالت گذراندن / سپری کردن .
Sit about = Sit around . یللی تللی کردن ، وقت را بطالت گذراندن / سپری کردن .
بیکار نشتن ، دست روی دست گذاشتن ، کاری انجام ندادن . to spend time sitting down and doing very little: We sat around most of the evening, waiting fo ...
با مسئولیت محدود ( نوعی شرکت که در صورت ورشکستگی ، سهام داران آن مسئولیتی در قبال پرداخت بدهی های آن شرکت ندارند و فقط مبلغی که سرمایه گذاری نموده ان ...
( شخصیت یا فرد ) پرطرفدار /خبرساز /پر آوازه . high - profile adjective attracting a lot of attention and interest from the public: He has many high ...
معادل �ناخدا یکم یا دریادار دوم � در ارتش ایران است ، ناخدای کشتی تجاری ، رئیس باشگاه قایقرانی .
مقامی پایین تر از دریادار و بالاتر از ناخدا می تواند معادل مقام دریادار دوم یا ناخدا یکم در ارتش ایران باشد . a naval officer of high rank, in par ...
کاملا ( به طور کامل ) نابود شدن در اثر حریق یا بمب ، و از قبیل چیزه ها . کاملا سوختن ( به نحوی که چیزی باقی نماند از آن بنا ( ساختنمان ) ، شهر و. . . ...
امور ( مسائل ) مالی ( پولی ) . PLURAL NOUN issues concerning finances or money, esp your own finances or money worrying about money matters and debt
اصطلاح جالبی است ، برخلاف ( علی رغم ) تمسخر سایرین ( دیگران ) در نهایت ( سرانجام ) به پیروزی رسیدن ( به پیروزی دست یافتن ) . ( به نظرم این تعریف و تر ...
شدیدا ، به شدت ، به طور حیاتی ، به طور ضروی .
transfer noun ( PATTERN ) [ C ] a picture or pattern that can be attached to a surface by pressing it against the surface and then rubbing or heat ...
بسیار تعجب آور , بسیار شگفت آور , اشک آور ( هر چیزی که باعث ایجاد اشک در چشم انسان گردد ) ، مقدار/تعداد/ میزان بسیار زیاد ، مقدار/تعداد/ میزان قابل ت ...
پول ساز ، درآمد زا .
شیفته ی ( چیزی ) بودن .
لباس های مارک دار ، لباس های برند ( که این لباس ها از پارچه های فاخر و توسط طراحان مشهور و بنام طراحی شده است . )
the place in a store where you pay for the things you are buying: She had to wait in line at the checkout. پیشخوان پرداخت ، صندوق پرداخت .
( شخص ) مد پرست/اهل مد ، رایج ، زیبا ، مجلل ، به روز ، مد روز .
بت ساختن از کسی , کسی را برتر /والاتر / مهمتر از سایرین در نظر گرفتن .
حواس خود را جمع کردن ( برای انجام چیزی ) , تمام تلاش خود را کردن / همه همت خود را گماشتن ( برای انجام کاری یا چیزی ) . همه ی عزم خود را جمع کرد ( برا ...
مجلل , باشکوه , پر زرق و برق , پرطمطراق . صفت هست این کلمه .
Rush around/ about: Run around
مشغول / گرفتار بودن , مشغله داشتن , شلوغ بودن ( سر کسی ) .
منتشر شدن, اکران شدن , بیرون آمدن ( آثار هنری و. . . ) . . his first album is due out later this year نخستن آلبوم او بعد از امسال ( سال بعد ) منتشر م ...
منظورم اصطلاحی است
جملات مربوط به این اصطلاح رو می توانید در سایت کمبریج مشاهده کنید و متوجه بشوید که چرا هر دو معنای: " دوست داشتن و دوست نداشتن را دارد ".
دوست داشتن یا نداشتن چیزی یا کسی ( بستگی به جمله هردو معنی را دارد ) , وسواس داشتن ( در رابطه با چیزی ) .
make a big thing ( out ) of اصطلاحی است به معنای : اغراق کردن , بزرگ جلوه دادن ( چیزی یا موضوعی ) , مبالغه کردن , غلو نمودن , بزرگ نمایی کردن ( دربار ...
منطقه ی حادثه خیز ( در جاده ها ) , منظقه ی پرتصادف ( در جاده ها ) , منطقه ی پرمعضل ( جایی که مشکلات آن از سایر نواحی بیشتر است یا مشکلات آن ناحیه بیش ...
رشته , رشته ی تحصیلی ( noun ) . مترادف ها ی آن عبارتند از : discipline, subject, subject area, subject field, field, field of study, study, bailiwi ...
معمولا با to be استفاده می شود . ترجمه اش می شود :چیزی که مورد علاقه ی کسی است /چیزی که کسی دوست دارد . مثلا : It’s not my kind of place – it’s too ...
یکی دیگر از معانی آن می شود : رسیدن ( به ) ( یک مبلغ , یا میزان یا مقدار عددی ) , مثلا دمای هوا به 10 درجه ی سانتی گراد رسید ( the temperature stood ...
welcome on board/aboard : خوش آمدید ( به ااصطلای است که زمانی که در کشتی , هواپیما , شغل جدید هستید به کار می رود , برای خوش آمد گویی به شما . مثلا خ ...
A مخفف advanced بوده و این آزمون در انگلستان و ولز برای افراد 17 یا 18 ساله برای ورود به دانشگاه برگزار می شود و شبیه کنکورخودمان است . آزمون سطح پیش ...
حرف O مخفف ordinary بوده و این آزمون در انگلستان و ولز برای افراد 15 یا 16 ساله برگزار می گردد . آزمون سطح عادی .
موعد به دنیا آمدن بچه , موعد زایمان , موعد یا زمان فارغ شدن زن حامله .
قطب شمال , نواحی زیرین قطب شمال ( مثلا شمالی ترین بخش کشورهایی که نزدیک قطب شمال هستند با قطب شمال فاصله ی خیلی کمی دارند . )
عبارت فوق به همراه So نیز می آید .
اصطلاحی است برای تأیید گفته ی سایرین به کار می رود . ترجمه اش می شود : این چیزی است که آنها ( مردم , سایرین ) می گویند. این چیزی است که آنها ( مردم , ...
واضح بیان کردن ( مطلب یا موضوعی برای کسی ) , روشن ساختن یا شفاف نمودن ( مطلبی , موضوعی, چیزی برای کسی ) .
گوشتخوران ( دقت کنید که این واژه در واقع یک تعریف علمی که به تمامی گونه های پستنانداران گوشتخوار گفته می شود اعم از : گربه سانان , خرس سانان , سگ سان ...
خرس سانان ( نوعی طبقه بندی علمی شامل تمامی تیره ی خرس ها , اعم از خرس های امروزی ( قطبی , گریزلی و. . . . ) و سایر خرس های منقرض شده ( مانند خرس صورت ...
تعلق , وابستگی , اموال , متعلقات , لوازم , چیزها ( اسباب ) .
ناراضی , تحقق نیافته , برآورده نشده
دانش آموز خوش لباس و پولدار ( ثروتمند ) , بسیار آراسته .
طبق تعریف لانگمن , کمبریج , آکسفورد میشود : ( آدم ) تقلیدگر ( در نمایش ها , یا به منظور سرگمی سایرین ) , جاعل هویت . ضمنا این کلمه Noun هستش.
"پرستار بچه و خدمت کار خانه ( شخص مورد نظر هر دو کار ذکر شده را باهم انجام می دهد ) " . تعریف کمبریج : شخصی ( معمولا مؤنث ) که با خانواده ای خارجی بر ...
ترجمه اش می شود : "به همین سادگی, اینجا رو داشته باشید , همان طوری که گفتم , همین و بس , ایناهاش خودشه . " فرق این اصلاح با اصطلاحات دیگر این است که ...
"درست است , قطعا , درست همین طور است , همین طور است , باید این طور باشد , فقط این طوری که" . Just so برای تأیید سخنان گوینده توسط شنونده ( زمانی که د ...
a jacket, often with sleeves that are a different colour from the rest of the jacket, that fits tightly round the waist and fastens with a zip . در و ...