پیشنهادهای Black rose (٢٠٩)
در شغل یا یک حرفه جانشین کسی شدن به جای کسی آمدن پوزیشن کسی را تصاحب کردن
1, از اول ، از صفر 2, با مواد اولیه مرغوب
کسی را با خود به جایی بردن When you're going to shop , yo'd better not take the children along. وقتی که داری به خرید میری ، بهتره که بچه ها رو با خو ...
پذیرفتن یک حقیقت تلخ ناچار به پذیرفتن مسئله ای بودن یک حقیقت اجتناب ناپذیر
اگه بعنوان فعل در نظر گرفته بشه ممنوع کردن مسدود کردن بن کردن
Not come easy / easily to sb راحت نبودن دشوار بودن ساده نبودن Getting up early doesn't come easy to me زود از خواب بیدار شدن برایم ساده نیست.
تبدیل به مسئله جدی شدن باعث نگرانی و دلهره مردم شدن Depression looms large in the lives of the people. کساد باعث نگرانی و دلهره مردم شده است ( به م ...
خرابی بزرگی به بار آوردن باعث آسیب و ویرانی عظیمی شدن ⭐A powerful tornado wreaked havoc on the small village طوفان قدرتمند خرابی بزرگی را در روستای ...
در خیالات سیر کردن در توهمات بودن
مقرر کردن قرار دادن
بحث کردن سر موضوعی ناخوشایند با کسی برای رفع مشکل برای رفع مشکل با کسی صحبت کردن I had it out with them to stop complaining all day.
جبر گرایی ، فلسفه تقدیری اعتقاد به این که اتفاقاتی که میفته تحت کنترل مانیست
نمیشه صرفا گفت خوشحال Happy camper به معنای شخصیه که از موقعیتش راضیه I'm a happy camper in the company در شرکت از موقعیتم راضی و خوشحال هستم
معنی لغوی میشه در امتداد افق معنی اصطلاحی میشه قریب الوقوع ، در اینده نزدیک
کسی را مدام نظارت کردن بالا سر کسی وایسادن ( به منظور متوجه شدن که کسی کارش را به درستی انجام میدهد. )
بابت چیزی از کسی تشکر کردن و ممنون بودن ( Have sb to thank for sth ) I have you all to thank for helping me. . . از تمامی شما بخاطر کمک به من متشک ...
Be up to something در انجام کاری مهارت و توانایی لازم را داشتن Be up to do something / feel up to do something حال و حوصله انجام کاری را داشتن
تقریبا هیچی ⭐We had next to nothing to eat last night دیشب تقریبا هیچی برای خوردن نداشتیم. ⭐they did next to nothing to help us اونا تقریبا هیچ کاری ...
مهمانسرا مسافرخانه محل اقامت شبیه به هتل ولی ارزانتر
دادگاه عالی
1, پناه دادن ، جا دادن 2, احساسات و افکار منفی در مورد چیزی داشتن اما بروز ندادن ، افکار منفی در دل داشتن 3, لنگرگاه
1, به چیزی برخورد کردن و بازتاب یافتن ، منعکس شدن 2, مزه دهن کسی را فهمیدن
متواری گریزان فراری در حال تعقیب ( از نظر پلیس ) The man who murdered 5 girls is still on the run مردی که پنج دختر را کشت هنوز متواری است ( هنوز در ...
غیر قابل شناخت درک نشدنی ناشناخته
کلمه مودبانه ، کلمه ای که توهین آمیز یا ناراحت کننده نباشه Euphemism Don't call them old. Perhaps they take offense. Call them well - seasoned. اون ...
افراد سرشناس و مهم
روبه بهتر شدن بودن روز به روز پیشرفت کردن موفقیت روز افزون
شخص قابل احترام و مورد اعتماد جامعه
کفاره Penance = penalty عملی که نشان دهنده پشیمانی از گناه میباشد
از خرید خود سود بردن پول خود را بی ارزش نکردن با پول خود چیز با ارزشی خریدن سود کردن از خرج خود I bought a pair of shoes that lasted 5 years. I reall ...
پول زیادی بدهکار بودن مبلغ هنگفتی بدهکار بودن
دوستان in the red صرفا به معنای بدهکار بودن نیست چرا که in debt به معنای بدهکار بودن و مقروض بودن هست و in the red به معنای بدهکار بودن به بانک هست: ...
1, تسویه حساب کردن ، بدهی را صاف کردن 2، منفعت داشتن 3، ( pay sb off ) رشوه دادن ، سبیل کسی را چرب کردن
فقط در مواقع ضروری خارج کردن ولخرج نبودن
سرخورده و مایوس ( به این دلیل که باورت خراب شده یا چیزی اونطوری که فکر میکردی نبوده ) I was disillusioned when i met him for the first time because ...
⚡ این علامت
هم حسی ، حس متقارن مثلا شما تنها صدای کسی رو میشنوید اما چهره ش رو تصور میکنید با یک عدد به یاد یک رنگ میفتید با یک اسم یاد چیز دیگری میفتید مثلا ه ...
شروع کردن آغاز شدن Start off =Start out
In various places در جاهای مختلف ، همه جا ، اینجا و آنجا Her papers were scattered here and there برگه هایش همه جا پخش بودند. You can find a bench h ...
1, منقرض شدن 2, به تدریج از بین رفتن ، به تدریج ناپدید شدن
You should be so lucky شتر در خواب بیند پنبه دانه
شانسیه کنترلی روش نداریم و کاملا به شانس بستگی داره Whether you toss the ball in the loop , is the luck of the draw اینکه توپ رو در حلقه بندازی کاملا ...
No prizes for guessing شکی درش نیست ، کاملا مشخصه که روشنه که
مطابق انتظار The meeting started after 2 hours delay predictably. جلسه ، مطابق انتظار بعد از دو ساعت تاخیر شروع شد.
اگه این اصطلاح به همراه to do sth بیاد ، یعنی بصورت Life's too short to do something معنیش میشه وقت خودتو هدر نده ، زندگی ارزش این کارو نداره. مثلا: ...
از کجا معلوم نمیشه مطمئن بود نمیشه گفت صد در صد درسته The politicians are dragging their feet. Perhaps !they're making a big decision . You never kno ...
اصلا صحت نداره متضاد : there's something in it
نه دیگه ( یه زمانی آره ولی الان دیگه نه ) Do you still drink coffee in the morning? Not any longer , I'm losing my teeth! هنوز صبحا قهوه مینوشی؟ نه ...
شخص واقع گرا و معقولی بودن Even after she became famous, she always kept ⭐her feet on the ground. حتی بعد از اینکه اون شخص معروفی شد ، خودش رو گم ن ...
دلت برای انجام کاری نمیره علاقه ای به انجام اون کار نداری هیچ ذوق و شوقی برای انجام کاری نداری My heart isn't in coming to the party. I'm not in the ...